به گزارش مجله خبری نگار به نقل از الوقت، الیزابت دوم که از سال ۱۹۵۲ به عنوان ملکه انگلیس انتخاب شد، رکورددار طولانیترین دوره حکومت در خاندان سلطنتی این کشور بود و سرانجام در سن ۹۶ سالگی درگذشت.
درحالی که برخی بر این باور بودند که مقام ملکه در انگلیس هم مثل سایر نظامهای مشروطه سلطنتی، تشریفاتی است، اما ملکه نقش مهمی در جهتدهی به سیاستهای داخلی و خارجی این کشور بازی میکرد و فرمان هدایت این کشور را در دستان خود داشت. ملکه الیزابت برخلاف چهره خندانی که داشت، اما در پس این لبخندها، میراث خونینی نهفته است که در بسیاری از کشورها میتوان رد پای آنرا به خوبی مشاهده کرد.
انگلیس که زمانی بزرگترین کشور استعمارگر در جهان بود و میگفتند که «آفتاب در بریتانیا هیچگاه غروب نمیکند»، این سیاستهای استعماری در دوران بعد از جنگ جهانی دوم هم که نفوذ بریتانیا افول کرد ادامه پیدا کرد که همگی تحت لوای ملکه انجام شد. هر چند حاکمان انگلیس و خاندان سلطنتی همواره سعی میکردند تا از الیزابت دوم چهرهای رئوف و مهربان در دنیا ترسیم کنند که حامی حقوق بشر، حامی محیط زیست و حیوانات است، اما تاریخ سیاسی این کشور در اقصی نقاط جهان پر است از خشونت و جنایتهایی که بخشی از آنها نیز در دوران زمامداری ملکه انجام شده است.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که اوج استقلال مستعمرات بود و بسیاری از کشورها از یوغ استعمار چندین دههای بریتانیا خارج شدند، اما این استقلال خواهی هم بدون خشونت انجام نشد و انگلیس با فرامین ملکه تا جایی که توانست سعی کرد با خشونتها از این موج جلوگیری کند و طی آن هزاران نفر در مستعمرات قربانی شدند تا شاید بریتانیا همچنان سلطه خود را بر این کشورها حفظ کند.
میلیونها نفر در آفریقا و آسیا برای مدت طولانی مورد شکنجه و آزار انگلیسیها بودند و منابع آنها توسط لندن به یغا رفته است، اما با این حال ملکه هیچگاه به خاطر این جنایتها از مردم مستعمرات عذرخواهی نکرده و یا غرامتی به این کشورها نپرداخته است و به همین خاطر بود که با اعلام خبر مرگ او، برخی از کاربران مستعمرات سابق از این مسئله ابراز خوشحالی کرده و از الیزابت دوم به عنوان ملکه «زشتی و پلیدی» یاد کردند.
اولین سال حکمرانی ملکه با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران همزمان شد و با همکاری انگلیس و آمریکا دولت محمد مصدق، نخست وزیر وقت ایران از قدرت برکنار شد. هرچند بسیاری این کودتا را طرح آمریکایی میدانند، اما در اصل این برنامه با نقشه انگلیسیها، ولی به دست آمریکاییها انجام شد. بر اساس برخی اسناد، انگلیس که قصد داشت تا همچنان نفت ایران را چپاول کند، تنها با صرف هزینه ۷۲ هزار دلار در بین برخی اوباش داخل ایران، این کودتا را به سرانجام رساند و با این اقدام در ناخودآگاه همه ایرانیها تصویر منفوری از حاکمان انگلیس نقش بسته و ملکه در آن سهم به سزایی داشته است. نقش مخربانه انگلیس علیه ایران در دوره زمامداری ملکه تنها به کودتا محدود نمیشود بلکه لندن در سال ۱۹۷۱ زمانی که بریتانیا قصد داشت تا نیروهای خود را از غرب آسیا خارج کند، با مکر استعماری، بحرین را از سرزمین ایران جدا کرد و ایرانیها هیچگاه این اقدام لندن را از یاد نخواهند برد.
نمونه دیگر جنایتهای ملکه انگلیس را در سال ۱۹۵۶ در مصر و در بحران «کانال سوئز» به خوبی میتوان مشاهده کرد. زمانی که جمال عبدالناصر، رئیس جمهور فقید مصر در مقابل سیاستهای ضد استعماری انگلیس قد علم کرد و کانال سوئز را ملی اعلام کرد، انگلیس از این مسئله خشمگین شد و با همراهی فرانسه جنگ علیه مصر را به راه انداخت، جنگی که مجوز آن به طور مستقیم از سوی الیزابت دوم صادر شده بود. در این جنگ که نیروهای فرانسوی و انگلیس از نظر تعداد نیرو و تجهیزات قایل مقایسه با مصریها نبودند، تلفات آن برای مصر خیلی زیاد بود و علاوه بر اینکه کانال سوئز به خاطر خرابیهای ناشی از جنگ برای چند ماه بسته شد بر اساس آمارها، حدود دوهزار سرباز مصری هم در این جنگ جان خود را از دست دادند و همگی اینها به خاطر زیادهخواهی لندن بود که اجازه نمیداد تا کشورهای منطقه استقلال داشته باشند. جنایات انگلیس در بحران سوئز به حدی بود که حتی دولت وقت آمریکا هم از مصوبات سازمان ملل برای خروج فوری نیروهای خارجی از مصر حمایت کرد.
یمن هم یکی از کشورهایی بود که از استعمار انگلیس در امان نماند و این کشور عربی که مناطق جنوبی آن برای مدت دو قرن تحت اشغال انگلیسیها بود وقتی مردم یمن موج استقلال خواهی از بریتاینا را کلید زدند، انگلیسیها انواع جنایات را در حق یمنیهای مظلوم مرتکب شدند و تقسیم یمن به دو بخش شمالی و جنوبی هم بخشی از پروژه انگلیس بود تا این کشور را همچنان بحران زده نگه دارد. سالها گذشت و انگلیس در زمانی که ائتلاف متجاوز سعودی و متحدانش جنگ ظالمانه را علیه ملت مظلوم یمن شروع کردند با قدرت تمام در کنار سعودیها ایستاد و با همکاری آمریکا، پیشرفتهترین تسلیحات را در اختیار متجاوزان قرار داد تا به کشتار بیشتر در یمن ادامه دهند. بر اساس آمارهای اعلام شده، انگلیس در مدت ۸ سال جنگ یمن، حدود ۱۸ میلیارد پوند تسلیحات و خدمات لجستیکی و اطلاعاتی به سعودیها فروخته است و به نوعی جنگ یمن برای خزانه انگلیس پر بار بوده است و بخشی از این ذخایر هم مستقیم به دربار سلطنتی روانه میشد و درآمد ۹۲ میلیارد پوندی که از الیزابت دوم به یادگار مانده، میراث تلی از خونهایی است که برای تامین منافع انگلیس در سراسر جهان ریخته شده است.
جنایات انگلیس پس از دوران استقلال مستعمرات هم به شکل دیگری ادامه پیدا کرد و برخی کشورها قربانی جاهطلبی لندن شدند که ملکه در راس همه این امور قرار داشت. مصداق بارز جنایتهای انگلیس در دهههای اخیر را میتوان در جنگ افغانستان به خوبی دید. انگلیس که بعد از جنگ جهانی دوم در همه سیاستهای جهانی با آمریکا هماهنگ بود در زمان اشغال افغانستان هم نیروهای خود را به این کشور اعزام کرد و در مدت بیست سال اشغالگری، هزاران نفر از افغانها به کام مرگ کشیده شدند و تبعات آن هنوز هم گریبانگیر افغانها شده است.
بحران سوریه، برگ دیگری از مداخلات انگلیس در کشورهای غرب آسیا بود و مقامات لندن با حمایت از گروههای تروریستی سعی کردند دولت قانونی بشار اسد، رئیس جهور سوریه را سرنگون کنند. نتیجه این مداخلات کشته شدن بش از ۵۰۰ هزار نفر و آواره شدن میلیونها نفر دیگر بود و انگلیس هم یکی از بازیگران تاثیرگذار در این جنایتهای بشری بود. پایگاه خبری «دیلی ماوریک» اخیرا در گزارشی اعلام کرد که لندن حداقل ۳۵۰ میلیون پوند برای تبلیغ نیروهای مخالف و پروژهها در مناطق تحت کنترل تروریستها در سوریه هزینه کرده است و این جدای از ارسال تسلیحات به تروریستها است که در یک دهه گذشته از سوی لندن انجام میشد.
اگرچه جنایتهای استعماری انگلیس در خاورمیانه بیش از سایر مناطق جهان است، اما دیگر جاهای دنیا هم بودند که از خشونتهای کشور ملکه در امان نماندند. یکی از این مناطق جزایر «مالویناس یا فالکند» است که بین دو کشور انگلیس و آرژانتین اختلافاتی بر سر حاکمیت این جزایر وجود دارد. پس از آنکه آرژانتین این جزایر را تحت تصرف خوددرآورد، نیرووهای انگلیسی در سال ۱۹۸۲ جنگ علیه آرژانتین را در این منطقه شروع کردند. انگلیس که از نظر توان نظامی در موقعیت برریی نسبت به آرژانتینیها قرار داشت در نهایت توانست این جزایر را پس بگیرد، اما این جنگ استعمارگرایانه به بهای کشته شدن صدها نفر منتهی شد. اگرچه همه این اقدامات ظاهرا به دستور نخستوزیر انجام میشد، اما در پشت پرده طراح اصلی سیاست خارجی انگلیس شخص ملکه بود.
میراث خونین ملکه در کشورهای تحت حاکمیت بریتانیا هم به گونه دیگری رقم خورده است. در دهههای گذشته در کانادا به عنوان بزرگترین مستعمره حال حاضر انگلیس دهها گور دسته جمعی از بومیان این کشور کشف شده است که در قرنهای گذشته توسط دولتهای وقت و یا از سوی کلیسا کشته شده بودند. کشف این گورها با اینکه موج گستردهای از اعتراضات را در جهان به همراه داشته است، اما با این حال ملکه حاضر نشد از این جنایتها که در مناطق تحت حاکمیتی خود انجام شده است عذرخواهی کند و چشمان خود را به روی این جناتها بسته است. حتی انگلیس تا جایی که میتوانست سعی داشت تا دولتهای کانادا را از این جنایتها تطهیر کرده و آنرا به عدهای افراد خودسر نسبت دهد که در گذشه و بدون اطلاع دولتهای وقت کانادا این واقعه هولناک را مرتکب شدهاند. شاید به خاطر همین سکوت ملکه بود که سال ۲۰۲۱ در روز استقلال کانادا، مردم خشمگین این کشور مجسمههای الیزابت دوم را سرنگون کردند.
در استرالیا هم خشونت علیه بومیان ساکن این کشور در دوران استعمارگری انگلیس رخ داده که پس از دههها، اسناد آن افشا شده است. بر اساس این اسناد، جنایتهای انگلیسیها چنان وحشیانه بوده که جمعیت بومیان استرالیا در ابتدای قرن بیستم به شدت کاهش یافته بود و این جنایتها که بخشی از آنها در دوران ملکه الیزابت کشف شده است، هیچگونه واکنش تاسف انگیز و عذرخواهی از سوی انگلیس انجام نشده است و حتی گفته میشود مقامات محلی هم از عذرخواهی در قبال این جنایتها منع شدهاند، زیرا که عذرخواهی نشانه پذیرش جنایت است و برای مقامات لندن مسئولیت به همراه دارد و فردی مانند ملکه که خود را در جایگاه والا میدید از اینکه به خاطر کشته شدن بومیان در استرالیا و یا کانادا عذرخواهی کند را برای خود کسر شأن میدانست.
بدون تردید ملکه متوفی انگلیس که قریب به ۷۰ سال ریاست انگلیس را برعهده داشت، در سیاستهای خارجی این کشور نقش تعیین کنندهای داشته است و خون میلیونها مردم بیگناه که به خاطر سیاستهای استعماری لندن ریخته شده است بر ذمه ملکه نیز هست. بنابراین، هرچه خاندان سلطنتی و رسانههای این کشور هم بخواهند او را تطهیر کنند که هیچگونه نقشی نداشته است تا خاطرهای خوش در اذهان عمومی جهان به یادگار بماند فایدهای ندارد و در مدت چند دهه ریاست ملکه بر همگان آشکار شد که او طراح و هدایتگر سیاستهای لندن بود و برخلاف تصورات عمومی این نخست وزیر بود که نقش تشریفاتی داشته و مجری اوامر ملوکانه شخص ملکه بوده است.