به گزارش مجله خبری نگار، فرقی ندارد آپارتمان باشد یا داروخانه یا مثلا نانوایی و گلفروشی؛ فرقی ندارد خراسان باشد یا مازندران یا قزوین و اصفهان. اینروزها در هر شهری که قدم بزنید هر بنایی، در هر کوچه و خیابانی با هر عرض و مساحتی، با سنگهای صیقلی سفید، نباتی و کرمی پوشانده شده؛ یکجور یونیفرم نافرم که به «نمای رومی» مشهور است. اگر زیاد گذرتان به بنگاههای معاملات مسکن میافتد و مدام ناچارید که آگهیهای ملکی را زیرورو کنید، احتمالا نمای رومی، کلیدواژههایی مثل «شیک»، «نوساز» و «لوکس»، «برند منطقه» را در ذهنتان تداعی میکند.
اما آن چه میبینید، واقعا شایسته صفات مثبت است؟ من که از تماشای آن ستونها، قوسها، تزیینات و نورپردازیهای اغراقآمیز و قلدر، حس خوبی ندارم. نهتنها در ساختمانهای نمارومی نشانی از زیبایی و تناسب نمیبینم، بلکه به چشمم سازههای بیقواره و ناموزونی میآیند که چهره شهر را زشت کردهاند. خب البته میدانم که نمای رومی درنظر عدهای اتفاقا نماد معماری مدرن قلمداد میشود و طرفداران خودش را دارد. پس برای فهمیدن آنکه حس منفیام راجع به محاصره شهر با رومیها چقدر قابلاعتناست، سراغ یک معمار رفتم. در این پرونده قصد داریم بفهمیم تمایل شهرهای ما به نماهای رومی، از سلیقه و ترجیح شخصی برمیآید یا مدی است که منفعت عدهای را درپی دارد؟ اصلا نمای رومی چطور ناگهان پیدایش شد و چه ربط و نسبتی با شهرهایمان دارد؟
یک معمار، مد نمای رومی را ازنظر پیامدهای سازهای و سیمای شهری بررسی میکند
دکتر «محمدمهدی محمودی»، دانشآموخته معماری از دانشگاه «تولوز» فرانسه و عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران توضیح میدهد در دو دههای که نمای رومی ابتدا سر از تهران درآورد و بعد مثل ویروس به دیگر شهرها سرایت کرد و حالا در بسیاری از کوچهها و خیابانها خودنمایی میکند، چه پیامدهایی به شهرهای ما تحمیل شدهاست.
سروکله نمای رومی از کی و کجا در شهرهای ایران پیدا شد؟ دکتر محمودی توضیح میدهد: «همانطور که از ظاهر کلمه مشخص است، این نما ریشه در روم باستان دارد؛ دوره بهخصوصی در روم باستان، نمایی که امروزه کپی غلطی از آن در شهرهای ما دیده میشود، اجرا میشده که ازنظر فناوری ساخت، هویت و عملکرد متناسب با زمان و مکان خودش بودهاست. اما از دو دهه پیش که نمای رومی در ایران باب شد، همه جنبههای عملکردی، سازهای و هویتیاش را ازدست داد و صرفا بهصورت یک نمای کاذب اجرا شد. در روم باستان، نما با بنا یکی بود. ستونهای بهکاررفته در آن واقعی بودند و بار سقف را پایین میآوردند. قوسها برای این بودند که بار دهانه بین دو ستون را به ستونها و بعد به زمین منتقل کنند، ولی در ساختمانهای ما، میبینیم که ستون تازه از طبقه سوم شروع میشود، زیرپایه ستون پنجره قرار دارد و باری را روی زمین نیاوردهاست. قوسها نیمهکاره رها میشوند و همه آنچه میبینیم، نه بخشی از بنا که یکسری الحاقات هستند.»، اما این همه ماجرا نیست. در بناهای رومی اصلی، بین نما و کاربری بنا تناسب وجود دارد. مثلا اگر بنایی میبینیم که با تزیینات فرشته روی آن کار شده، میدانیم که قطعا باید مکان مقدسی باشد. دکتر محمودی میگوید: «این کاریکاتوری که از نمای رومی در شهرهایمان میبینیم، معرف بنای داخلی نیست. نمای رومی نشاندهنده اقتدار بوده و خبر از وجود معبد و بنای باارزشی میدادهاست. تقلید از آن تزیینات روی نمای یک مجتمع مسکونی، صرفا یکجور بزک کردن است و هیچ معنایی ندارد. از این بدتر در مواردی حتی بر داخل بنا هم تأثیر منفی دارد؛ مثلا میبینیم که پشت نما دیوار کاذب زده و اتاق را تاریک کردهاند یا پنجرهای وجود دارد که دو نیمهاش در دو اتاق جداگانه واقع شده، چون ستونی از نما روی آنها واقع شدهاست.»
اگر تحتتأثیر القائات مشاوران املاک و بسازوبفروشها قرار نگیریم که ساختمانهای بیقواره نمارومی را «برند منطقه» و «لاکچری» مینامند، آن چه میبینیم واقعا نشانی از زیبایی و تناسب در خود ندارد. دکتر محمودی میگوید: «نمای رومی اجراشده در شهرهای ما نهتنها با سازه ارتباط ندارد بلکه تناسبات هم در آن رعایت نمیشود؛ ستونهای زیادی، قوس روی قوس، سرستونهای بیشازحد. خیلیوقتها به یک ساختمان ۱۰ طبقه که نگاه میکنید، نه یک نمای ۱۰ طبقه، بلکه ۱۰ نمای یکطبقه میبینید. ما اینجا بعد از چندسال برای یک ساختمان پنجطبقه مجوز میگیریم که مثلا سه طبقه دیگر به آن اضافه کنیم و این در نما خودش را نشان میدهد؛ انگار یک نفر سه تا کلاه مختلف روی سرش گذاشتهباشد. شما در بناهای رومی واقعی، یک نمای یکسره میبینید نه یک پارچه تکهتکه.» نمای رومی جعلی، غیر از نازیبایی، پیامدهای دیگری هم دارد: «این نماها دربرابر زلزله خیلی ناپایدارند و با کوچکترین لرزشی، الحاقات آنها که ربطی به سازه اصلی ندارد، فرو میریزد. سنگ بسیار صیقلی بهکاررفته در آنها هم نکته منفی دیگری است. در شهرهای ما که آفتاب شدید است، نباید با مصالح صیقلی و براق شدت نور خورشید را بیشتر کنیم. این سنگها مثل آینه، نور را منعکس میکنند و باعث گرمتر شدن شهرها میشوند. انتخاب مصالح باید با اقلیم و محیط تناسب داشتهباشد و نمای رومی در اروپای شمالی که اغلب هوایی ابری دارد، میتواند خوب باشد نه در ایران. البته خوشبختانه چندسالی است که روی آجر تأکید میشود. یکی از امتیازات آجر برای شهرهای ما این است که بهدلیل مات بودن، گرما را بیشتر نمیکند.»
دکتر محمودی معتقد است نمای رومی در ایران که قرار بوده معرف تجمل و تفاخر باشد، درواقع نماینده بیهویتی است: «در زمان قدیم در شهرهای ما مساجد با گنبد کاشیکاری ساخته میشدند، اما آیا هیچ خانهای را سراغ دارید که گنبد کاشی داشتهباشد؟ کسی اجازه نداشت خانهاش را شبیه به معماری مساجد بسازد و صرفا میتوانست یک کاشی ۲۰در ۳۰ منقوش به بسما... یا چیزی دیگر سردر خانهاش بچسباند. نمای رومی هم بههمین ترتیب کارکرد و جایگاه خودش را داشته که ارتباطی با زمان ما و هویت شهرهایمان ندارد. فناوری زمان روم باستان، چنین نمایی را میطلبیدهاست؛ معماران آن زمان، چون نمیتوانستهاند دهانههای بزرگ را بپوشانند، قوس میزدند و دو طرف قوس ستون کار میکردند، ولی ما الان میتوانیم سقف با دهانههای بسیار بزرگ بزنیم.» من از دیدن ساختمانهای نما رومی استرس میگیرم، بهویژه در کوچههای تنگ و خیابانهای شلوغ. حس میکنم برایم شاخوشانه میکشند. آقای محمودی میگوید احساس من از اجرای غلط نمای رومی نشئت میگیرد: «نمای رومی نهتنها در خودش تناسبات را رعایت نمیکند بلکه با شهر هم تناسب ندارد. این نماهای بزرگ و زیادی خودنما، به ساختمانهای کناری و روبهروییشان و به شهروندان دهنکجی میکنند. نمای یک ساختمان متعلق به صاحبخانه نیست بلکه مال شهروندان است، کسانی که آن را سرنبش، در یک خیابان عریض و در کوچهای باریک میبینند. نمای شهریِ آشفته، حق شهروندان را ضایع میکند. نکته مهم دیگر آنکه شهرهای ما همه همقیافه شدهاند. تنها شهرهای کوچکاند که از این یکسانسازی سالم ماندهاند و هویتشان در سیمای آنها دیده میشود.»
این آشفتگی از کجا آب میخورد؟ هرازگاهی میشنویم که اعلام میشود اجرای نمای رومی در فلانشهر یا بافت سنتی بهمانشهر ممنوع است و همچنان ساختمانهای نمارومی تازه سربرمیآورند. از قرار معلوم قانونی در این زمینه وجود دارد: «نمای رومی ظاهرا در تمام کمیتههای نمای شهرداریها رد میشود، اما در واقعیت میبینیم که این نما همچنان وجود دارد. اصلا راجع به خود همین کمیته نما هم که حدود ۱۵ سالی است در شهرداریها ظاهر شده، بحث است. نما بخشی از بناست و نباید این دو را از هم جدا کرد، اما اتفاقی که عملا میافتد، چنین است ساختمان ساخته میشود، یکسری پوستر در جلسات کمیته نما آورده میشود که عدهای خوششان میآید و عدهای، نه! یعنی هر نمایی ازجمله رومی، بهصورت کاذب به هر بنایی چسبانده میشود. شما تا حالا در ساختمانهای دولتی نمای رومی دیدهاید؟ من که سراغ ندارم. چرا؟ چون بودجه ساختمان دولتی را سازمان برنامهوبودجه میدهد، حسابوکتابی وجود دارد و کارفرما و مجری و مشاوری. مشاوری که به مشتریاش بیرون از این فضا، نمای رومی پیشنهاد میدهد، در این جلسه موظف است که گزارش محاسبات زلزله را اعلام کند و دربرابر کارش پاسخگو باشد. البته من نماهای ساختمانهای دولتی را هم تأیید نمیکنم، آنها هم قطعا اشتباهاتی دارند، اما نه بهاندازه اشتباه فاحش نمای رومی که صرفا یکجور بزک است.» اصرار بر نمای رومی ازسوی پیمانکارها چه منفعتی دارد؟ دکتر محمودی جواب میدهد: «نمای رومی مثل هر چیز دیگری که مد میشود، سر زبانها افتاده و خواهان زیادی پیدا کردهاست؛ بنابراین سوار شدن بر این موج منفعت مالی بههمراه دارد. با اینحال من معتقدم در این ماجرا اگر قرار است یقه نهادی را بگیریم، آن دانشگاه است. آموزش در رشته معماری باید اصولی باشد و این بلبشو چیزی نیست که توقع داشتهباشیم در شهرداری و وزارت مسکن حل شود. چارهاش این است که مشابه بحث من و شما در دانشگاهها شکل بگیرد. دانشجوهای معماری گذشته خودشان را بشناسند، سیر تحول معماری در ایران را بفهمند، بدانند که هویت یکروزه شکل نمیگیرد و ریشه هرجومرجی را که امروزه در بناها و نماها شکل گرفتهاست، بفهمند.»
حرف از هویت که میزنیم، عدهای موضوع را با سنتپرستی اشتباه میگیرند؛ درباره موضوع موردبحث ما هم ممکن است این تصور اشتباه شکل بگیرد که اگر با نمای رومی مخالفت میکنیم، پس لابد طرفدار نماهای قدیمی هستیم و مثلا کاهگل را پیشنهاد میکنیم. «چنین برداشتی از موضوع موردبحث، روش دفاعی کسانی است که دربرابر استدلالهای مطرحشده پاسخی ندارند.
اتفاقا ما میگوییم معماری ایرانی امروزی باید روی کار بیاید یعنی چیزی که دستکم از حدود ۵۰ سال پیش آن را کنار گذاشتهایم. آخرین نمونههای معماری مدرن ایرانی را میتوانیم در سردر دانشگاه تهران ببینیم یا در برج آزادی یا در ساختمان موزه هنرهای معاصر. قدمهای بعدی را، اما اشتباه برداشتیم. امروز در دنیا نمای ساختمانها بسیار سادهاند تا چهره آرام بخشی برای شهر بسازند، بهعلاوه نشانی از معماری پایدار دارند؛ برای مثال باعث صرفهجویی در انرژی میشوند و عنصر پاکیزگی در آنها بسیار پررنگ است درحالیکه نمای رومی ما که نمادی از مدرن بودن تلقی میشود، با اولین باران به گریه میافتد. گردوخاکِ مانده روی سنگ با باران شسته که نه، کثیفتر میشود. پس ما از معماری سنتی حرف نمیزنیم بلکه معتقدیم هر شهر متناسب با اقلیم و بستر محیطی خودش باید با استفاده از فناوری و مصالح امروزی، بنایی خلق کند که به همان شهر تع لق داشتهباشد.» با اینهمه بهنظر میرسد چهره خانههایمان با طرز تفکر امروزمان همخوان و هماهنگ است. همانطور که نمای متفاخر را برای ساختمانها پسندیدیم، در زبان و پوشش و رفتار هم از دیگران تقلید کردیم تا مترقی بهنظر برسیم. دکتر محمودی میگوید: «معماری، آینه جامعه است. ما در خانههایمان بوفهای داریم پر از ظرف که حتی یکبار هم در آنها غذا نمیخوریم، چون مخصوص مهماناند. در مجتمعهای بزرگی زندگی میکنیم که لابی دارند، اما میترسیم در این لابی با دیگران جمع شویم. بالکنی داریم که نه برای آسایش بلکه برای نمایش از آن استفاده میکنیم. برای زندگیمان استاندارد نداریم و از چشم دیگران خودمان را میبینیم. این بوفه و بالکن و لابی، همان نمای رومی است.»
منبع: خراسان