کد مطلب: ۳۳۰۸۸۰
|
|
۰۵ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۶:۲۱

اشرف غنی دیگر بدنبال بازگشت به افغانستان تحت سلطه طالبان نیست

اشرف غنی دیگر بدنبال بازگشت به افغانستان تحت سلطه طالبان نیست
اشرف غنی اعلام کرده که بدنبال بازگشت به افغانستان تحت حاکمیت طالبان نیست.

به گزارش مجله خبری نگار، «اشرف غنی»، رئیس‌جمهوری پیشین افغانستان در گفتگو با پی‌بی‌اس به ماه‌های آخر جنگ با طالبان در دولت گذشته اشاره کرده و گفته است که در ماه‌های آخر جنگ در افغانستان، روزانه ۲۰۰ تا ۴۰۰ سرباز و افسر نیرو‌های امنیتی در جنگ با طالبان جان خود را از دست می‌دادند.

اشرف غنی علت سقوط پی در پی شهر‌ها در جملات طالبان را عدم حمایت کافی از نظامیان افغانستان از سوی نیروی خارجی عنوان کرد و گفت: در فروپاشی دولت پیشین مسئول است.

به گفته اشرف غنی فروپاشی کابل از آنجا آغاز شد که آمریکا توافق دوحه را با طالبان امضا کرد و بدون در نظر گرفتن منافع افغانستان، زندانیان طالبان را آزاد کرد.

اشرف غنی افزوده است که اگر توافق دوحه نبود، امروز هم طالبان بر افغانستان سلطه نداشتند. رئیس‌جمهوری سابق افغانستان همچنین گفت، قرارداد فروش اسلحه دولت جورج بوش با جنگ‌سالاران افغان فساد در دولت را شکل داد و در نهایت آمریکا با امضا قرارداد با طالبان در دوحه، زمینه سقوط را فراهم کرد.

با این حال اشرف غنی موضع گیری اش درباره جبهه مقاومت ملی افغانستان به رهبری احمد مسعود را این گونه اعلام کرده که «ما به صلح مردم نیاز داریم، نه به صلح جنگ‌سالاران.»

اشرف غنی همچنین تاکید کرده که هرگز به افغانستان تحت‌سلطه طالبان بازنمی‌گردد، هرچند علاقه‌مند است که همه در افغانستان تعلق خاطر داشته باشند.

غنی فرار خود از کابل را توجیه کرده و آن را به ترک افغانستان از سوی همسرش مرتبط دانسته و گفته است: هیچ چیزی بیشتر از یک‌دست لباس با خود نبردم و تمام دارایی‌هایم در افغانستان غارت شد.

رئیس جمهور پیشین افغانستان همچنین ادعا کرد که در خارج از افغانستان هیچ دارایی ندارد. این در حالی است که پیشتر گزارش‌های متعددی از انتقال پول و دارایی از سوی اشرف غنی به خارج از افغانستان منتشر شده بود.

با آمدن طالبان به کابل، رئیس‌جمهور این کشور خیلی زود ارگ را ترک و به مقصد نامعلومی فرار کرد و در میان بهت مردم، کشور را تنها گذاشته و به طالبان واگذار کرد.

سنجر سهیل صاحب امتیاز پرتیراژترین روزنامه افغانستان در گفت‌وگویی با یکی از ۵۳ نفری که با غنی از کابل فرار کرده بودند، ماجرای آن چهل ساعت عجیب را روایت کرده که غنی از کابل خارج و به دنبال جایی برای فرار بود. بخش‌هایی از این روایت را بخوانید.

هر روز طبق معمول ساعت نُه صبح یک جلسه برگزار می‌شد که در آن اشرف غنی، حمدالله محب مشاور امنیت ملی، متین بیک رئیس‌دفتر، فضل‌محمود فضلی رئیس اداره امور و شمار دیگر از مقامات حکومت پیشین حضور داشتند. خبر آوردند که امرالله صالح، معاون اول ریاست جمهوری نیز دو روز قبل از کابل به پنجشیر رفته و تاکنون برنگشته است.

ساعت از ۱۲ پس از چاشت گذشته بود که کارمندان ارگ و برخی اداره‌های دیگر دسته دسته از دفاتر خود خارج شدند و به خانه‌های‌شان رفتند. در همین دقایق صدای شلیک گلوله از اطراف ارگ به گوش آمد و سبب سراسیمگی بیشتر شد. برخی می‌گفتند که صدای شلیک گلوله به‌خاطر متفرق کردن مردمی است که در اطراف بانک‌ها به منظور بیرون کشیدن پول‌های‌شان تجمع کرده بودند.

دستور رسید که به سمت چرخ‌بال‌ها برویم. از آن‌جایی که بخشی از نیرو‌های محافظتی رئیس‌جمهور هنوز در مقر وزارت دفاع مستقر بودند و انتظار آمدن رئیس‌جمهور را می‌کشیدند. چرخ‌بال‌ها پرواز کردند و برخلاف تصور و انتظار، نه به سمت وزارت دفاع؛ بلکه به سمت شمال کشور به پرواز درآمدند.

من بعد‌ها فهمیدم که شماری از مقامات ارشد حکومتی از جمله حمدالله محب، از چند روز قبل برنامه‌ریزی کرده بودند تا برخی از نزدیکان اشرف غنی را به امارات متحده عربی منتقل کنند. شمار اعضای این گروه ۱۳ نفر بود که شامل رولا غنی همسر اشرف غنی، حمدالله محب مشاور امنیت ملی و یکی از معاونانش و عده‌ای از نزدیکان رولا غنی بودند.

برای این ۱۳ تن در پرواز خطوط هوایی امارات که همان روز (یکشنبه، بیست‌وچهارم اسد) انجام می‌شد، بلیت رزرو شده بود. هواپیمای امارات با وجود این‌که از دوبی به سمت کابل پرواز کرد، به دلیل آشفتگی در میدان هوایی کابل و تجمع هزاران انسانی که با هجوم آوردن‌شان، نظم میدان را به هم زده بودند، قادر به نشست نشد.

هواپیما دوباره به سمت دوبی برگشت و به همین دلیل مسئله خروج ۱۳ تن که ذکرشان رفت، منتفی شد. دقایقی بعد دیدیم که یک موتور با خودش اشرف غنی را نیز آورده‌اند. برای من این گونه خروج غیرمعمول رئیس‌جمهور و انتقالش توسط یک موتر معمولی، عجیب به نظر می‌رسید.

در نخستین دقایق متوجه شدم که برخلاف تصورم، چرخ‌بال‌های حامل ما به سمت مقر وزارت دفاع نمی‌روند. از کارمند فنی چرخ‌بال که بر آن سوار هستم، پرسیدم که کجا می‌رویم. او، اما از مقصد پرواز چیزی نگفت. تنها همین قدر گفت که قلمرو هوایی افغانستان در اختیار نیرو‌های امریکایی است و برای آنان زمینه پرواز کردن بدون هماهنگی با آمریکایی‌ها هنوز فراهم نشده است. به همین دلیل نمی‌دانست که مقصد کجاست.

همان‌طور که در امتداد مسیر دریای آمو در حال پرواز بودیم، خلبان‌ها با مقامات و مسئولان ازبکستان تماس گرفتند و از آن کشور تقاضای نشست اضطراری در میدان هوایی ترمز [که در مرز با افغانستان قرار دارد]را کردند. طرف ازبکستان نیز پاسخ نداد. اما هلیکوپتر‌ها که سوختشان تمام شده بود بالاخره در این کشور به زمین نشستند.

پس از آن ما یکی بعد از دیگری از چرخ‌بال‌ها پیاده شدیم. سربازان اوزبیک بدون هیچ درنگی شروع به جست‌وجوی بدنی ما کردند و از همه خواسته شد که سلاح‌ها، مرمی‌ها و تجهیزات دیگر نظامی به شمول وسایل شخصی‌مان را در جلوی خود گذاشته و از آن‌ها فاصله بگیریم. درجریان جست‌وجوی بدنی ما، آن‌عده از همراهان‌مان که پاسپورت و یا سند اقامت کشور‌های دیگری را داشتند، کمتر مورد تحقیر و شماتت قرار گرفتند.

آن ۳۱ ساعت انتظار از طولانی‌ترین و رنج‌آورترین لحظات زندگی‌ام بود. نانی برای خوردن و آبی برای نوشیدن نداشتیم. دستشویی وجود نداشت و علاوه بر آن، بیشتر از ۲۰۰ سرباز اوزبیک با تفنگ‌های آماده به شلیک‌شان مراقب ما بودند. هر کدام از ما که هنگامی‌که در آن ۳۱ ساعت نیاز به رفع حاجت پیدا می‌کردیم، مجبور می‌شدیم با اجازه سربازان به پشت یکی از چرخ‌بال‌ها برویم و همان‌جا خودمان را تخلیه کنیم.

حوالی شام روز دوشنبه پس از ۳۱ ساعت بلاتکلیفی، یک هواپیما کوچک سفیدرنگ که هیچ‌گونه نشان تجاری و دولتی نداشت، در میدان هوایی ترمز فرود آمد و در گوشه‌ای از میدان و دورتر از ما توقف کرد. وضعیت داخل هواپیما بسیار معمولی بود و از بخش ویژه برای رئیس‌جمهوری و دیگر مقامات خبری نبود. آنان در چوکی‌ها نزدیک به کابین هواپیما نشستند و ما در چوکی‌های عقب جابه‌جا شدیم.

هیچ‌کس با هم حرف نمی‌زد و ما نمی‌دانستیم کجا می‌رویم. دقایق بعد هواپیما حرکت کرد و بعد از ارتفاع‌گیری از طریق بلندگوی خبر دادند که قرار است به سمت شهر ابوظبی در امارات متحده عربی برویم. در داخل هواپیما برای نخستین بار بعد از ۲۸ ساعت، اندکی غذا و آب صرف کردیم.

بعد از سه‌ونیم ساعت پرواز، هواپیما در میدان هوایی ابوظبی فرود آمد. به مجرد بازشدن دروازه هواپیما، چند مرد عرب داخل هواپیما شدند و پس از احوال‌پرسی با اشرف غنی و حمدالله محب، آنان را به شمول فضل‌محمود فضلی، رولا غنی و شماری از دستیاران نزدیک‌شان با خود بردند. برخورد عرب‌ها برخلاف اوزبیک‌ها خیلی محترمانه بود. آنان اشرف غنی و همراهان‌شان را با موتور‌های لوکس و ویژه از داخل میدان بیرون کشیدند.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر