کد مطلب: ۲۱۱۷۷۴
۰۸ آبان ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۶
در ادامه با مجله نگار همراه باشید.

رهبری در سازمان

مجله خبری-سبک زندگی نگار: هر سال، هزاران کارآفرین پرشور، با این امید که طی سال‌های آتی به درآمد‌های چشمگیری دست پیدا کنند، نسبت به راه‌اندازی کسب‌وکار‌های جدید اقدام می‌کنند؛ اما متاسفانه، طبق آمار، نیمی از این کسب‌وکار‌ها طی مدتی کمتر از ۵ سال، با درب بسته روبرو می‌شوند و از بین می‌روند. یک مورد وجود دارد که در مرگ بسیاری از کسب‌وکار‌ها نقش دارد و آن، کمبود یا نبود مهارت رهبری در سازمان است.

تعریف رهبری در سازمان

رهبری در سازمان به چه معناست؟

رهبری به عنوان نقشی تعریف شده که در آن، یک فرد مسیر سازمان را تعیین می‌کند، بر افراد شاغل در سازمان تاثیر می‌گذارد و آن‌ها را در جهت رسیدن به یک ماموریت یا هدف مشخص، هدایت می‌کند. رهبری، همان کاری است که رهبران انجام می‌دهند!

به صورت چکیده می‌توان گفت:

  1. رهبری یک جایگاه نیست، بلکه یک رفتار است. رهبری یعنی به افراد انگیزه بدهیم تا با چشم‌انداز، ماموریت و ارزش‌های سازمان زندگی کنند.
  2. کار رهبران صرفا این نیست که به افراد بگویند چه کاری انجام بدهند و چه کاری انجام ندهند. یک رهبر عالی، کسی است که به کارکنان قدرت می‌دهد تا تصمیم‌هایی بگیرند که با اهداف و چشم‌انداز سازمان همراستا باشد و در نهایت، هوشمندانه‌تر عمل کنند. کار رهبر سازمان، انگیزه‌بخشی و کوچینگ است. رهبران جامعه‌ای را در سازمان ایجاد می‌کنند که کاملا مشارکتی است و به تمامی افراد القا می‌کنند که کار و مشارکت آن‌ها، مهم است و اهمیت دارد.
  3. برخی معتقدند رهبری یک ویژگی ذاتی است و انسان‌هایی که رهبر به دنیا نیامده باشند، شانسی برای تبدیل شدن به یک رهبر خوب نخواهند داشت؛ اما واقعیت این است که رهبران، لزوما با ویژگی‌های رهبری به دنیا نمی‌آیند. رفتار‌های رهبری را می‌توان به صورت اکتسابی آموخت و در آن‌ها مهارت پیدا کرد.
  4. بین رهبری و مدیریت سازمان تفاوت وجود دارد. مدیر تمرکزش را روی فرآیند عملیاتی سازمان و تولید محصول متمرکز می‌کند، استراتژی تعیین می‌کند و راهکار حل مشکلات را شناسایی می‌کند. در مقابل، هدف اصلی هر رهبر باید این باشد که کارکنان سازمان را با چشم‌انداز سازمان همسو کند. 

رهبری در سازمان به چه معناست؟

اهمیت رهبری در سازمان

کارکنان سازمان به مثابه کشتی‌های خالی هستند؛ آن‌ها تجربه، استعداد و دانش منحصربفردی دارند، ولی این وظیفه رهبری سازمان است که به آن‌ها سوخت تعهد و انگیزه را بدمد و آن‌ها را در مسیر هدف به پیش براند.

نقش رهبری در سازمان، یک نقش حیاتی است. رهبر:

جرقه شروع کار را می‌زند

رهبر کسی است که با کارمندان وارد ارتباط می‌شود و از همان ابتدای کار، سیاست‌ها و برنامه‌های سازمان را برای آن‌ها روشن می‌کند.

در کارکنان انگیزه ایجاد می‌کند

یک رهبر، نقش مشوق را در محیط کار ایفا می‌کند. او از طریق پاداش‌های نقدی و غیرنقدی، به کارکنان انگیزه می‌دهد و آن‌ها را نسبت به انجام وظایفشان ترغیب می‌کند.

کارکنان را راهنمایی می‌کند

یک رهبر نقش راهنما را برای کارکنان سازمان ایفا می‌کند. راهنمایی به این معنی است که رهبر راه و روش انجام موثر و کارآمد وظایف را به کارکنان نشان می‌دهد.

اعتماد به نفس کارکنان را بالا می‌برد

اعتماد به نفس یک فاکتور مهم است که رهبر با نشان دادن اثرات تلاش‌های کاری کارکنان به آن‌ها، می‌تواند این حس را در آن‌ها تقویت کند. رهبر به شکلی شفاف، نقش کارکنان را به آن‌ها شرح می‌دهد و رهنمود‌های لازم را به آن‌ها توضیح می‌دهد تا بتوانند به شکلی موثر، به اهدافشان جامه عمل بپوشانند.

در نتیجه این عمل، حس اعتماد به نفس در کارمندان افزایش می‌یابد. یک نکته مهم دیگر، این است که رهبر، باید به مشکلات کارکنان اهمیت بدهد، وقت بگذارد و به گوش شنوایی برای شکایات آن‌ها تبدیل شود.

در کارکنان روحیه و رضایت شغلی ایجاد می‌کند

رهبر، اعتماد کارکنان را جلب می‌کند و شورواشتیاق کار گروهی در جهت رسیدن به هدف را در آن‌ها زنده می‌کند.

محیط کاری متناسبی را در سازمان ایجاد می‌کند

مدیریت یعنی کار‌ها را به دست گروهی از افراد مختلف به انجام برسانیم، اما نباید غافل شویم که داشتن یک محیط کاری کارآمد، مانند یک کاتالیزور، سرعت رشد سالم و پایدار را بالا می‌برد؛ بنابراین، رهبر سازمان باید روی روابط بین فردی کارکنان کار کند؛ با آن‌ها به صورت شخصی ارتباط برقرار کند، به مشکلات آن‌ها گوش دهد و برای حل این مشکلات راه‌حل بدهد. یک رهبر سازمان، باید طبق شرایط انسانی با کارمندان رفتار کند.

هماهنگی ایجاد می‌کند

انگیزه اولیه یک رهبر، باید این باشد که از طریق ایجاد تطابق بین علایق فردی افراد و اهداف سازمانی، یک هماهنگی مناسب و موثر را در سازمان برقرار کند.

نقش رهبری در سازمان

کلیدی‌ترین نقش رهبری در سازمان را می‌توان در ۵ مورد زیر خلاصه کرد:

۱) در تمامی سطوح مورد نیاز است

رهبری، یک وظیفه است که در تمامی سطوح مدیریت نقش پررنگی دارد. مدیران شاغل در سطوح بالای مدیریتی، باید خودشان را به ویژگی‌های رهبری مجهز کرده و در تعامل و همکاری با کارکنان، نسبت به تعیین برنامه‌ها و سیاست‌ها اقدام کنند. مدیران سطح میانی، باید در اجرای برنامه‌های تعیین‌شده توسط مدیران عالی، از ویژگی‌های رهبری بهره ببرند.

۲) نماینده سازمان است

مدیری که به ویژگی‌های رهبری مجهز باشد، نقش نماینده را برای سازمان ایفا می‌کند. چنین فردی مشکلات سازمان را در سمینارها، کنفرانس‌ها و جلسات عمومی منعکس می‌کند. نقش رهبر این است که دلایل و اهداف تاسیس شرکت را به عموم اعلام کند، از انسجام گروهش دفاع کند و همانند یک نگهبان، از منافع سازمانش محافظت کند.

۳) بین اهداف فردی و اهداف سازمانی، یکپارچگی ایجاد می‌کند

یک رهبر از طریق ویژگی‌های رهبری، می‌کوشد تا بین اهداف شخصی کارکنان و اهداف سازمان، هماهنگی و تطابق ایجاد کند. رهبر سازمان، تلاش‌های افرادش را همسو می‌کند تا همگی در کنار هم، موتور حرکت سازمان به اهداف را روشن نگه دارند. برای انجام این کار، رهبر باید بتواند نقش یک فرد تاثیرگذار را ایفا کند، جرقه اشتیاق برای همکاری را بین افراد شعله‌ور سازد و انگیزه رسیدن به اهداف را در آن‌ها زنده نگه دارد.

۴) از کارکنان درخواست پشتیبانی می‌کند

یک رهبر، در کنار این که وظایف مدیریتی را به عهده دارد، باید بتواند به عنوان انسان، از دیگران کمک بخواهد و از کارکنانش درخواست همکاری به عمل آورد. هر چه سطح شخصیت، هوش، بلوغ و تجربه رهبر بالاتر باشد، بهتر می‌تواند دست یاری به سوی افرادش دراز کرده و نتایج مثبتی خلق کند.

فردی که سمت رهبری سازمان را به عهده دارد، باید با آغوش باز از پیشنهادات استقبال کند و در صورت ارزشمند بودن، این پیشنهادات را در برنامه‌های شرکت پیاده‌سازی کند. مزیت چنین اقدامی، این است که تمایل کارمندان برای کار کردن بیشتر می‌شود و اشتیاق آن‌ها برای حل مشکلات سازمان، رو به افزایش می‌گذارد.

۵) نقش دوست، فیلسوف و راهنما را ایفا می‌کند.

یک رهبر، زمانی موفق خواهد شد که این سه بعد شخصیتی را در خودش پرورش بدهد. رهبر، مانند یک دوست، احساسات، نظرات و خواسته‌هایش را با کارکنان به اشتراک می‌گذارد. با کمک هوش و تجربه‌اش، به یک فیلسوف تبدیل می‌شود و هر زمان که کارکنان به کمک نیاز داشته باشند، رهنمود‌های لازم را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد.

از طریق نظارت بر کارکنان و توصیف برنامه‌ها و سیاست‌های مدیران عالی به آن‌ها، نقش راهنما را برای اعضای گروهش ایفا می‌کند. گاهی اوقات نیز پیش می‌آید که لازم است رهبر در جایگاه مشاور ظاهر شود، یک رویکرد حل مساله را در پیش بگیرد و با گوش دادن به مشکلات کارمندان، در جهت رفع آن‌ها تلاش کند.

رهبری در سازمان به چه معناست؟

ویژگی‌های رهبران موفق

استیو جابز می‌گوید: مدیریت به معنی وادار کردن مردم به انجام کاری است که تمایلی به انجام آن ندارند؛ اما رهبری به معنای ترغیب کردن افراد به انجام کار‌هایی است که هرگز تصور نمی‌کردند از عهده انجامش بربیایند.

همان‌گونه که در شکل زیر می‌بینید، برای تبدیل شدن به یک رهبر خوب و موفق در سازمان، باید خودتان را به مجموعه‌ای از ویژگی‌ها مجهز کنید که از جمله مهم‌ترین آن‌ها می‌توانیم به دارا بودن هنر برقراری ارتباط، مسئولیت‌پذیری، مثبت‌نگری، خودآگاهی، هوش هیجانی، توانمندسازی، شجاعت، احترام، تاب‌آوری و تاثیرگذاری اشاره کنیم.

در ادامه به تفکیک، هر ویژگی را معرفی خواهیم کرد. اگر خودتان را به این ویژگی‌ها مجهز کنید، می‌توانید به رهبر خوبی برای سازمانتان تبدیل شوید.

 

۱) هنر برقراری ارتباط

رهبری موثر و برقراری ارتباط موثر، مانند تاروپود یک فرش، در هم آمیخته هستند. شما به عنوان رهبر، باید بتوانید به انواع شکل‌های مختلف، با افرادتان ارتباط برقرار کنید، اطلاعات را به آن‌ها انتقال بدهید و به عنوان یک کوچ، فرآیند کوچینگ را روی آن‌ها پیاده کنید.

کارکنانی که باید با آن‌ها ارتباط برقرار کنید، نقش‌های مختلفی دارند و هویت اجتماعی آن‌ها بسیار متنوع است. 

۲) مسئولیت‌پذیری

شاید این نقل‌قول معروف را شنیده باشید که می‌گوید: «یک رهبر خوب، در شکست‌ها، بیشتر از سهم خودش بار مسئولیت را به عهده می‌گیرد و در موفقیت‌ها، کمتر از سهم خودش مسئولیت می‌پذیرد.»

یک رهبر قدرتمند، در قبال نتایج تیم، چه خوب و چه بد، مسئول است. رهبر نه تنها خودش مسئول است، بلکه به عنوان الگو عمل می‌کند و این حس را به اعضای سازمان نیز منتقل می‌کند. بنابراین، اگر سازمانی دیدید که کارکنان آن، در مقابل عملکردشان مسئولیت‌پذیر هستند، می‌توانید این موفقیت را به رهبر آن نسبت بدهید.

۳) مثبت‌نگری

داشتن رویکرد مثبت، مسری است. اگر اعضای تیم شما توسط افراد خوش‌انرژی رهبری و احاطه شده باشند، خودشان نیز مثبت‌نگر می‌شوند و با پشتکار بیشتری برای رسیدن به اهداف سازمان تلاش می‌کنند. مثبت‌نگری، به اشکال متفاوتی می‌تواند در محیط کار حاکم شود. شما می‌توانید زمانی را به شادی و سرگرمی کارکنان اختصاص بدهید؛ البته نباید از این نکته غافل شد که باید بین زمان کار و زمان سرگرمی، تعادل برقرار باشد.

حتی آرام‌ترین محیط‌های کاری نیز دوره‌هایی استرس‌آور و ملتهب را تجربه می‌کنند. نحوه واکنش رهبران به این شرایط، نقش حیاتی در بقای سازمان ایفا می‌کند. اگر رهبران مدیریت بیشتری بر خودشان داشته باشند و دیدگاه مثبت خودشان را حفظ کنند، کارکنان نیز از آن‌ها الگو خواهند گرفت و به‌جای سراسیمگی، روحیه‌شان را حفظ خواهند کرد.

۴) خودآگاهی

خودآگاهی، یک مهارت درونی است و جزو اساسی‌ترین ویژگی‌های مدیران موفق به شمار می‌رود. شما باید آگاه باشید که کارکنان شما را چگونه می‌بینند؟ هنگام عصبانیت چه واکنشی از خودتان نشان می‌دهید و نحوه گفتار شما چه تاثیری روی کارمندانتان دارد؟

۵) هوش هیجانی

اجازه بدهید یک تمرین عملی برای تقویت هوش هیجانی یا همان EQ معرفی کنیم: به شکل پیوسته، تلاش کنید دلایل نهفته در پشت رفتار کارکنان را شناسایی کنید. شاید آن‌ها اعتماد کافی به خودشان ندارند، ممکن است تجربه بدی را پشت سر گذاشته باشند، همچنین این احتمال وجود دارد که از گرفتن تصمیم‌های بد، ترس داشته باشند. وقتی به این دلیل پی بردید، خواهید توانست با طمانینه و سعه صدر بیشتری با آن‌ها برخورد کنید.

۶) توانمندسازی

به عنوان رهبر سازمان، یکی از وظایف اصلی شما این است که مطمئن شوید همه کارمندان به فرصت‌های رشد عالی دسترسی دارند، حس تاثیرگذاری معنادار دارند و در جهت منفعت‌رسانی به جامعه تلاش می‌کنند.

برای این کار، تلاش کنید وظایف مناسب با هوش و استعداد هر فرد را به او تخصیص بدهید، رهنمود‌های مفیدی را به آن‌ها ارائه دهید و تا حد امکان از تصمیم‌هایشان حمایت کنید؛ بدین ترتیب، آن‌ها علاقه و انگیزه پیدا خواهند کرد و سرعت تلاش‌هایشان را مضاعف خواهند کرد.

۷) احترام

برخورد محترمانه با کارکنان، یکی از ویژگی‌های اساسی رهبران موفق است. برخورد احترام‌آمیز با افراد، باعث می‌شود تا تناقض‌ها و تنش‌ها راحت‌تر حل‌وفصل شوند؛ اعتمادسازی شود و بهره‌وری سازمان ارتقا پیدا کند.

۸) شجاعت

صحبت کردن در محیط کار، دشوار است؛ وقتی بخواهید ایده جدیدی را در سازمان مطرح کنید، به گزارش‌ها بازخورد بدهید یا نگرانی‌هایتان را با اعضا به اشتراک بگذارید، لازم است که از خودتان شجاعت به خرج بدهید. رهبران شجاع، به جای پشت گوش انداختن مشکلات و تناقض‌ها، شجاعانه قدم در راه می‌گذارند و امور را در مسیر صحیح رهنمون می‌شوند.

۹) تاب‌آوری

قدرت واقعی رهبر در روز‌های سخت مشخص می‌شود. یک رهبر خوب، به جای جا زدن، آستین‌هایش را بالا می‌زند و کنترل امور را به دست می‌گیرد. اگر می‌خواهید به رهبر موفقی تبدیل شوید، باید به شکل ذاتی، روحیه مثبت‌گرایی را در خودتان پرورش بدهید، در کمال آرامش خاطر به موقعیت‌های دشوار پاسخ بدهید و تمرکزتان را از روی مشکلات برداشته و روی راهکار‌ها معطوف سازید. هر چه تجربه بیشتری در رهبری داشته باشید، سطح تاب‌آوری‌تان بالاتر خواهد رفت.

۱۰) تاثیرگذاری

تاثیرگذاری، یکی از پررنگ‌ترین ویژگی‌های رهبران موفق است. رهبری که تلاش می‌کند بر پایه منطق، احساسات و مشارکت، الهام‌بخش ظاهر شود و روی کارکنان تاثیر بگذارد، در حال انجام کار ارزشمندی است.

نمونه‌هایی از کار‌هایی که برای اثرگذاری روی کارمندان سازمان می‌توان انجام داد، به شرح زیرند:

  • به روشنی بیان کنید که چه می‌خواهید
  • به شکل احساسی با افراد ارتباط برقرار کنید
  • به کارکنان حس مهم بودن بدهید
  • شخصیت انتقادپذیر و کاریزماتیک داشته باشید
  • در جهت رسیدن به اهداف مشترک تلاش کنید
  • پیشنهاد‌ها و نظرات کارمندان را جویا شوید
  • روابط واقعی و طولانی‌مدت بسازید
  • در شبکه‌های مجازی مانند اینستاگرام و لینکدین، حرفه‌ای فعالیت کنید

سخن پایانی

رهبری در سازمان به چه معناست؟

در قسمت پایانی مقاله، چند اقدام ممنوعه را معرفی می‌کنیم که شما به عنوان یک رهبر، باید به شکل موکد از انجام آن‌ها دوری کنید.

این اقدامات ممنوعه عبارتند از:

  1. به کارکنان توهین کنید و آن‌ها را مورد تمسخر قرار دهید
  2. خیلی راحت افراد را مورد تعریف و تمجید قرار بدهید
  3. در برگزاری جلسات منظم با اعضای تیمتان کوتاهی به خرج بدهید
  4. رفتاری از خودتان نشان بدهید که دوست ندارید اعضای تیمتان آن رفتار را انجام بدهند
  5. در تصمیم‌گیری‌های سازمانی، قاطعیت نداشته باشید
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر