کد مطلب: ۲۰۸۴۶۶
۲۸ مهر ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۷

مدیریت چیست؟

اگر هدف موفق شدن در وادی مدیریت را ذهن‌تان می‌پرورانید، با این مقاله همراه باشید.

تعریف مدیریت

مجله خبری-سبک زندگی نگار: مدیریت یک پدیده جهانی است. این واژه بسیار محبوب و پرکاربرد است. تمامی سازمان‌ها، از نوع تجاری، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی همگی با مفهوم مدیریت سروکار دارند. مدیریت است که هر تلاشی را در مسیر رسیدن به یک هدف از پیش تعیین شده، هدایت می‌کند.

هارولد کونتز که یک تئوریست آمریکایی کسب و کار است، اعتقاد دارد که مدیریت، هنر انجام کار با همراهی افرادی است که در گروه‌هایی رسمی و سازمان‌یافته کنار هم جمع شده‌اند. مدیریت هنر ایجاد محیطی است که افراد در آن قابلیت فعالیت موثر داشته باشند و در راستای نیل به اهداف جمعی، همکاری کنند.

فردریک وینسلو تیلور این عبارت را چنین تعریف می‌کند:

مدیریت هنر پاسخ دادن به پرسش‌های زیر است: چه کاری باید انجام شود، در چه زمانی باید انجام شود و چه باید کرد تا در بهترین و ارزان‌ترین شکل ممکن انجام شود؟

مدیریت یک فعالیت هدفمند است. این اصطلاح را می‌توان فرآیند همکاری با سایر افراد برای دستیابی کارآمد به اهداف سازمانی نیز دانست. البته باید توجه داشت شخصی که وظیفه مدیریت را به عهده می‌گیرد، منابع محدودی در دست دارد. او باید بتواند در دنیای در حال تغییر امروزی، از منابع خود حداکثر استفاده را ببرد تا در پر بازده‌ترین شکل ممکن، اهداف سازمان را محقق کند.

این وظیفه مدیریت است که با ایجاد شرایط مناسب، زمینه عملکرد پربازده و موثر را برای افراد فراهم کند. کسب اطمینان از در دسترس بودن مواد اولیه، تعیین دستمزد و حقوق ماهیانه و تدوین قوانین و مقررات جزو همین وظایف هستند.

بنابراین، می‌توان گفت که مدیریت خوب، از دو عنصر کارآمدی و بازدهی بالا تشکیل شده است؛ کارآمدی یعنی کار درست را انجام دهیم و بازدهی، یعنی کار را به درستی، با کمترین هزینه و پایین‌ترین اتلاف منابع به پایان برسانیم.

مهمترین مهارتی که زمینه را برای دستیابی به دو عنصر ذکر شده افزایش می‌دهد، مهارت تصمیم‌گیری است؛ به جرات می‌توان ادعا کرد که مهمترین وظیفه هر مدیر تصمیم‌گیری است و منشا اصلی آن‌چه مدیر خوب را از مدیر بد متمایز می‌کند، در تصمیماتی است که گرفته می‌شود.

سطوح مدیریتی کدامند؟

این عبارت به مرزبندی‌هایی اشاره دارد که بین جایگاه‌های مدیریتی یک سازمان وجود دارد. هر چه اندازه کسب‌وکار و تعداد نیرو‌های انسانی بیشتر باشد، تعداد سطوح مدیریت هم افزایش پیدا می‌کند. سطح مدیریتی نشانگر میزان قدرت، اختیارات و مقامی است که به هر جایگاه مدیریتی داده می‌شود. این سطوح مدیریتی را می‌توان به سه دسته کلی تقسیم‌بندی کرد:

۱) سطح عالی
۲) سطح میانی
۳) سطح عملیاتی یا خط مقدم

مدیرانی که در هر کدام از سطوح مذکور به فعالیت مشغول‌اند، وظایف مختص به خود را دارند که در اینفوگرافیک زیر به شکلی مختصر و مفید به آن‌ها پرداخته شده است.

مدیریت چیست؟

چرا مدیریت مهم است؟

مدیریت را می‌توان کلیدی‌ترین نقش در هر سازمان یا شرکت دانست. کسانی که به شغل‌های دیگری مشغول‌اند، پس از اتمام ساعات کاری و تحویل نتیجه کار، وظیفه دیگری ندارند؛ ولی مدیر کسی است که هیچ‌گاه کارش به پایان نمی‌رسد و در همه حال باید به دنبال برداشتن گام‌های مناسب در راستای رسیدن به اهداف شرکت باشد. دلایل اهمیت مدیریت به شرح زیراند:

مدیریت چیست؟

کمک به دستیابی به اهداف تیمی:

مدیر فاکتور‌های تولید را نظم و ترتیب می‌دهد، منابع را گردآوری و سازمان‌دهی می‌کند و این منابع را به شکلی موثر با یکدیگر ترکیب می‌کند تا مسیر را برای رسیدن به هدف هموار کنند. در واقع کسی که نقش مدیریت را به عهده دارد، فعالیت‌های گروهی را در راستای رسیدن به اهداف معین، هدایت می‌کند. هدفی که در تمامی سازمان‌ها مشترک است، عبارت است از: جلوگیری از اتلاف زمان، پول و نیرو.

بهینه‌سازی استفاده از منابع:

مدیر موظف است که از تمامی نیرو‌های فیزیکی و انسانی در بهترین شکل ممکن خروجی بگیرد. این امر به افزایش بازدهی کمک می‌کند. شخصی که وظیفه مدیریت را به عهده دارد، باید از متخصصان، کارشناسان و سایر نیرو‌های کار به گونه‌ای استفاده کند که مهارت‌ها، دانش و تلاش‌های آن‌ها بیشترین سودآوری را داشته باشد و اتلاف به حداقل برسد. اگر تمامی کارکنان و ماشین‌ها در بالاترین سطح عملکردی خود فعالیت کنند، هیچ نیرویی به هدر نخواهد رفت.

کاهش هزینه‌ها:

یک مدیر موفق، درست برنامه‌ریزی می‌کند و با به‌کارگیری کمترین میزان ورودی، بیشترین مقدار خروجی را تولید می‌کند. فردی که به سمت مدیریت منصوب شده است، منابع مالی، انسانی و فیزیکی را در بهینه‌ترین شکل ممکن در کنار هم قرار می‌دهد؛ نتیجه چنین اقدامی، کاهش هزینه‌ها خواهد بود.

تشکیل یک سازمان سالم:

در فعالیت‌های سازمانی هرگز نباید ردپایی از همپوشانی دیده شود. ایجاد ساختار سازمانی سالم، یکی از مسئولیت‌های مدیر به شمار می‌رود. این ساختار باید با اهداف سازمان هم‌راستا باشد. برای پایه‌گذاری چنین ساختاری، مدیر باید مسئولیت‌های شغلی و دستورالعمل‌های ارتباطی بین افراد را تبیین کند. در واقع مدیریت است که مشخص می‌کند هر کس مسئولیت چه کاری را به عهده دارد، چه کسی می‌تواند به دیگران دستور بدهد، چه کسی مافوق است و چه کسی زیردست اوست. کسی که نقش مدیریت را به عهده دارد، مهارت‌ها، تحصیلات و شایستگی‌های هر فرد را شناسایی می‌کند و مطابق آن‌ها، جایگاه شغلی مناسبی را به آن‌ها اختصاص می‌دهد. در یک کلام، مدیر باید وظایف همه را به شکل شفاف تعیین کند.

برقراری تعادل:

مدیر موظف است که سازمان خود را در دنیای متغیر امروزی سرپا نگه دارد. وی همواره باید از تغییراتی که در فضای کاری سازمان او رخ می‌دهد، اطلاعات کسب کند. وقتی در محیط بیرونی کسب و کار تحولاتی انجام می‌گیرد، در داخل سازمان نیز بخش عظیمی از دسته‌بندی‌ها و انتصاب‌ها باید تغییر پیدا کنند. پس یکی از کاربرد‌های مهم مدیریت می‌شود سازگاری سازمان با تقاضا‌های متغیر بازار و نیاز‌های همواره در حال تغییر جوامع. این امر در رشد و بقای سازمان نقشی حیاتی را ایفا می‌کند.

کمک به شکوفایی جامعه:

مدیریت کارآمد به نتایج اقتصادی درخشان می‌انجامد؛ در نتیجه سطح رفاه و آسایش مردم جامعه ارتقا پیدا می‌کند. مدیریت خوب کار‌های سخت را آسان می‌کند و از هدر رفتن منابع کمیاب جلوگیری می‌کند. در نتیجه، استاندارد سطح زندگی افزایش می‌یابد. هر چه سودآوری کسب و کار افزایش پیدا کند، فرصت‌های شغلی بیشتری ایجاد می‌شود؛ درآمد مردم ارتقا پیدا می‌کند و در یک کلام، با کمترین هزینه بیشتر مقدار خروجی به دست می‌آید. دستاورد حاصل تولید محصولات جدید و ایجاد ارزش برای جامعه خواهد بود.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر