به گزارش مجله خبری نگار، زندگی در دنیای امروز بیش از هر زمان دیگری با ناپایداری و بیثباتی همراه است. هر روز صبح که چشم باز میکنیم، موجی از خبرهای تازه به سراغمان میآید، از شیوع بیماریهای ناشناخته و بحرانهای اقتصادی گرفته تا آتشسوزیهای گسترده، بلایای طبیعی و آشوبهای سیاسی. این حجم از اتفاقات گاه آنقدر بزرگ و غیرقابل کنترل به نظر میرسد که بسیاری از افراد احساس میکنند در دریایی متلاطم گرفتار شدهاند؛ دریایی که هر لحظه میتواند موج تازهای از اضطراب و نگرانی را بر روان آنان تحمیل کند.
در چنین شرایطی، یافتن راهکاری برای محافظت از سلامت روان، نه یک انتخاب لوکس، بلکه ضرورتی حیاتی است. پژوهشهای تازه که درسایت مدیکال نت منتشر شده، پاسخی امیدوارکننده به این دغدغه ارائه میدهند. کافی است زاویه نگاه خود را تغییر دهیم. محققان دریافتهاند که تغییر طرز فکر یعنی همان لنز ذهنی که از طریق آن به جهان و اتفاقات پیرامون نگاه میکنیم، میتواند همچون سپری قدرتمند عمل کرده و ما را در برابر افسردگی و استرس مقاومتر سازد.
بر اساس این گزارش محققان دانشگاه استنفورد تأکید میکنند که طرز فکر چیزی فراتر از یک اصطلاح روانشناسی ساده است. طرز فکر در واقع مجموعهای از باورها، نگرشها و فرضیاتی است که هر فرد از طریق آن به جهان نگاه میکند. این چارچوب ذهنی مانند یک لنز عمل میکند: دو نفر ممکن است یک واقعه واحد را تجربه کنند، اما برداشت و تأثیر روانی آن بر هرکدام کاملاً متفاوت باشد، تفاوتی که ریشه در نوع طرز فکر آنها دارد.
برای بررسی این موضوع، تیم تحقیقاتی استنفورد مطالعهای روی ۲۲۶ نفر انجام داد. گروهی از شرکتکنندگان ویدئوهایی را تماشا کردند که توضیح میداد طرز فکر چگونه میتواند محرکی قوی برای سلامت روان و حتی جسم باشد. این ویدئوها نشان میدادند که افراد میتوانند حتی در دل فجایع بزرگی مانند همهگیری کووید-۱۹، زمینههایی برای رشد شخصی پیدا کنند، از تقویت روابط خانوادگی گرفته تا افزایش تابآوری و یافتن معناهای جدید در زندگی.
گروه دیگری نیز بهعنوان گروه کنترل انتخاب شدند و تنها ویدئویی درباره مراحل مختلف همهگیری مشاهده کردند. در ادامه، از گروه نخست خواسته شد درباره فرصتهای رشد احتمالی خود پس از بحران یادداشتهایی بنویسند، در حالی که گروه دوم صرفاً به پرسشهایی درباره دانش عمومی از همهگیری پاسخ دادند.
سه ماه بعد، دادهها نشان داد افرادی که در «آموزش طرز فکر» شرکت کرده بودند، سطح افسردگی کمتری را تجربه کردند. همچنین، سطح نشانگرهای التهابی در بدن آنها که معمولاً با استرس مزمن و بیماریهای مرتبط همراه است، پایینتر بود. این نتایج، شواهد محکمی ارائه میدهد که تغییر نگرش ذهنی میتواند تأثیری واقعی بر سلامت روان و جسم داشته باشد.
به گفته آلیا کرام، دانشیار روانشناسی در دانشگاه استنفورد و محقق ارشد این پروژه؛ ما نمیتوانستیم جلوی وقوع همهگیری را بگیریم، اما انتخاب داشتیم. میتوانستیم اجازه دهیم این تجربه ما را ناامید و تهی کند، یا آن را فرصتی برای یادگیری و رشد ببینیم.
یکی از نکات کلیدی این مطالعه آن است که تغییر طرز فکر با مثبتاندیشی سطحی و کورکورانه تفاوت دارد. محققان هرگز از شرکتکنندگان نخواستند فجایع یا دشواریها را انکار کنند. بلکه به آنها نشان داده شد که حتی در دل سختترین شرایط، امکان شکلگیری تغییرات مثبت و معنادار وجود دارد.
جسی باررا، یکی از محققان این پروژه، تأکید میکند: ما خواستیم نشان دهیم که رویکرد متعادل و علمی به تجربیات دشوار میتواند باعث رشد شود. این مطالعه بر پایه شواهد واقعی انجام شده نه بر اساس شعارهای انگیزشی.
از منظر آموزشی، یافتههای این تحقیق نشان میدهد که میتوان برنامههای سادهای را طراحی کرد تا افراد در مدارس، محیطهای کاری و مراکز بهداشتی بیاموزند چگونه نگاه خود به بحرانها را تغییر دهند. این آموزشها میتوانند شامل فعالیتهای زیر باشد:
نوشتن درباره تجربههای شخصی و درسهای حاصل از آنها
یادگیری مهارتهای تابآوری
تمرین درک فرصتها در موقعیتهای دشوار
بحثهای گروهی درباره معنا و رشد پس از بحران
به بیان دیگر، همانطور که ورزش جسمانی برای تقویت بدن ضروری است، پرورش طرز فکر نیز میتواند تمرینی برای تقویت ذهن و روان باشد.
آلیا کرام و همکارانش تأکید میکنند که تحقیقات بیشتری لازم است تا مشخص شود این روشها تا چه اندازه در شرایط و فرهنگهای مختلف قابل اجرا هستند. با این حال، پیام اصلی این پژوهش روشن است: انسانها میتوانند بیاموزند چگونه حتی از دل بحرانها، راهی برای رشد پیدا کنند. وی در این باره میگوید: هیچکس نمیتواند زندگی را عاری از چالش یا تراژدی تصور کند. اما میتوانیم انتخاب کنیم که چگونه با آن مواجه شویم. این انتخاب است که آینده روانی و جسمی ما را شکل میدهد.
در نهایت، پیام سایت مدیکال نت ساده، اما قدرتمند است: جهان پر از هرجومرج است، اما این به معنای پایان امید نیست. با تغییر طرز فکر، میتوان به جای تسلیم شدن در برابر افسردگی و استرس، مسیر رشد و تابآوری را انتخاب کرد. این مطالعه نشان میدهد که حتی یک مداخله کوتاهمدت آموزشی میتواند تأثیرات بلندمدتی بر سلامت روان و جسم داشته باشد. بنابراین، شاید زمان آن رسیده که همانطور که به سلامت جسم خود اهمیت میدهیم، به پرورش طرز فکر سالم نیز بهعنوان بخشی ضروری از زندگی نگاه کنیم.