به گزارش مجله خبری نگار، طی ماههای اخیر شاهد نمایش وقیحانهای در برلین و دیگر شهرهای آلمان هستیم که با هدف غیریتسازی مقامات دولتی این کشور نسبت به مقوله افراطیگری و اسلامستیزی صورت میگیرد. به عبارت بهتر، مقامات آلمانی در صدد هستند تا خود را نسبت به شکلگیری، تثبیت و تقویت روند ملیگرایی افراطی در کشورشان بیتقصیر و بلکه قربانی جلوه دهند!
در یکی از این موارد، منابع دولتی در آلمان اعلام کردهاند که حدود ۲۰۰ پلیس در این کشور به ظن افراطگرایی (ملیگرایی افراطی و گرایشات نئونازیسستی) تحت نظر قرار دارند. بر اساس گزارش تحقیقی رسانههای "اشترن" و شبکه "آر. تی. ال" آلمان، پروندههای انضباطی و تحقیقات درباره این ماموران به ظن گرایش به جریانهای راست افراطی در جریان است.
در این گزارش همچنین به این اشاره شده که ایالتهای نوردراین-وستفالن، برلین و مکلنبورگ-فورپومرن آمار دقیقی در این خصوص ارائه نکردهاند و از این رو تعداد واقعی پلیسهای با گرایش راست افراطی، احتمالاً بیشتر از این است!
ماجرا به این نقطه ختم نمیشود! موضوع افراطگرایی در آلمان، صرفاً مربوط به اداره پلیس نبوده و مقامات وزارت دفاع این کشور اروپایی نیز بارها درخصوص افزایش گرایشات نازیستی و نئونازیستی در ساختار نظامی و ارتش این کشور نیز ابراز نگرانی کردهاند. هنوز مقامات آلمانی اعلام نکردهاند که در راستای مواجهه با موج افراطگرایی ایجاد شده در پلیس و دیگر نهادهای نظامی -امنیتی چه اقدامات خاصی را میخواهند صورت دهند.
اما مسئله اصلی معطوف به ریشهها و دلایل شکلگیری این روند (افراطگرایی و اسلامهراسی) در پلیس و نهادهای امنیتی آلمان است. بدون شک نهادهای دولتی و امنیتی آلمان هر دو در شکلگیری این روند نقش داشتهاند. به عبارت بهتر، ما شاهد بروز یک بحران نظاممند، خودخواسته و سیستماتیک در سرزمین ژرمنها هستیم که خروجی آن چیزی جز محدودسازی آزادی بیان و عمل برای مسلمانان و اقلیتهای نژادی نیست.
ژرمنها در چنین معادلهای صرفا بر روی روند کنونی در کشورشان تمرکز میکنند بدون آنکه به نقش پررنگ خود در خلق این روند خطرناک کمترین اشارهای داشته باشند. صورت مسئله واضح است: ژرمنها در حال مدیریت بحرانی هستند که خود در خلق آن دست داشته و کماکان بر استمرار آن اصرار میورزند. تعداد حملات علیه مسلمانان در سال ۲۰۲۵ میلادی نسبت به سال گذشته حدود دو برابر (۱۰۰ درصد) افزایش یافته و نژادپرستی و ملیگرایی افراطی از یک ضد ارزش تبدیل به یک برند حزبی و تشکیلاتی شده است.
استمرار فعالیتهای آشکار و پنهان احزابی مانند آلترناتیو برای آلمان (AFD) و جنبشهایی ضداسلامی مانند پگیدا در ایالات گوناگون آلمان نمادها و مصادیق خودخواسته بودن این بحران در ساختار حکمرانی آلمان است.