به گزارش مجله خبری نگار، در مطالعهای که اخیراً در مجله اختلالات عاطفی منتشر شده است، محققان کوئینزلند استرالیا، ارتباط بین رژیم غذایی و افسردگی را در زنان استرالیایی در دو مقطع زمانی (۲۰۰۳ و ۲۰۰۹) بررسی کردند. مطالعات قبلی شواهد متناقضی از فواید سلامت روان رژیم غذایی گیاهخواری در مقایسه با رژیم غذایی همه چیزخواری ارائه دادهاند، که نشان میدهد انتخاب رژیم غذایی گیاهخواری، وگان یا همه چیزخواری ممکن است به طور کامل خطر افسردگی را توضیح ندهد.
نتایج مطالعه نشان میدهد که اگرچه نوع رژیم غذایی ارتباط معناداری با علائم افسردگی نداشت، اما کیفیت رژیم غذایی (غذاهای تازه در مقابل غذاهای فرآوری شده) همبستگی کوچک، اما معناداری با علائم افسردگی نشان داد، به طوری که رژیمهای غذایی با کیفیت بالاتر عموماً این علائم را کاهش میدهند.
افسردگی یک بیماری همهگیر جهانی است که تخمین زده میشود از هر ۲۰ نفر، یک نفر (۵ ٪؛ حدود ۳۵۰ میلیون نفر) را تحت تأثیر قرار دهد. دادههای سازمان بهداشت جهانی (WHO، ۲۰۲۳) نشان میدهد که زنان بیشتر از مردان مستعد ابتلا به علائم افسردگی هستند. زنان استرالیایی به ویژه در معرض این علائم هستند - دفتر آمار استرالیا (۲۰۱۹) مستند کرده است که ۱۲ ٪ از زنان استرالیایی در مقایسه با ۱۰ ٪ از مردان از افسردگی رنج میبرند.
افسردگی یک بیماری چندوجهی است که در آن ژنتیک، محیط و رفتارهای بهداشتی (خواب، رژیم غذایی، ورزش) همگی در ایجاد و درمان آن دخیل هستند. انتخابهای غذایی، به ویژه نوع (گیاهی/گیاهخواری در مقابل وگان در مقابل همه چیزخواری) و کیفیت (غذاهای تازه در مقابل غذاهای فوق فرآوری شده و شیرین)، بحثهای گستردهای را ایجاد کرده و به نوبه خود، تحقیقاتی را در مورد سالمترین انتخابهای غذایی برای پیشگیری و درمان علائم افسردگی ایجاد کرده است.
متأسفانه، نتایج این تحقیقات تاکنون متناقض بوده است. برخی مطالعات گزارش میدهند که رژیمهای غذایی صرفاً گیاهی در تغییر مثبت علائم افسردگی مفید هستند (به دلیل غلظت بالای پریبیوتیکها، فیبر و آنتیاکسیدانها). در مقابل، برخی دیگر گزارش میدهند که کمبود مواد مغذی به دلیل کمبود گوشت در گیاهخواران ممکن است علائم افسردگی را افزایش دهد. با این حال، شواهد نوظهور نشان میدهد که کیفیت رژیم غذایی، به جای نوع رژیم غذایی، ممکن است نقش مهمتری در تعیین علائم افسردگی داشته باشد.
هدف مطالعه حاضر، پرداختن به این بحث در بافت زنان استرالیایی است و با استفاده از دادههای ثانویه طولی ملی، نقش انتخابهای غذایی بر علائم افسردگی را بررسی میکند. دادههای مطالعه از مطالعه طولی سلامت زنان استرالیا (ALSWH)، یک گزارش بلندمدت (۱۹۹۶-۲۰۱۸) از تأثیر عوامل اجتماعی، اقتصادی و رفتاری بر سلامت، به دست آمده است.
مطالعهی حاضر بر دادههای شرکتکنندگان ALSWH که بین سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۸ متولد شده بودند، متمرکز بود. از آنجا که نقاط زمانی یک (۱۹۹۶) و دو (۲۰۰۰) ALSWH دادههای مرتبط با مطالعهی حاضر (کیفیت رژیم غذایی و علائم افسردگی) را جمعآوری نکرده بودند، از تجزیه و تحلیلهای بعدی به نفع نقاط زمانی سه (۲۰۰۳؛ n = ۹۰۸۱) و پنج (۲۰۰۹؛ n = ۸۱۹۹) ALSWH حذف شدند.
دادهها با استفاده از پرسشنامههایی شامل پرسشنامه افسردگی مرکز مطالعات اپیدمیولوژیک (CESD-۱۰) (آزمونی برای سنجش شیوع و شدت علائم افسردگی)، پرسشنامه رژیم غذایی برای مطالعات اپیدمیولوژیک نسخه ۲ (DQES v۲) (ارزیابی دریافت غذا و ارزش غذایی) و برگه اطلاعات مقیاس غذایی توصیهشده استرالیا (ARFS) (معیاری برای سنجش کیفیت رژیم غذایی) جمعآوری شدند.
از مدلهای رگرسیون سلسله مراتبی و تعدیلشده برای ارزیابی ارتباط بین رژیم غذایی و افسردگی استفاده شد. مصرف الکل، سیگار کشیدن، شاخص توده بدنی (BMI)، وضعیت تأهل و اضطراب بالینی به عنوان متغیرهای کمکی و مخدوشکننده علائم افسردگی در نظر گرفته شدند و در مدلهای رگرسیون تعدیل شدند. سن و سایر متغیرهایی که به دلیل «اثرات همگروهی» با علائم افسردگی مرتبط نبودند (تحصیلات، موقعیت جغرافیایی و درآمد) به عنوان متغیرهای کنترل در مدلهای رگرسیون در نظر گرفته شدند.
کیفیت رژیم غذایی بیش از نوع رژیم غذایی اهمیت دارد: این مطالعه نشان داد که نوع رژیم غذایی (همهچیزخوار یا گیاهی) پس از در نظر گرفتن کیفیت رژیم غذایی، تأثیر قابل توجهی بر علائم افسردگی ندارد و نقش غذاهای تازه و کم فرآوری شده را برجسته میکند.