به گزارش مجله خبری نگار، استفاده از عدد و حساب در همه زندگی و رشتههای علمی گوناگون، شاخص و صفت علمی غالب عصر ماست. کشف اتم، فضانوردی و کاوش در کرات آسمانی، طب، اقتصاد و بسیاری دیگر از رشتههای علمی و حتی اداره یک زندگی ساده همگی، عرصههای استفاده از اعداد، ارقام و حساب است.
وجود جدول حروف ابجد و کدگذاری هر یک از حروف به یک عدد سر منشا علم اعداد است که به مرور زمان همراه با پیشرفت بشر کاملتر شده و در زمان ظهور اسلام و پیشرفت علوم به دست دانشمندان ایرانی خصوصاً شیخ بهایی و میرداماد به اوج خود رسید، و کشفیات خاصی در این زمینه به عمل آمد و عرصه برای خودنمایی علومی، چون جفر، علم اعداد، علم حروف و … کاملاً مهیا شد. اما آیا دست یابی به این علم به راستی مهیا است؟
شماره شناسی یک اختراع مدرن نیست. ریشههای آن به تمدنهای باستانی بازمی گردد، جایی که اعتقاد بر این بود که اعداد دارای قدرتهای عرفانی و اهمیت کیهانی هستند. منشأ آن در بابل و مصر باستان است، جایی که سیستمهای عددی اولیه توسعه یافتند.
بابلیها از اولین کسانی بودند که اهمیت عرفانی را به اعداد نسبت دادند و از آنها در پیشگویی و سایر اعمال معنوی استفاده کردند. متون و مصنوعات باستانی، مانند الواحی به نامهای آنوما، آنو و انلیل، شواهدی از شیوههای اعداد بابلی ارائه میدهند و جزئیات چگونگی تفسیر پدیدههای آسمانی و اهمیت عددی آنها را توضیح میدهند. به عنوان مثال، کاهنان بابلی از الگوهای عددی برای پیش بینی وقایع آسمانی و تفسیر فال استفاده میکردند. آنها با وضع حساب و عدد، سال را به ۱۲ ماه و ماه را به ۳۰ شبانه روز و شبانه روز را به ساعات، دقایق و ثانیهها تقسیم کردند و عدد را تا ۶۰ به توان ۴ میشمردند. تقسیمات شمارشی آنها شصت شصت بوده که در اصطلاح «حساب ستّینی» نامیده میشود.
مصریان باستان نیز درک عمیقی از اعداد داشتند و آنها را با خدایان، اسطورهها و اصول کیهانی مرتبط میدانستند. برای مثال، عدد ۴۲ نماینده ۴۲ قاضی زندگی پس از مرگ در کتاب مردگان بود. کتیبههای هیروگلیف و طراحی سازههای تاریخی مانند هرم بزرگ جیزه نیز استفاده پیچیده مصریان از اعداد را نشان میدهد.
عدد شناسی به فیثاغورث، ریاضیدان و فیلسوف مشهور یونانی، اغلب نسبت داده میشود. او معتقد بود که اعداد جوهر همه چیز هستند و جهان بر اساس روابط عددی ساخته شده است. او در این مورد بیان کرد: اعداد پل بین نامحسوس و محسوس، عرفانی و علمی هستند. آنها زبان کائنات هستند.
فیثاغورث و پیروانش سیستمی را ایجاد کردند که در آن اعداد با ویژگیها و مفاهیم مختلف مطابقت داشتند و اساس عدد شناسی مدرن را تشکیل میدادند. به عنوان مثال، عدد ۱ نماد وحدت و خلقت است، در حالی که عدد ۲ نشان دهنده دوگانگی و تعادل است.
پیشینیان که دانستههایشان براساس خرد و حکمت باستان بود، به خوبی فهمیده بودند که هر اسمی فرکانس انرژی خاصی را با خود حمل میکند که بر زندگی حامل اسم بسیار تأثیرگذار است. این تأثیرگذاری را بسیاری از تمدنها و ملل در نقاط مختلف کره زمین دریافته و مورد استفاده قرار دادهاند.
بومیان آمریکا معتقد بودند، کسانی که یک مقطع از زندگی را تمام کرده و وارد مرحله مهم دیگری از زندگی شدهاند، باید نام خود را عوض کنند.
برخی قبایل سرخپوستی برای بعضی افراد دو نام میگذاشتن، یکی از آنها هرگز به صورت عمومی آشکار نمیشد، علت اصلی هم قدرت موجود در آن بوده که میتوانسته به شخص دیگری منتقل شود.
اروپائیان در قرن هفدهم با استفاده از آناگرام، روش به هم ریختن حروف یک کلمه و ساخت کلمات جدید از روی آن، به این نتیجه رسیده بودند که با به هم ریختن نام اشخاص میتوان به کلمهای برای بررسی شخصیت فرد دست یافت. مثلاً پت مستعد و باهوش است. گرتا بزرگ است و دورا هم مانند جاده همیشه در سفر است.
اسکیموها وقتی پیر میشوند برای خود اسم جدیدی انتخاب میکنند، و امیدوارند که با اسم جدید نیرو و توان تازهای به آنها داده شود.
در اندونزی نیز پس از تحمل یک دروه رنج و ناراحتی شدید و طولانی یا بیماری سخت اسم خود را عوض میکنند، آنها معتقدند که با این کار شیطان را برای پیدا کردن مجددشان گیج میکنند و این آشفتگی باعث میشود که اندوه و حزن دیگر آنها را پیدا نکند.
در مذاهب گوناگون و کتب مقدس نیز مثالهایی در این زمینه وجود دارد. در انجیل شخصیتهای بسیاری هستند که با تغییر مکان و موقعیت از محلی به محل دیگر یا پایان یافتن یک دوره رنج ومحنت نامشان تغییر کرده است. برای مثال مسیح، برای بالا بردن اعتماد به نفس شعمون، نام اور ا به پیتر تغییر داد و یا سارایی در سن ۹۰ سالگی، پس از تحمل سالها نازایی، نام خود را به ساره تغییر داد. در سنت یهودیان، تا به امروز هم وقتی کسی از بیماری طولانی رنج میبرد، نامی برای او انتخاب میشود به این امیداست که فرکانس انرژی نام جدید او را برای زندگی تازه و سرشار از سلامتی کمک کند.
بیشتر علما و مفسران قرآن بر این باورند که اعداد و مسمّیات آنها و ارقام و دلایلشان از علم اسماء است که خداوند به حضرت آدم علیه السلام آموخته است. در دین اسلام علمالأسماء، دانشی است که ملاک برتری انسان بر فرشتگان است و آفرینش و خلافت الهی او را برای آنان موجه میسازد. این بحث درآیه ۳۰ تا ۳۲ از سورة بقره در ضمن داستان گفتوگوی خداوند با فرشتگان درباره خلافت انسان و آموزش علم اسما به انسان مطرح شده است. از گفتوگوهای آیات یاد شده میتوان اینگونه استنباط کرد که در حقیقت دلیل و توجیه خلقت حضرت آدم (ع) بهعنوان خلیفه خداوند در زمین به جای فرشتگان، فراگرفتن علمالأسماء بوده است.
در خواندن برخی ادعیه و اذکار مستحب وارده از سوی معصومان علیهم السلام، عدد و روز خاصی سفارش شده است که رعایت آن طبق دستور لازم است. امام صادق علیه السلام فرمود: بدانید که اسماءاللّه به منزله گنجاند و عدد به منزله ذراع، اگر ذراع را کمتر بگیری به گنج نمیرسی و اگر فزونتر بگیری از آن درمیگذری. از این رو عرفا برای اعداد، اسرار، ارواح و منازلی قائلاند و عدد را سرّی از اسرار الهی در عالم وجود میدانند.
قرآن در آیاتی پرشمار با ذکر اعداد و ارقام، توجه انسان را به شمارش و حساب جلب کرده است: «وَإِنَّ یوْمًا عِنْدَ رَبِّک کأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ». (سوره حج/۲۲، ۴۷)؛ همچنین انسان را متوجه عناصر زمان کرده که با محاسبه به ساعات، ایام، ماهها و سالها منتهی میشود: «هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَالْحِسَابَ». (سوره یونس/۱۰، ۵) تاریخ، مبتنی بر گردش ماه و خورشید طبیعی و همگانی است.
با توجه به موارد بیان شده میتوان گفت؛ علم اعداد وجود دارد، اما جزء علوم غریبه است و اشراف بر آن کار هر فردی نیست. دکتر سید جعفر سجادی در جلد دوم کتاب فرهنگ معارف اسلامی در این باره میگوید: آنچه که در حال حاضر به عنوان علم اعداد، علم حروف یا علم خواص حروف نامیده میشود بدون اینکه جنبة علمی داشته باشد در تمدن اسلامی گسترش بسیار یافته است و کتابها و وسایل دیگری در این باب نوشتهاند. بر طبق قواعد این علم با رعایت حساب ابجدی، از کلمات و جملات، خاصیتهایی را بدست میآورند و این کار را با کلمات قرآن و احادیث هم انجام میدهند و نکاتی را استخراج میکنند و معتقدند از خواص حروف میتوان آینده خود را بدست آورد یا رفع بلا نمود و یا به حکومت و قدرت رسید که این مسایل مطابق با شرع نیست و عقل نیز آن را تأیید نمیکند و با هدف اغفال مردم صورت میگیرد.
تصرف در عالم و کسب چنین قدرتهایی در هر صورت شدنی و ممکن است که از راه خداشناسی، ریاضت و مانند آن تحصیل میشود و بطور کلی به دو راه حلال و حرام میتوان چنین قدرتهایی را کسب نمود. اما اسلام هیچگاه به این امر توصیه ننموده و آنرا هدف نمیداند بلکه برای کسی که در راه خداوند گام بر میدارد کسب بعضی مقامات، علوم و قدرتها، طبیعی است؛ و این افراد که از راه دین به چنین قدرتی دست یافتهاند هیچگاه برای نفع شخصی خود از قدرت و علم خدادادی استفاده نمیکنند و موظف هستند مطابق با ظاهر شریعت زندگی نموده، مشکلات خود را حل کنند. نمونه واضح آن عدم استفاده امام حسین (ع) از قدرت ولایی خود در جریان حادثه کربلاست.
شمس الدین آملی در کتاب نفایس الفنون این علم را در اختیار امیرالمؤمنین و امامان معصوم دانسته و منسوب به اهل بیت (ع) میداند که اکنون در اختیار حضرت ولیعصر عج است.