به گزارش مجله خبری نگار، تحلیل محتوا و به عبارتی تفسیر آنچه در قرآن کریم در مواجهه وحیانی با نبی مکرم اسلام (ص) پیش روی ما قرار گرفته است، جدا از امر «سیاست» نوعی ساحت اخلاقی و تربیتی با محوریت دعوت نبی اکرم (ص) به اصل مردمداری و مردمی بودن است. در این باره آیات متعدد معطوف به فضایل اجتماعی ایشان وجود دارد که در بن مایه خود یا دست کم در آثار مترتب بر آن، ایشان را به مردم داری در حکمرانی فرا میخواند. در این زمینه، آیاتی که از «حسن خلق» نبی میگوید، همچون «و انّک لعلی خلق عظیم»؛ به راستی که تو دارای اخلاق عظیم هستی. (قلم، ۴)، همچنین توصیه به خوش اخلاقی در آیه «.. واخفض جناحک للمؤمنین» یعنی و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنین فرود آر و نیز دعوت ایشان به صبر و شکیبایی، صبر در برابر حرف مردم، پرهیز از شتاب در مجازات (و لا تستعجل لهم)، ادب در معاشرت و حتی در مناظره، رعایت ادب و قدردانی از پرداختکنندگان زکات و شرح صدر نمونههای مشخص و متقنی است که در معنای خود ادب مواجهه درست با مردم را به پیامبر عظیم الشان اسلام یاد آور میشود.
در ادامه این مصادیق از آیات شریف قرآن، مضامین بلندی همچون «شنیدن سخنان مردم با سعه صدر»، توصیه پیامبر به عفو و گذشت و عطوفت با مردم و امانت داری از دیگر اصولی است که در ذات خود، نبی مکرم را به نیکوترین نحوه مواجهه و نوع تعامل با مردم دعوت میکند.
روایت مصداقی بخشی از تمامی این ویژگیها را علامه فقید سید محمد حسین طباطبایی در کتاب «سنن النبی» (ج۱، ص۱۳۴) این گونه آورده است: «از روشهای بسیار مؤثر در جذب مردم و نفوذ در قلوب آنان، در کنار آنها زیستن و دوری نکردن از آنها و محبت به آن هاست. مردمدار کسی است که همواره در کنار مردم باشد؛ با آنها خو بگیرد؛ با آداب و سنن آنها آشنا باشد و تا جایی که با دین الهی در تضاد نیست، آنها را رعایت کند و خود را در غم و شادی آنها شریک بداند. رسول خدا (ص) با حلم، بردباری و نیکخواهی منحصر به فرد خود، همواره در کنار مردم و از حال آنها با خبر بود و در غم و شادی با آنها شریک بود؛ در تشییع جنازه شرکت میکرد و برای عیادت مریض، حتی در دورترین نقطه مدینه، عازم خانه او میشد. با مردم بسیار مانوس و مهربان بود و با کمال تواضع و بزرگواری با آنها برخورد میکرد؛ هیچگاه خود را تافته جدا بافته نمیدانست و هرگز خودرا از مردم متمایز نمیدانست؛ نیازهایش را خود از بازار تهیه میکرد و به دست خود به خانه میبرد.
به همگان، کوچک تا بزرگ، سلام میکرد و با ثروتمند یا فقیر هر دو مصافحه میکرد و تا فرد مقابل دستش را نمیکشید، دست مبارک خود را از دستش جدا نمیساخت. با این که آن حضرت از هر گونه تکلفی بیزار بودند و بین خود و دیگران هیچ امتیازی قائل نمیشدند، گاه برخی نیازمندان، مقهور شکوه شخصیت وی میشدند؛ از اینرو، پیامبر گاهی کسانی را که به هنگام برخورد با ایشان دچار لکنت زبان میشدند، یا آثار تاثیرپذیری در چهرههایشان مشاهده میشد، در آغوش میگرفت و به آنها محبت میکرد و کاری میکرد که از شکوه و ابهت ایشان، دچار شتابزدگی و عجله نشوند... همچنین هرگاه نیازمندی نزد ایشان میآمد، فوری میفرمود: اشکالی ندارد، اشکالی ندارد و بدین ترتیب کاری میکرد که وی هرگز احساس شرمندگی نکند.»
مردمی بودن، نه صرفا آموزهای منحصر در آداب فردی بلکه اصلی برای ایجاد پیشرفت اجتماعی و جریان اسلامی نیز مورد نظر پیامبر اکرم (ص) بوده است، چرا که نوع مواجهه مردم دارانه نبی مکرم با اقشار مختلف، دستاوردهای متعدد و مختلفی را برای جریان اسلامی پدید آورده و مصادیق و حکایت فراوانی از آن در تاریخ زندگی پیامبر (ص) را پیش روی ما قرارداده است. آیت ا... حسین مظاهری از استادان مطرح اخلاق در گفتاری ضمن اشاره به یکی ازهمین مصادیق تاریخی، تصریح میکند: «یکی از دلایل پیشرفت اسلام، سعه صدر، مردمداری و صبر و استقامت پیامبر اکرم (ص) در برابر حوائج و توقعات مردم بود.»
بی شک الگوی نبوی در حکمرانی مردمی، از مهمترین اصول مدیریت اجتماعی به شمار میآید که تحقق آن در بستر «عمل» و نه شعار پدید میآید. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانی ضمن اشاره به روش نبوی در مردمداری، نتیجه قابل تاملی را تبیین میکنند: «این که ما این قدر میگوییم و میشنویم که باید مردمی باشیم، یعنی این. مردمی بودن به ادّعاکردن نیست. با مردم، با زندگیِ مردم کنار بیاییم، مثل مردم زندگی کنیم، با طبقات مختلف مردم انس بگیریم. این، معنای مردمی بودن است. بعضی از ماها که حالا معمّم هستیم، اگر مثلاً یک آدم ذیشأنی، آدم محترمی باشد، خب، سلام علیک میکنیم، گرم میگیریم، اگر کاری با ما داشته باشد گوش میکنیم، آقا! یک استخارهای بکنید، قرآن را درمیآوریم و یک استخارهای برایش [می گیریم]. اگر یک آدم فرودستی باشد، یک آدم مثلاً [سطح]پائینی باشد؛ نه، اعتنا و اهتمامی نمیکنیم! این، خلاف سیره رسول ا... است. سیره پیغمبر این است که با فقرا و با ضعفا و مانند اینها کنار میآمد. به شئون ظاهری و آن چیزهایی که به حسب ظاهر موجب جلال و شوکت و این چیزها ست، اهمّیّتی نمیداد. وضع زندگی پیغمبر این طور بود؛ این برای ما واقعاً درس است. حالا ما البتّه نه توقّع داریم، نه میشود توقّع داشت که مثل آن بزرگوار یا مثل امیرالمؤمنین رفتار کنیم؛ نه، خب، وضع آنها وضع دیگری است، جایگاهشان جایگاه دیگری است، امّا آن را بایستی ملاک قرار بدهیم. آن را مثل یک نشانهای [قرار دهیم]؛ شما فرض کنید از یک دامنه کوهی دارید میروید بالا، آن قلّه مورد نظرتان است، به قلّه نمیرسید، امّا به طرف قلّه میروید، حرکت به آن سمت میکنید؛ باید این جوری باشد.»
(بیانات ۰۳/۱۰/۱۳۹۸)