به گزارش مجله خبری نگار،عملیات رمضان، از عملیاتهای بسیار سختی بود که ۲۳ تیر ماه ۱۳۶۱ و در اوج گرما انجام گرفت. بعثیها مثلثیهای خاصی را در نزدیکی بصره درست کرده بودند که من و دیگر رزمندهها در یکی از مثلثیها گیر افتاده بودیم و نمیتوانستیم به عقب برگردیم.
دشمن در نزدیکی ما بود. دنبال راهی برای عقبنشینی بودیم. لحظهای که میخواستیم برگردیم، دیدم که رزمندهها پوتینها را درآورده بودند و اسلحهها را زمین گذاشته بودند تا بتوانند به راحتی به عقب برگردند.
هوا خیلی گرم بود؛ از شدت ترس و تشنگی گلویم خشک شده بود. من هم دوربین همراهم بود. در مسیر بازگشت، از کنار رزمندههایی عبور میکردیم که یکی یکی تیر میخوردند و بر اثر خونریزی شدید به شهادت میرسیدند.
وقتی کنار نهر ماهیگیری بودیم، یک وانتی با بار هندوانه آمد. او که دید نیروهای ایرانی اسیر یا شهید میشوند و تانکهای عراقی تا نزدیکی نیروهای ما آمدهاند، تصمیم گرفت به عقب برگردد. وانت میخواست دور بزند و من پریدم پشت وانت و برگشتیم.
با توجه به شرایطی که در منطقه بود، خواست خدا بود که من بتوانم از آن معرکه جان سالم به در ببرم و امروز آن عکسها را روایت کنم؛ چون بعداً فهمیدم تمام کسانی که باهم در نهر ماهیگیری بودیم، شهید یا اسیر شدند.