کد مطلب: ۵۸۸۶۶۲
۱۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۵:۱۰
این روز‌ها تقریبا تمام کسانی که اخبار روزمره سیاسی و اجتماعی را مرور می‌کنند، از حکمی که برای شروین حاجی‌پور صادر شد، مطلع شده‌اند.

به گزارش مجله خبری نگار/فرهیختگان: این روز‌ها تقریبا تمام کسانی که اخبار روزمره سیاسی و اجتماعی را مرور می‌کنند، از حکمی که برای شروین حاجی‌پور صادر شد، مطلع شده‌اند. حبس تعزیری که در‌صورت رخ دادن خطای جدید در مدت زمانی معین اعمال می‌شود، یکی از موارد این حکم بود و مطالعه کتاب‌هایی از شهید مطهری و استاد جوادی‌آملی به‌اضافه خلاصه‌نویسی از آن کتاب‌ها به‌صورت دست‌نویس و انتشارشان در شبکه‌های مجازی شخصی این خواننده، بخش دیگری از حکم است که اتفاقا سروصدای زیادی به راه انداخت. بحث‌های حقوقی مستوفایی می‌شود راجع‌به این حکم داشت، اما آنچه باعث واکنش فرزندان شهید مطهری و آیت‌الله جوادی‌آملی شد و بسیاری از علاقه‌مندان به این دو عالم دینی و فیلسوف را هم برانگیخته کرد، توهینی بود که احساس می‌شد در این حکم نسبت به مکتوبات این دو نفر شده است.

اساس حرف معترضان به چنین حکمی در این گزاره قابل خلاصه است که خواندن کتاب شهید مطهری یا استاد جوادی‌آملی به‌عنوان مجازات، توهین به آثار این افراد است و این گزاره روشن‌تر از آن به‌نظر می‌رسد که نیاز به توضیحی اضافی داشته باشد. ممکن بود برای تخفیف در حکم یک محکوم، خواندن چنین آثاری و انتشارشان در فضای مجازی بتواند دستاویز قرار بگیرد که همین هم به‌لحاظ جلوه رسانه‌ای‌اش محل بحث است، اما اینکه مطالعه چنین آثاری مستقیما در جایگاه خود مجازات قرار گیرند، شأن آن‌ها را پایین می‌آورد و دستوری بودن و اجباری بودن چیز‌هایی را به ذهن متبادر می‌کند که در‌واقع جزء باور‌های عده‌ای دیگر از مردم ایران است.

اساسا دلیل صدور چنین حکمی سه چیز می‌تواند باشد؛ یا صرفا جنبه مجازات دارد، یا جنبه جبرانی دارد یا جنبه تأدیبی. اگر این حکم را صرفا دارای جنبه مجازات بدانیم چنانکه فرزندان آقایان مطهری و جوادی‌آملی دانستند و بسیاری از مردم هم همین تلقی را داشتند، این توهینی به این دو شخصیت و آثارشان است. از طرفی می‌شود استدلال کرد که این حکم جنبه تأدیبی هم ندارد و اگر آن را جبرانی بدانیم یک نوع سلبریتی‌زدگی در ذات آن به چشم می‌خورد. در ادامه به تشریح این موارد پرداخته می‌شود.

قدر مسلم، هر نویسنده‌ای دوست دارد کتابش با اشتیاق خوانده شود. به عبارتی هر نویسنده‌ای حاضر است هزار خواننده اجباری کتابش را با یک خواننده داوطلب و مشتاق عوض کند. هیچ نویسنده‌ای هم به این افتخار نمی‌کند که کتابش به‌زور خوانده شده باشد و هواداران هیچ نویسنده‌ای به اینکه کتاب محبوب‌شان توسط افراد پرشمار دیگری به‌زور خوانده شده باشد، افتخار نمی‌کنند. حالا گناه شهید مطهری و آیت‌الله جوادی‌آملی چیست که یک قاضی بدسلیقه و ناآشنا با پیوست‌های رسانه‌ای و فرهنگی احکام، کاری کرده که به‌نظر برسد خواندن کتاب این دو متفکر زوری است؟ شاید گفته شود که این بخش از حکم شروین حاجی‌پور بیشتر از جنبه مجازات، جنبه جبرانی دارد، یعنی او قرار است با خواندن این دو کتاب و انتشار خلاصه آن‌ها در اکانت‌های مجازی‌اش، بخشی از صدمه‌ای که به افکار عمومی زده را جبران کند.

گذشته از اینکه معلوم نیست واقعا چه میزان از اتفاقاتی که در سال ۱۴۰۱ افتاد به این خواننده مربوط است و اگر موزیک او را خیلی از معاندین زمزمه کردند آیا خود این خواننده را می‌توان در جرم آن معاندین شریک دانست یا نه؟ باید به این موارد هم توجه کرد که اولا آیا بهترین شخص برای خلاصه‌نویسی آثار شهید مطهری و آیت‌الله جوادی‌آملی و ارائه آن‌ها به نسل جوان، شروین حاجی‌پور است یا کسانی که هم به حوزه اندیشه ورود دارند و هم زبان نسل امروز را می‌توانند درک کنند؟ این حکم در ذات خودش نوعی سلبریتی‌زدگی دارد و تاثیر اینکه چنین حرفی از دهان حاجی‌پور بیرون بیاید را بیشتر از تلاش فکری متفکرانی می‌بیند که شاید نسخه‌های امروزین مرتضی مطهری و عبدالله جوادی‌آملی باشند.

این یکی از اساسی‌ترین مشکلات زمانه ماست که خیلی از افراد تندرو نه با نفس سلبریتیسم، بلکه با تبعات سیاسی آن برای خودشان مشکل دارند و اگر ببینند همین شیوه می‌تواند به نفع خودشان عمل کند، ناگهان گردش می‌کنند و دست به دامان یکی از سلبریتی‌ها می‌شوند؛ چه توسط خریدن او با پول و چه با ابزار زور. ثانیا چطور این عمل به اصطلاح جبرانی می‌تواند بر افکار عمومی تاثیر بگذارد در‌حالی‌که همه مخاطبان حاجی‌پور در فضای مجازی می‌دانند او بنا به حکم قاضی مجبور شده این حرف را بزند و چیزی نبوده که خودش نتیجه گرفته باشد؟ این را هم نمی‌شود گفت که این حکم نه جنبه مجازات یا جبرانی بلکه جنبه تأدیبی برای خود شروین حاجی‌پور دارد و قاضی خواسته نه مخاطبان این خواننده، بلکه خود او به بهانه حکم قضایی‌اش توفیقی اجباری برای خواندن این کتاب‌ها پیدا کند. وقتی حاجی‌پور را محکوم می‌کنند که آنچه را خوانده است خلاصه‌نویسی کند و در اکانت‌های شخصی‌اش به انتشار برساند، یعنی قضیه تادیب و هدایت خود او نبوده و مخاطبانش هدف‌گیری شده‌اند؛ مخاطبان یک سلبریتی.

گذشته از نیت کسی که این حکم را صادر کرده و چنانکه از ظاهر امر برمی‌آید بسیار به تاثیر سلبریتی‌ها اعتقاد داشته، آنچه افکار عمومی از مواجهه با چنین حکمی می‌فهمند به عبارت ساده و سرراست این است که انگار می‌خواستند شاخ این آدم و هوادارانش را بشکنند و به غلط کردن بیندازند، درحالی‌که کتاب‌های استاد مطهری و استاد جوادی‌آملی متن‌های «غلط کردم» نیستند و کسی حق ندارد از متون وادی اندیشه به‌عنوان اهرمی برای روکم‌کنی استفاده کند.

شاهکار دیگری که قاضی این پرونده رقم زده، محکوم کردن این خواننده به ساختن موسیقی علیه جنایات آمریکاست! در همین ایامی که رژیم‌صهیونیستی جنایات غزه را رقم می‌زد و بخشی از لجبازترین مخالفان جمهوری اسلامی با قاتلان کودکان این میدان همراهی می‌کردند، بحثی به راه افتاد راجع‌به اینکه چرا مساله فلسطین در ایران حاکمیتی شده، درحالی‌که مساله انسانی است و حتی در خارج از ایران، از هاروارد تا هالیوود، وجدان بسیاری از شهروندان غربی هم نسبت به این جنایات واکنش تمام‌قد نشان می‌داد، در ایران به‌نظر می‌رسید که هر کس از فلسطین بگوید از موضع حکومت دفاع کرده و همین خیلی‌ها را وا می‌داشت که پا پس بکشند؛ چون که آن‌ها حتی اگر مخالف بالقوه حکومت هم نبودند، حاضر نمی‌شدند جزء موافقان آن به حساب بیایند. به عبارتی بسیار ساده و سرراست در میان این جماعت اگر کسی از فلسطین دفاع می‌کرده احساس می‌کرد از نرخ تورم داخل ایران هم دفاع کرده، از افزایش بهای مسکن و اجاره‌خانه هم دفاع کرده، از ناعدالتی آموزشی و از بسیاری سیاست‌های غلط فرهنگی و اجتماعی هم دفاع کرده؛ حالا که موضوع فلسطین مساله‌ای انسانی بود و فراتر از این بحث‌ها قرار می‌گرفت. حالا حکمی که برای شروین حاجی‌پور صادر شده، پس از این تجربه واضح که پیش روی همه قرار دارد، دقیقا در راستای حکومتی به‌نظر رسیدن شعار‌هایی است که جنایات آمریکا را محکوم می‌کنند.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
قوانین ارسال نظر