کد مطلب: ۴۰۶۰۰۳

روایت قدرت زنان در مادر پرل باک

رمان مادر نوشته پرل باک داستان زنی است که بعد از ترک خانه توسط همسرش به تنهایی کشاورزی می‌کند و مسئولیت تمام خانواده حتی مادرشوهر پیرش را به تنهایی بر دوش می‌گیرد.

به گزارش مجله خبری نگار، رمان مادر یکی از مشهورترین رمان‌های پرل باک است که توسط محمد قاضی به فارسی ترجمه شده است. این رمان داستان زندگی یک زن رعیت در چین قبل از انقلاب را بازگو می‌کند که همسرش بدون هیچ دلیل و اطلاعی، خانه را ترک می‌کند. این زن همراه فرزندان کوچکش که دو پسر و یک دختر نابینا هستند و همچنین مادر پیر همسرش تلاش می‌کند به تنهایی سه فرزندش را بزرگ و تربیت کرده و از رمان مادرشوهر سالخورده‌اش مراقبت و پرستاری کند.

این مادر برای حفظ آبرو طوری رفتار می‌کند که گویی همسرش به مسافرت رفته و نامه‌هایی را از طرف او برای خودش می‌فرستد. فرزندان زن که با فقر، ناامیدی بزرگی مواجه هستند، تنها با حمایت‌ها و اراده شکست‌ناپذیر مادرشان پرورش پیدا می‌کنند و وارد اجتماع می‌شوند.

روایت قدرت زنان در مادر پرل باک

درباره نویسنده

پرل کامفورت سیدن‌ستریکر باک متولد ۲۶ ژوئن ۱۸۹۲ در هیلزبورو، ویرجینیای غربی نویسنده آمریکائی است. او ۶ مارس ۱۹۷۳ در دانبی، ورمانت درگذشت.

خانواده او از مبلغان مذهبی بودند و برای تبلیغ به کشور چین سفر کردند. او از سه ماهگی تا ۴۱ سالگی در چین زندگی کرد و زبان انگلیسی را به عنوان زبان دوم آموخت. مادرش زنی ادیب بود و نخستین آموزگار او به‌شمار می‌رفت. او در ۱۷ سالگی، دو سال در مدرسه آمریکایی پاریس تحصیل کرد و مجددا به چین بازگشت و با یکی از همکاران خود ازدواج کرد. در سال‌های بعدی او مکررا به کشور‌های دیگر مسافرت کرد.

نخستین اثر او به عنوان نسیم مغرب در سال ۱۹۲۵ در آمریکا منتشر شد. او در چین به عنوان یک نویسنده چینی و با نام سای ژن ژو (به چینی: 賽珍珠) معروف است.

پرل باک تا سال ۱۹۳۴ در چین زندگی کرد و کتاب‌هایی نوشت که جایزه نوبل ادبیات را به دلیل توصیفات غنی و به واقع حماسی‌اش از زندگی عامه مردم در چین و به خاطر شاهکار‌های زندگی نامه‌ای او در سال ۱۹۳۸ از آن او ساخت. او در حدود ۶۰ کتاب نوشته است که بیشتر آن‌ها رمان هستند. باک در سال ۱۹۳۲ به خاطر کتاب خاک خوب، جایزه پولیتزر را برای بهترین رمان سال دریافت کرد.

روایت قدرت زنان در مادر پرل باک

قسمتی از متن کتاب

در حضور پسری که معمولا آن همه موقر و آرام، ولی اکنون چنان در حال خشم بود که بازشناخته نمی‌شد، احساس ترس کرد. پسر با همان حالت خشم‌آلود گفت: «چرا همین طور است و شاید هم بدتر! چون او خودش ادعا می‌کرد که بعد از فروش محصول و بعد از کسر مالیات و بدهی‌ها، هرچه بخواهد تو برای او می‌خری. خودش می‌گوید که تو به او وعده داده‌ای.»

مادر که در برابر این پسر خوب شرمنده بود، در جواب گفت: «منظور من فقط یک بازیچه بی‌ارزش صد دیناری بوده‌است.»

سپس تمام نیروی شجاعتش را جمع کرد –چون به هر حال مادر بود- و به گفته‌اش افزود:

-اگر هم چیزی به او وعده داده‌ام، صرفا بدین منظوربوده‌است که او را از خشم و غضب تو – که هر کاری بکند باز از آن در امان نیست- نجات بدهم. تو همیشه با نگاه‌های خصمانه، با کلمات زننده و نیش‌دار و حالا هم با چوب و چماق تحقیرش می‌کنی.

پسرش هیچ نخواست به او جواب بدهد و دوباره به کار دسته کردن برنج‌های درو شده پرداخت. با هیجانی تب آلود، مثل اینکه شیطان به جلدش رفته باشد، زحمت می‌کشید. مادر حیران و منقلب به او نگاه می‌کرد. او در این احساس که پسر بزرگ را نسبت به پسر کوچکتر خشن و بی‌رحم می‌دانست، به راه افراط می‌رفت؛ چون خودش هم تقصیر داشت. در آن دم که پسرش را نگاه می‌کرد، متوجه شد که پسر نزدیک است به گریه بیفتد؛ ولی دو فک خود را به هم می‌فشارد تا از ترکیدن بغضش جلوگیری کند. وقتی مادر چنین احساس تاملی را در موجودی مشاهده کرد که معمولا تاثری از خودنشان نمی‌داد و به ظاهر تا به آن حد مبادی آداب و ازخود راضی و بی‌توقع بود، دل مادرانه‌اش نرم شد؛ ولی احساسش را مثل همه دفعاتی که یکی از بچه‌هایش را از خود می‌رنجانید، بروز نداد؛ چون این بار بیش از هر وقتی به رقت آمده بود.

چاپ شانزدهم رمان مادر نوشته پرل باک و ترجمه محمد قاضی در ۲۸۰ صفحه، در شمارگان ۵۰۰ نسخه و در زمستان ۱۴۰۱ توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد. این رمان نخستین بار در سال ۱۳۶۳ توسط این انتشارات منتشر شده است.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر