به گزارش مجله خبری نگار، به این مکالمه پربازدید در شبکههایاجتماعی دقت کنید: «این یکی از کاربردهای ریاضی تو زندگیه دیگه، میگه فک کن یه سکه رو هزار بار انداختیم شیر اومد، الان اگه برای بار هزار و یکم بندازم، احتمال این که شیر بیاد چقدره؟ ۵۰ درصد. آفرین، چون اونا هیچ ربطی به الانش نداره، مستقله، آدمام همینن، نباید رفتار بد قبلیا یه جوریت کنه که فک کنی همه عین همن.» کاربران فضایمجازی درباره این پست پربازدید نوشتند: «بهترین چیزی که یکی بهم گفته بود همین بود.»، اما برداشت شما از این مکالمه چیست؟ چقدر با آن موافق هستید؟ آدمهایی را دیدهاید که با یک تجربه منفی از زندگی و آدمهای دیگر ناامید میشوند و دیگر نمیتوانند به کسی اعتماد کنند؟ شما خودتان از این دسته هستید؟ خطای تعمیمدهی افراطی و مبالغهآمیز از کجا ناشی میشود؟
در کودکی، ما اطلاعات زیادی در باره دنیا و آدمها نداریم. در واقع تمام اطلاعات و برداشت ما از دنیا، محدود میشود به خانهای که در آن زندگی میکنیم و اعضای خانوادهمان. محیط این خانه، مناسبات و روابط درون آن هر طور باشد، برای همیشه روی دیدگاه ما (طرحوارههای ما) درباره خودمان، دیگران و جهان اثر میگذارد. اگر این محیط پر از تهدید و ناامنی باشد، احتمالا جهان به چشم ما جای ناامنی خواهد بود؛ اگر آدمهای مهم زندگیمان در کودکی بیثبات و غیرقابل اعتماد باشند، در بزرگ سالی هم اعتماد کردن به دیگران برای ما دشوار خواهد بود، اگر ما در آن محیط به اندازه کافی دوست داشته نشده باشیم یا با ما بدرفتاری شده باشد، در بزرگ سالی هم خودمان را دوستنداشتنی و دیگران را بدرفتار و سوءاستفادهگر میدانیم. تمام اینها به آن دلیل است که ما هیچ تجربه دیگری از دنیا غیر از این محیط کوچک نداریم بنابراین اطلاعات آن را به تمام جهان تعمیم میدهیم و به اصطلاح همه را به یک چشم میبینیم.
براساس توصیفهای مطرحشده، در بزرگ سالی با تجارب بسیاری که در موقعیتهای مختلف و با آدمهای متفاوت به دست میآوریم، یاد میگیریم که همه آدمها یک مدل نیستند. جهان، هم زشتی در خود دارد و هم زیبایی. آدمها هم میتوانند خوب و قابلاعتماد باشند، هم بد و غیرقابل اعتماد و در واقع دیدگاههای انعطاف ناپذیر کودکی ما، از طریق این تجارب متعدد، انعطافپذیرتر و واقعبینانهتر میشوند، اما همیشه هم اینطور نیست که ما به این دیدگاه واقعبینانه برسیم. گاهی طرحوارههای کودکی ما در باره خودمان و آدمها آن قدر سفت و سخت است که تجارب بزرگ سالی تغییر چندانی در آنها ایجاد نمیکند. گاهی هم به دلیل انتخابها و رفتارهای اشتباه خودمان، بیشتر با آدمهای نامناسب و غیرقابل اعتماد ارتباط برقرار میکنیم و این موضوع باعث میشود شانس ارتباط با آدمهای قابل اعتماد و اصلاح دیدگاهمان را از دست بدهیم.
اما چه کار کنیم تا از این تله دیدگاه منفی درباره آدمهای اطرافمان بیرون بیاییم؟
شواهد و تجاربی را که نشان میدهد آدمها میتوانند قابل اعتماد و خوب باشند برای خودتان یادداشت کنید.
آدمها را سیاه و سفید نبینید. آدمها ترکیبی از نقاط سیاه و سفید و خاکستری هستند. دیدگاه طیف نگری را جایگزین دیدگاه صفر و صدی کنید و به آدمها نمرات مختلفی بدهید.
با کوچکترین خطایی به آدمها برچسب غیرقابل اعتماد بودن، خائن بودن یا بد بودن نزنید. بپذیرید که بهترین آدمها هم ممکن است خطا کنند.
اگر عموما دیدگاه منفی درباره دیگران دارید به این دیدگاه آگاه باشید و در برخورد با آدمهای جدید اجازه ندهید این دیدگاه باعث پیش داوری منفی شما شود.
از روابط اجتناب نکنید. وارد روابط کاری، دوستانه و ... شوید، واقعبینانه و منطقی در روابط پیش بروید، پیش داوری نکنید و اجازه بدهید مرور زمان، جنس رابطه و آدمها را به شما نشان دهد.
به خودتان یادآوری کنید آدمها مستقل و متفاوت از یکدیگرند و بد بودن تعدادی، دلیل بر بد بودن همه نیست.
در نهایت اگر گمان میکنید روابط شما آسیبزا هستند و نمیدانید اشکال کار کجاست از درمانگر کمک بگیرید.
منبع: خراسان