به گزارش مجله خبری نگار/ایران: یکی از مسائلی که در تجمعات اخیر قابل توجه بوده و ظاهراً نهتنها کسانی که خود را معترض مینامند، از آن برائت نمیجویند، بلکه شدت آن بیشتر هم میشود، فحاشی و ناسزاگویی و به کار بردن الفاظ رکیک است که بهطور مشخص از اتفاقات دانشگاه صنعتی شریف شروع شد و بتدریج به سایر تجمعات نیز تسری یافت. اما پرسش آن است که اعتراض واقعی تا چه اندازه با چنین اقداماتی همخوانی دارد و آیا میتوان توجیهی برای این رفتار جمعی که خود را در ظاهر معترض مینامند، پیدا کرد؟
برخی جامعهشناسان به مناسبت اتفاقات اخیر سعی کردهاند ضمن طرد این رفتارها، آنها را به خشم انباشته افراد و گروهها نسبت دهند؛ برای نمونه محمدرضا مرادی طادی، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی به سراغ تبیین روانشناختی و «تراکم نفرت» رفته و معتقد است: «وقتی ناخودآگاه معترضان از نفرت تلنبار شده است، فحش دادن و ناسزاگویی راهکاری میشود برای بیان نهایت انزجاری که فرد از شرایط خودش دارد.»
شاید عینیترین نتیجهای که از این گفتهها و نوشتهها بتوان گرفت، آن است که، چون برخی بهزعم آنها خشمگیناند، پس طبیعی است که چنین رفتارهایی از آنها سر بزند و نباید بر آنها خرده گرفت؛ این منطق البته بسیار خطرناک است، زیرا بر اساس آن میتوان اینگونه نیز نتیجه گرفت که افراد خشمگین مجازند هر اقدام دیگری نظیر آشوب، تجاوز یا حتی قتل نیز انجام دهند و، چون خشمگین هستند نباید آنها را محکوم کرد! تداوم و ترویج چنین منطقی البته مشخص است که چه نتایج فاجعه باری را رقم خواهد زد.
حسین مظفر، استاد دانشگاه و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام معتقد است که «از نظر علمی در اصلاحات و اعتراض تخریب، شیشه شکستن، آتش زدن، فحاشی، تجاوز به اموال و نوامیس مردم و ساختارشکنی وجود ندارد؛ اصلاً اعتراض و اصلاحات با این مقولات به طور بنیادی، اساسی و ماهیتاً متفاوت است. اما در اغتشاش، آشوب و تخریب همه این موارد ممکن است مطرح باشد؛ بنابراین نظام سیاسی، امنیتی و قضایی در همه جای دنیا نسبت به این دو مقوله تفاوت قائل میشود و جمهوری اسلامی هم در این زمینه تفاوت قائل است. ما هم تفاوت قائل هستیم. آن چیزی که امروز در جامعه ما اتفاق افتاده اعتراض یا اصلاحات نیست. چون اصلاً از نظر ماهیت این رفتارها با اصلاحات متفاوت است. کسی که شیشه میشکند، آتش میزند، اموال عمومی را تخریب میکند، به مردم عادی آسیب میرساند و دست به قتل و کشتن میزند و میخواهد جامعه را آشوب زده نشان دهد هیچ نظامی آن را بر نمیتابد.»
حسن رحیمپور ازغدی هم در روزهای گذشته با اشاره به فحاشی برخی دانشجویان در دانشگاهها و سردادن شعارها و به کارگیری الفاظ رکیک بیان کرده بود: «یکی از وظایف دانشجویان یادگرفتن درست حرف زدن و منطقی تحلیل کردن و پاسخ دادن است. بگذارید آن طرف فحش بدهند، ولی ما فحش نمیدهیم. من شنیدم در دانشگاه شریف فحشهای پایین تنهای دادند که در تاریخ بیسابقه بوده است. این معلوم است که مسأله، مسأله دانشجویی و علمی و سیاسی نیست بلکه مسأله چاله میدانی شده است.»
پیشتر محسنیاژهای، رئیس قوه قضائیه نیز با بیان اینکه کنش اعتراضی در جامعه و کشور و نظام ما امری پذیرفتهشده است، گفت: برای اعتراض جایگاه قانونی قائل هستیم و مورد احترام و توجه هم است، اما باید میان کنش اعتراضی و اقدامات مخربانه تهدیدکننده امنیت و آرامش مردم و شهروندان، تفکیک و تمیز قائل شد؛ قطعاً اقداماتی مانند آتش زدن اموال عمومی و مردمی و رُعب افکندن در دلهای شهروندان، قتل و مجروح کردن نیروهای حافظ امنیت مردم همچنین فحاشی و آشوبافکنی، از مصادیق کنش اعتراضی نیست بلکه این قبیل امور در همه جای دنیا به معنای اغتشاش و آشوب است و با آنها برخوردهای قاطع و قانونی به عمل میآید.
دکتر محمدباقر شمساللهی استاد برق دانشگاه شریف، در یادداشتی با عنوان «یکشنبه ننگین» درباره فحاشیها در دانشگاه شریف نوشته بود که «هتاکیها و فحاشیهای رکیک ناموسی در تجمع بعد از ظهر معترضان در کنار در جنوبی نیز لکه ننگی بر ساحت فرهنگ و اخلاق در دانشگاه ما است.» محمد رحیمی از فارغالتحصیلان این دانشگاه نیز به مناسبت همان اتفاقات در رشته توئیتی نوشته بود: ویدیوی فحاشی رکیک در #دانشگاه _ شریف را دیدید؟ من که دانشجوی این دانشگاه بودم واقعاً از مردم که مالیات میدهند تا هزینه این هتاکان شود خجالت کشیدم تازه اینها نسخه «نخبگانی!» مخالفان جمهوری اسلامی هستند.
شعارها به قدری تند و زننده بود که حتی برخی استادان این دانشگاه که نظراتشان به دانشجویان معترض نزدیک بود نیز به تندی نسبت به این اتفاقات واکنش نشان دادند. وحید کریمیپور نیز دیگر استادی که پیشتر نظراتش با دانشجویان تجمع کننده قرابت داشت در مطلبی با عنوان «چگونه یک جنبش میتواند به انحطاط کشیده شود» نوشت: من نمیفهمم که چگونه یک جوان تحصیلکرده میتواند در جنبشی که برای احترام به زنان آغاز شده، کنار یک همکلاسی دختر بایستد و چنین زبانی را برای بیان خشماش به کار ببرد.»
سیدجواد حسینی جامعهشناس سیاسی و استاد دانشگاه در گفتوگویی با یکی از رسانهها بیان کرده بود: «ما شاهد یک لمپنیسم در فضای اعتراضی هستیم. جریان دانشجویی یک جریان بسیار مهم و ریشه دار و میراث دار یک فرهنگ اعتراضی و انتقادی است. من بعید میدانم این افرادی که در دانشگاه شریف این کنش را از خودشان نشان دادند دانشجو بوده باشند یا نسبتی با جنبش دانشجویی داشته باشند.»
گفتنی است فحاشی جمعیتهایی که خود را معترض مینامند، آنقدر بالا گرفته که یکی از صحنههای پر تکرار در اجتماع حامیان ناآرامی ایران در خارج کشور، صحنههای زد و خورد حامیان اغتشاشات با هم است. تا جایی که خبرنگار بی. بی. سی فارسی که در هفتههای گذشته برای پوشش خبری تجمع حامیان اغتشاشات، بالای ساختمانی در تورنتو رفته بود، از سوی آنها مورد فحاشی و تهدید قرار گرفته بود.
نشر گسترده شعارهای رکیک، قبح بسیاری از شعارهای مشابه را هم ریخت. به طوری که در گوشه و کنار تهران و شهرستانها، سر و کله جوانانی دیگری پیدا شد که شعارهای دیگری با الفاظ جنسی سردادند و با استفاده از کلمات هم قافیه شعارهای رکیک میساختند. کار حتی از این هم فراتر رفت و ترانهسازی و خلق آثار «هنری» با فحشها هم رواج یافت، نمونهاش را میتوان در کاریکاتورها و ملودیها و برخی دیگر از آثار تحت عنوان آثار هنری مشاهده کرد.
اما فحاشی و ناسزاگویی افرادی تحت عنوان معترض امر چندان جدیدی نیست؛ این آش در گذشته نیز آنقدر شور شده بود که حتی جمعی از کسانی که خود را مخالفان جمهوری اسلامی میخواندند، در واکنش به فحاشی برخی دیگر از مخالفان، با انتشار بیانیهای نوشتند که با درشتگویی و دروغپراکنی و نخبهکشی و شخصیتشکنی و در دهها عرصه و مورد دیگر از این دست، با نازلترین سطح فرهنگ گفتاری و با خشنترین واژهها نمیتوان اعتراض کرد... دستیابی به هیچ هدف شریف و انسانی با بهرهجویی از این شیوهها ممکن نیست. پرسش اینجا است که کسانی که خود را مدافع آزادی میدانند و برای آن تلاش میکنند، با چه توجیهی به ناسزاگویی روی میآورند بهطوری که حتی به مردم عادی که با آنها مخالف باشند نیز بد و بیراه میگویند و بدیهیترین اصول اخلاقی و انسانی را رعایت نمیکنند؟