به گزارش مجله خبری نگار، شروع کار هرکسی داستانی دارد و داستان «زهرا» از پیادهرو خیابان ارم شیراز شروع شد. از وقتی که او تصمیم گرفت نقاشیهایش را روی بومهای مربع خیلی کوچک بکشد و آنها را در گوشهای از خیابان بفروشد. «زهرا غریبیحقیقی» دانشجوی رشته نقاشی ۲۲ ساله و ساکن شیراز است. او هر روز چمدان چوبی، رنگهای نقاشی و بومهای کوچکش را به خیابان ارم میبرد. همانجا با قلممو و رنگهایش نقاشی میکشد و آنها را میفروشد. زهرا صفحهای در اینستاگرام دارد و این اتفاقات را در آن به اشتراک میگذارد و گاهی همانجا نقاشی را که آن روز کشیده است به فروش میگذارد. قصه نقاشی زهرا در پیادهروهای شیراز باعث شد تا با او که یک دهه هفتادی است درباره چگونگی فعالیتش و روزهایی که دارد به این شکل میگذراند گفتوگویی داشته باشیم.
چرا همیشه هنرمندانی که وضع مالیشان خوب است باید بتوانند نقاشیهایشان را به نمایش بگذارند؟ این سوال همیشگی زهرا از خودش بوده و همین باعث شده است تا به نمایش نقاشیهایش در خیابان فکر کند. او در این باره میگوید: «چون رشته نقاشی را در دانشگاه فنی و حرفهای ادامه میدادم از خیلیها میشنیدم که کسانی که این رشته را در این دانشگاه میخوانند از سر بیکاری در این رشته مشغول شدهاند. امسال ترم چهارم از دانشگاه انصراف دادم تا دوباره برای رشته نقاشی دانشگاه تهران کنکور بدهم. همیشه سوالم این بود که چرا همیشه باید گالری باشد؟ چرا آدمهایی مثل من که دانشجو یا حتی دانشآموز هستند نمیتوانند کارهایشان را در خیابان به نمایش بگذارند. برای همین تصمیم گرفتم نقاشیهایم را به کنار خیابان ببرم تا هم توجهی به هنر شود و هم مردم آنها را ببینند.»
زهرا، یک سال و ۷ ماه است که در خیابان نقاشی میکشد و آنها را میفروشد. او درباره روز و ماههای اول کارش که زیاد به او توجه نمیشده است، میگوید: «نزدیک به ۹ ماه بود که روزی چهار ساعت در یک گوشه از خیابان ارم مینشستم و با نقاشیهایم بساط میکردم. هیچ فردی توجهی به کار من نمیکرد. در زمانی که آنجا بودم شاید روزی پنج نفر به نقاشیهایم توجه میکردند و بقیه بیتفاوت از کنارم میگذشتند. تا این که عکس کارم را در توئیتر به اشتراک گذاشتم. چندبار اول واکنش خیلی خوبی گرفتم و خیلیها با ارسال عکسهایی از شروع کارشان گفتند: «کارت انگیزهبخش است.»، اما در چند نوبت بعد، بعضیها شروع به انتقاد کردند و گفتند: «تو وجهه دستفروشی را زیر سوال میبری و داری آن را سانتیمانتالیسم میکنی. تو پولدار هستی و داری خودنمایی میکنی.»، اما من فقط دوست داشتم بتوانم هنر را به مردم نشان بدهم.»
«میتوانم بگویم در کاری که شروع کردهام، ۶۰ درصد موفق شدهام. زهرا این را میگوید و در توضیحش ادامه میدهد: «کمکم در فضای مجازی از کارم حمایت شد. مردم سفارش خرید میدادند و در واقع مرا بعد از چندین ماه دیدند. بعضیها وقتی کنار خیابان نقاشی میکشیدم، میگفتند همین نقاشی را میخریم. البته همیشه این طور نمیگذشت. بعضیها هنوز رد میشوند و به کنایه میگویند: «آره! منم میتونم نقاشی بکشم. خیلی بهتر از تو نقاشی میکشم و...» میتوانم بگویم در این مدت همه جور افرادی را دیدم. افراد حمایتکنندهای که دلگرمی میدادند. افرادی که میخواستند به من ترحم کنند و افرادی که تنها قصد مزاحمت داشتند.»
زهرا در کارش با چالشهای جدی هم مواجه است. او این طور توضیح میدهد: «شهرداری هر روز میآید و میگوید سد معبر کردی! بساطت را جمع کن.» این نقاش دهه هفتادی در پاسخ به این که تا به حال خودت را باختی، میگوید: «نه هیچوقت این طور نبوده. اوایل این حس را داشتم که از طرف خانواده و جامعه حمایت نمیشوم، ولی نمیخواستم این حرفها را به خودم بزنم و خودم را دلسرد کنم. حتی خانوادهام که هنوز آنچنان موافق این کار نیستند، موفقیتم را نسبت به قبل میبینند و به من دلگرمی میدهند و میگویند نباید خیلی سختگیر باشیم. بعضی روزها هم خواهرم اگر باشد همراه من میآید تا در خیابان نقاشی بکشم».
«غریبی» میگوید درآمدش در خیابان بیشتر از درآمد فروش آثارش در فضایمجازی است. او این طور گفتوگویمان را تمام میکند: «روزهای اول که نقاشی در خیابان را شروع کردم یکی از استادان دروس تخصصیام به شدت ناراحت بود، اما بعد از گذشت چند ماه نظرش راجع به کارم عوض شد و از من حمایت کرد. حرف اصلی من این است که خیابان هم میتواند برای یک دانشجو، محلی برای نمایش هنرش باشد. به ویژه خیابانهایی که رفتوآمدهای هنری دارد و محل عبور و مرور فرهنگی-هنری هاست. چه اشکال دارد سازوکاری باشد تا هر کسی بتواند از یک گوشه خیابان برای نمایش کارهایش بهره ببرد و پیشرفت کند؟»
منبع: خراسان