کد مطلب: ۳۳۲۲۶۶
۰۸ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۴:۰۲

شیارِ رکیک زخم بر پوستِ کشیده بر نفت

نگاهی به مجموعه شعر «به تصحیح خون» سروده آنا رضایی

به گزارش مجله خبری نگار/ایران: پس از «اسفندیاری در چشم چپ» که سال ۱۳۹۶ توسط نشر «هشت» منتشر و پس از آن در جایزه شعر شاملو تقدیر شد، اینک پس از پنج سال، دومین مجموعه شعر آنا رضایی را در دست داریم؛ «به تصحیح خون»، مجموعه‌ای در ۱۰۰ صفحه که به‌تازگی و بر همان سیاقِ هر فصل یک مجموعه شعرِ نشر نگاه، توسط این انتشارات منتشر و عرضه شده است. «به تصحیح خون» را می‌شود از چند زاویه گوناگون نگریست و از هر زاویه، ساعت‌ها درباره آن نوشت، که یکی از آن‌ها، بومی‌گرایی خاص و سبک‌مندِ این مجموعه است.

مرسوم است که برای نشان دادنِ بومی‌گرایی در آثار یک مؤلف، نخست به‌طور مختصر بر نام‌های خاص (افراد و مکان‌ها و حرفه‌ها و گیاهان و حیوانات و...) و امثال و حکم و اصطلاحات زبانزد و برخی واژه‌ها که متعلق به یک محدوده جغرافیایی خاص‌اند توجه می‌کنند و پس از آن به‌طور گسترده‌تر بر آداب و رسومِ آن منطقه. امّا معتقدم در مجموعه «به تصحیح خون» با یک رویکرد بومی «رفتاری» مواجهیم که اگرچه در اغلب متونِ بومی وجود دارد، اما کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته و آن، دقت در رفتار‌های بومی است. به‌عنوان مثال، در شهر‌های بزرگ افراد را به نام و نام خانوادگی می‌شناسند، درحالی‌که در مناطقی که همه به طریقی با هم خویشاوند و آشنا هستند، آدم‌ها را به نام پدر و مادرشان یا ویژگی‌های بارزشان می‌شناسند و آنجا اگر مثلاً بگویید «بهمن محمدی» ممکن است کسی او را نشناسد، اما اگر مثل شاعر بگویید «بهمن فرزند مالگرد را به یاد می‌آورید؟ / بهمن فرزند خدابس که ساعت سیکو پنج/ و بوی کرفس کوهی را دوست داشت» همه دقیقاً می‌فهمند دارید درباره چه کسی حرف می‌زنید؛ و باز از همین رفتار‌های بومی‌گرایانه شاعر است:

«پناه بر تخت‌های فنری از شرّ عقرب!»، «شما که با تفنگ بادی/ به شیشه‌های شربت سرفه شلیک می‌کردید... / شما که جوانی پشت برج را/ با چشم‌های میشی‌تان دیده‌اید»، «خرماپزان رنگ چشم‌هایتان را کشته است»»... خدابس! / خدای گیس‌ها و دست‌های حنابسته! / سرسلسله­ آوارگان در خاک اجدادی! / صاحب کرامت فراموشی و فراموشی!»، «سلام بر خانه‌های شرجی‌زده شناور در بوی گاز و لجن!» و... که به‌طور ویژه بر رفتار‌های متعلق به حوزه جغرافیایی خاصی تکیه دارد؛ و شاید حتی بتوانیم در مواردی شیوه انتقال پیام به مخاطب را نیز برمبنای رفتار‌های بومی توجیه کنیم، با این شرط که قبول داشته باشیم که ساخت و پرداختِ گونه بیانی جملات قصار، ریشه در رفتار‌های قاطعانه بومی دارد، آنجا که درمورد موضوعی حرفِ آخر را می‌زنند و پس از آن، یک «والسلامِ» مستتر می‌گذارند.

به این شیوه، برخی عنوانِ «حکم‌اندازی» داده‌اند؛ یعنی شاعر درباره موضوعی، یک حکم کلی صادر می‌کند و با لحنی قاطع و کوبنده، مخاطب را مجاب به پذیرش آن می‌کند و در مجموعه «به تصحیح خون» بیش از آنکه بتوانیم از یک مجموعه‌شعر توقع داشته باشیم، با چنین جملات قصار و عباراتی حکیمانه که حکمی کلی و در ظاهر ـ و با توجه به فحوای کلی شعر ـ غیرقابل رد کردن مواجهیم: «هرچیز تاوانی دارد/ و تاوان خیره شدن به گردباد/ فراموشی است»، «هرچیز آدابی دارد/ و آداب زندگی/ راه رفتن در تاریکی است» و می‌بینیم که اغلب از ساختار‌های نحوی مشابهی تبعیت می‌کنند، همان‌طورکه ساختار نحوی کلمات قصار و جملات حکیمانه، درمجموع چند الگوی مشخص را تکرار می‌کنند.

شیارِ رکیک زخم بر پوستِ کشیده بر نفت

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر