به گزارش مجله خبری نگار، ۱۴۰۰، سالی که برای صداوسیما با تغییراتی اساسی همراه بود؛ تغییر رییس رسانه ملی و به دنبال آن برخی از مدیران و معاونانش از یک سو و ارائه طرح تحول و ادغامها از سوی دیگر.
پیمان جبلی نیمه دوم سال آمد و شش ماه فرصت داشت تا صداوسیما را به قرن جدید برساند. او با شعار تحول به ساختمان شیشهای جام جم قدم گذاشت و بر انعکاس صدای بیصدایان تاکید کرد و در ادامه، مقولاتی، چون «عدالت گستری» و «هویت محوری» را هم به رویکردهای اساسی رسانه اضافه کرد.
علی عسکری مانند ضرغامی (رییس اسبق صداوسیما) که حالا یکی از وزرای کابینه سیزدهم محسوب میشود و با رفتنش خیلی از قدیمیها را هم از صداوسیما برد، از بخش فنی بر صندلی ریاست این سازمان نشسته بود. با این تفاوت که رییس سابق صداوسیما برخلاف ضرغامی، رویهای متفاوت را در برخورد با رسانهها و هنرمندان در پیش گرفته بود. او به ندرت تن به مصاحبه و پاسخگویی میداد و کمتر هم در جمع هنرمندان حاضر میشد.
با این همه علی عسکری در ماههای پایانی ریاستش با چالشی اساسی مواجه شد: انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰.
، اوایل خرداد ماه، در فاصله یک ماه مانده به انتخاب رییس دولت سیزدهم، پخش برنامههای انتخاباتی صداوسیما به روال گذشته با یک قرعه کشی شروع شد و در این مسیر همان طور که پیش بینی میشد مناظرهای نامزدها بار دیگر پرچالشترین برنامه صداوسیما بود.
نخستین مناظره با تغییر زمان اولیه، شنبه (۱۵ خرداد ماه) ساعت ۱۷ به روی آنتن رفت و از همان ابتدا انتخاب روز و ساعتی کم مخاطب، علامت سوال و تعجب را مقابل مسوولان برگزارکننده قرار داد. پاسخ این بود: همزمانی روز برگزاری، با مسابقه تیم ملی ایران در مسابقات انتخابی جام جهانی، این برنامه را دو روز جلو انداخته است.
اما شروع مناظرهها هم کمک چندانی به برطرف کردن این شبهه نکرد و منتقدان در پایان مناظره دوم، نامزدها و متولیان امر را به برگزاری مناظرهای خنثی که کمک چندانی به انتخاب مردم نخواهد کرد، متهم کردند؛ رویهای که البته تلاش شد در مناظره سوم تا حدودی اصلاح شود.
انتقاد نامزدها از جناحهای مختلف به پخش نشدن مستندهای تبلیغاتی و یا حذف برخی بخشهای این فیلم ها، چالش دیگری بود که در این دوره علی عسکری و همراهانش را به دردسر انداخت. با این توصیفات و پس از ۲۰ روزِ نفس گیر برای اهالی رادیو و تلویزیون، مسیر تولید و پخش برنامههای انتخاباتی هم به پایان رسید و پس از آن بود که به تدریج گمانه زنیها برای انتخاب رییس جدید صداوسیما آغاز شد.
در نهایت حکم مقام معظم رهبری برای معرفی رییس جدید رسانه ملی هفتم مهر ماه ۱۴۰۰ صادر شد؛ و اینگونه بود که جبلیِ ۵۵ ساله پس از پنج سال ریاست علی عسکری، به جای او نشست. پیمان جبلی پنج سال قبل از آن، با حکم خودِ علی عسکری، معاون برون مرزی این رسانه شده بود.
اما عمده فعالیتهای جبلی در سالهای حضورش در صداوسیما، در بخش خبر خلاصه میشد. او پس از انتصاب به عنوان رییس رسانه ملی، برای نشان دادن تحول اولیه، درست روی همین بخشهای خبری دست گذاشت. میدانست که خبر نقطه مرکزی سیبل تحول است و در صورت تغییر در رویکرد آن، به سرعت نگاه تیزبین بینندگان و رسانهها را متوجه پیامهای جدیدی میکند که از سمت فرستندههای جام جم به گوش میرسد. بدین ترتیب تحولی که جبلی قبل از آمدنش بر آن پافشاری داشت، از رویکرد نسبتا متفاوت در محتوای بخشهای خبری و ماجرای جایگاههای عرضه سوخت آغاز شد و در مقاطعی هم در موضوعات دیگری از جمله شفافیت سازی در ماجرای هک شدن برخی شبکهها به چشم آمد.
صداوسیما در دوره جدید باز هم قرار بود به چابکسازی برسد و در این مسیر، ادغام پیش شرط لازم؛ وضعیتی که زمانی محمد سرافراز ـ رییس اسبق صداوسیما ـ هم سراغش رفت، اما آتشِ تند و سریع برنامههای او، در ادامه خودش را هم به مهرهای سوخته بدل ساخت و در نتیجه ریاستش دیری نپایید.
برای جبلی و همراهانش، اما برنامه تحول حداقل در انتصابها خیلی کندتر رقم خورد. برخلاف آنچه انتظار میرفت، پس از آمدنش بسیاری از معاونان و مدیران بر جای خود ماندند و تغییر در ساختار مدیریتی، آهستهتر از روسای قبلی اتفاق افتاد.
در مسیر تحولِ ساختار، باز هم از بخشهای خبری شروع کردند. چنانچه تغییر و ادغام بخشهای خبری معاونت سیاسی را در راستای آنچه همافزایی، کاهش هزینه و استفاده بهینه از امکانات و نیروی انسانی خواندند، انجام دادند؛ و بعضا عنوان میشود که این تغییر در ادامه دامن معاونت هایی، چون سیما، صدا و سیمافیلم را هم خواهد گرفت که البته تاکنون خبری رسمی در این خصوص اعلام نشده است.
یک ماه و نیم پس از انتصاب جبلی، جلیلی هم به میدان آمد. فردی که از مدتها قبل نامش به عنوان همراهِ رییس جدید صداوسیما، به گوش میرسید. وحید جلیلی، برادر سعید جلیلی است و در حکمی که از جبلی گرفت به عنوان قائم مقام رئیس صداوسیما در امور فرهنگی و دبیر ستاد تحول در این سازمان معرفی شد. جلیلیِ ۵۲ ساله قرار است اجرای تحول در ساز و کارها، محتوا و کیفیت تولیدات نمایشی را پیگیری کند، چرخه «طراحی ـ تولید ـ پخش ـ بازخورد» را بازتعریف و فعالسازی کند و کاهش موازی کاریها، چابکسازی و همافزایی حداکثری شبکههای سیما و صدا هم در دستور کار قرار دهد؛ و البته همه این کارها به فردی سپرده شده که پیش از این سابقه مدیریت چندانی در صداوسیما نداشته و مثل خیلی دیگر از دوستانش در سایر بخشها، مدت کوتاهی است که دارد هوای جام جم را استنشاق میکند.
پیمان جبلی در شرایطی صداوسیما را از عبدالعلی علیعسکری تحویل گرفت که رسانه ملی مدتها بود که از سوی مردم و هنرمندان با مطالبات جدی رو به رو شده و این مطالبات گاه فراتر از یک خواسته و پیشنهادِ معمولی بود و حتی در مواردی بسیار، کار به قهر و عصبانیت هم رسیده بود.
از یک طرف مردم خواهان شنیده شدن صدایشان در رسانهای بودند که عنوان ملی را یدک میکشد و در این مسیر بازگشت هنرمندان محبوب و قابل اعتمادشان را راهگشا میدانستند و از طرف دیگر، هنرمندان برای بازگشت و به تعبیری آشتی با رسانه، دریافت به موقع دستمزدها و آزادی عمل روی آنتن را پیش شرط لازم تلقی میکردند؛ و هر دو طرف (مخاطبان و هنرمندان) در نهایت بازگشت به دورهای را آرزو داشتند که تلویزیون با پخش یک سریال یا برنامه، خیابانها را خالی از جمعیت میکرد و یک روز قبل و بعد از پخش هم همه درباره آن صحبت میکردند.
اما تحققِ این رویا شاید به زمانی بیش از اینها نیاز دارد؛ اینکه هنرمندان بتوانند با اوج گرفتن صداوسیما و رونق تولیدات، حالا که شرایط کرونا هم بهتر شده است بار دیگر از خانههایشان بیرون بیایند و مقابل دوربینها و میکروفنها قرار بگیرند.
این روزها آنطور که از اظهارنظرها برمی آید همگان ـ چه برنامه سازان و چه مخاطبان ـ منتظر برقراری صلح و آرامش دوباره اند. صلحی که زیر لوای آن بازگشت هنرمندان محبوب و برگشت رونق به صداوسیما رقم بخورد؛ و در این مسیر کافی است تا مدیران رسانه ملی هم چند قدم به خطهای فرضی که دور خود کشیده اند نزدیکتر شوند و حتی پایشان را آن سوی خط بگذارند، دست هنرمندان را بگیرند و به سمت جام جم بکشانند.
در این مسیر حمایت از هنرمندان محبوب مردم و شکستن خط و مرزهایی که گاه در این سالها سلیقهای ترسیم شده اند و در نهایت نزدیک شدن به مطالبات مردمی، دشوار، اما ممکن است. حالا همه میدانند برای برگرداندن نگاه مخاطب به سمت جعبه جادو، شاید این روزها، بیش از هر زمان باید درهای جام جم را فراختر از قبل متصور شد. باید پذیرفت دوران فیلتر به سر آمده است و چارهای جز پذیرش عصر جدید نیست؛ و البته هرچه زودتر بپذیریم که دنیای مجازی با حضور وسیع کنشگران و ارتباطگران، شفافیت و سرعت خبری را به حدی رسانده که دیگر مفهومی برای «سانسور» و «فیلترینگ» وجود ندارد، موفق تریم