به گزارش مجله خبری نگار،عبارات “خنده بر هر درد بی درمان دواست” و “بخند تا دنیا به رویت بخندد” را زیاد شنیده اید، اما آیا تاکنون به ریشه و اساس این جملات فکرکرده اید؟
خیلی از افراد این عبارات را میشنوند و حتی گاهی به زبان میآورند، اما نه تنها از ته دل به آن اعتقادی ندارند بلکه بی ثمر و بیهوده میخوانند، درحالی که اگر کمی دقیقتر نگاه کنید میبینید که آنچنان بیهوده هم چنین عباراتی در زبانها نیفتاده است.
هرچند که اخیرا جامعه با خنده و خندیدن غریبه شده و دیگر مردم مانند گذشته شاد زندگی نمیکنند، اما این ماجرا و غریبگی نباید بیش از این ادامه پیدا کند و همگن باید بدانند بسیاری از مشغله هایشان را به راحتی میتوانند تنها با لحظاتی خندیدن کنار بگذارند و از زندگی لذت ببرند.
تاکنون افرادی را دیده اید که با وجود داشتن مشغلههای کاری و زندگی همچون شما، اما هرگز خم به ابرو نمیآورند و لحظه به لحظه لبخند به لب دارند؟ در مواجهه با چنین افرادی اولین سوالی که به ذهن شما میرسد بدون شک راز خوشحالی و به اصطلاح بیخیالی آن فرد نسبت به تمام مشکلات است که چرا شما نمیتوانید اینگونه باشید؟
لذا ضمن مشاوره از روانشناسان راز این لبخند و شادی را به بحث و بررسی گذاشتیم تا شاید راهی برای لبخند بیشتر نسلهای مختلف جامعه باشد.
از آنجا که عمدتا افراد شاد، خنده را به عنوان یکی از الگوهای رفتاری از خود بروز میدهند بنابراین خندیدن یکی از ابزارهای شادی است.
برای بررسی این مسئله باید ریشه شاد نبودن فرد را در زندگی جستجو کرد چرا که با پیشرفت روز به روز سیستمهای مدرن و شهرنشینی، استرسهای کاری و زندگی افراد بسیار بیشتر از گذشته شده و به دنبال آن وظایف و مسئولیتهای هر فرد بیشتر شده است.
وظایف سنگین، مدیریت و سپری کردن زندگی روزمره را سخت میکند و این باعث میشود تا فرد حس شادی خود را از دست دهد و درعین ناراضی بودن همیشه کسل باشد و نخندد.
سیسستم زندگی فرد از جمله عوامل درونی و بیرونی در شاد زیستن فرد بسیار موثر است، طبیعتا در اتفاقات منفی زندگی هرگز احساس شادی و خندیدن را نداریم، اما این گونه هم نیست که زندگی سراسر اتفاق بد و ناراحت کننده باشد و عمدتا اتفاقات بد بسیار کمتر از اتفاقات خوب رخ میدهد و این تصویر ذهنی ما است که نمیتواند شادی را درک کند و حالتهای مختلف را نشان دهد؛ بنابراین یکسری از این علتها به فرد و الگوی زندگی و یکسری دیگر به الگوهای رفتاری موجود در جامعه بر میگردد چرا که درجامعه ما با فرآیندی تحت اصطلاح سرایت خنده روبه رو هستیم و عبارت “افسرده دل افسرده کند انجمنی را ” کاملا درست است.
وقتی جایی میروید که همه افراد حاضر در آن مکان ناراحت و کسل هستند طبیعتا احساس بدی به شما دست میدهد و برعکس اگر جایی روید که همه خوشحال و شاد باشند احساس خوبی خواهید داشت بنابراین یکسری از این احساست را جامعه به ما منتقل میکند و این بحث کاملا علمی است.
وقتی خمیازه میکشید فرد مقابلتان هم خمیازه میکشد پس این نشان از سلولهای عصبی به نام نرونهای آینهای است که خاص رفتار شما را نشان میدهند.
در این نوع کلاسها افراد زیادی نشسته و یک فرد خوش خنده از ته دل خندیدن را شروع میکند و حرفهای بسیار خوشایندی را به زبان میآورد این کار باعث میشود که نرونهای آینهای فعال و فرد احساس هیجان و در نهایت خنده کند.
هرچند که خندیدن به این منوال موقتی است، اما فرد یاد میگیرد که کم کم خود را عادت دهد و برای به زیستی بیشتر خود را بازسازی کند.
شادزیستی به دنبال به زیستی و به زیستی پیرو تغییر در الگوهای زندگی است، وقتی از در خانه خارج میشوید اگر به جای دیدن بحران، فحاشیها و بدبختی ها، احساسات مثبت را در خود القا کنید و آنها را بنگرید درواقع با تغییر الگوهای زیستی توانسته اید، احساس شادی را برای خود به ارمغان آورید.
بسیاری از افراد در اوج خوشبختی (داشتن خانواده سالم و امکانات مادی و معنوی مناسب) احساس شادی نمیکنند در حالیکه برخی دیگر با نداشتن چنین شرایطی بسیار از زندگی خود لذت میبرند بنابراین این مسئله کاملا به عوامل درونی فرد بر میگردد که نمیدانند مشکل اصلیشان از کجا آب میخورد.
ضمن اینکه هرفردی باید بازسازی درون خود را آغاز کند جامعه هم باید حس مثبت را به شهروندان خود دهد البته هر جامعه شرایط مثبت و منفی فراوان دارد و مهم این است که یک فرد چه نگرشی نسبت به خود و جامعه اش را اشته باشد.
“خنده بر هر درد بی درمان دواست”: برای هر مشکل یک راه حل ذهنی و معنوی وجود دارد و وقتی فرد به بن بستی میرسد و حتی راه حلهای مادی پاسخگو نیستند، خنده به عنوان یکی از این راه حلهای ذهنی (حتی به صورت مصنوعی) میتواند موثر باشد.
اگر هر فردی حس خنده و شادی را درخود پرورش دهد هنگام رویارویی با مشکلات میتواند راحتتر با موضوعات کنار آید درواقع هم حالات روحی بر هیجانات اثرگذاری مستقیم دارد و هم هیجانات بر روی حالات روحی.
افراد برون گرا از آنجا که احساسات بیشتری را از خود بروز میدهند، شادتر هستند. اما علاوه بر تیپ شخصیتی، آموزشهایی که فرد بعنوان راهکارهایی برای مقابله با موارد مختلف دیده، در شاد بودن بسیار میتواند موثر باشد.
هر فردی در شرایط متفاوت، هیجانات مختلفی را از خود بروز میدهد، وقتی دو نفر را در موقعیت یکسانی قرار دهید طبیعتا به دلیل تیپ شخصیتی و مهارتهایی که هر یک برای مقابله با مسائل پیش میگیرند آن دو از یکدیگر متمایز خواهند شد و الگوهای رفتاری متفاوتی را از خود بروز میدهند.
در نهایت شاد زیستن بسیار مهم است و اساس زندگی بر این اصل قرار دارد، بسیاری از اوقات با زندگی افرادی روبه رو میشویم که هرچند خوشبختی آنها ملکه ذهن ما است، اما مشکلاتی در زندگی دارند که حاضر نیستیم لحظهای به جای آنها باشیم و بالعکس افرادی را که حس میکردیم بیچاره هستند بسیار خوشبخت و شاد زندگی میکنند بنابراین این مسائل همه شادزیستی نسبی است که فرد در درون خود آن را پیدا کرده و در عین تقویتش به بیرون توسعه میدهد.
تنها لبخند و شادی است که میتواند شرایط را به نفع ما در زندگی تغییر دهد و بسیار کوبنده جلوی تمام مشکلات بایستد.
منبع:اینفو