به گزارش مجله خبری نگار، ارتشبد حسین فردوست، رئیس دفتر ویژه اطلاعات و سازمان بازرسی شاهنشاهی که از دوران کودکی با محمدرضا پهلوی بزرگ شده بود، درمورد کشتار مردم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، در خاطرات خود مینویسد: در اواخر دولت آموزگار، یعنی از تظاهرات قم به بعد، حساسیت اوضاع کاملاً احساس میشد، ولی تصوری از سقوط قریبالوقوع محمدرضا وجود نداشت. حمایت غرب همچنان محکم بود و جناحهای مختلف حکومتهای آمریکا و انگلیس نمایندگان خود را برای ابراز پشتیبانی از محمدرضا به تهران اعزام میداشتند.
از جمله باید به سفر وزیر دفاع انگلیس، فردریک مالی در ۴ فروردین ۱۳۵۷ و رونالد ریگان، نامزد حزب جمهوریخواه آمریکا در ۶ اردیبهشت و خانم تاچر، رئیس حزب محافظهکار انگلیس در ۸ اردیبهشت اشاره کنم؛ ولی تظاهرات خیابانی روز به روز شدیدتر میشد و نارضایتی مردم و خواست آنها در سقوط رژیم، علنی ابراز میشد. به محمدرضا توصیه میشد اقدامات اساسیتری برای جلب رضایت مردم انجام دهد و او راه چاره را در استعفای آموزگار و نخستوزیری «شریفامامی» و انجام یک سلسله اقدامات دید. در نتیجه در ۵ شهریور ۱۳۵۷ شریفامامی با سیاست «آشتی ملی» روی کار آمد.
فردوست درباره شخصیت «شریفامامی» مینویسد: شریفامامی رئیس فراماسونری ایران و وابسته به یک خانواده روحانی بود. مجموعه این عوامل نشان میداد، محمدرضا بهترین انتخاب را کرد و قویترین فرد را برای ریاست دولت در آن شرایط حساس انتخاب کرد.
شریفامامی با یک سلسله برنامهها در جهت آرام کردن مردم وارد میدان شد و تلاشهایی کرد. قمارخانهها را بست و حقوق کارمندان را اضافه کرد و تاریخ هجری را مجدد بهجای تاریخ شاهنشاهی رسمی کرد، غافل از اینکه خود او مدتی قبل، نطقی در تمجید از تاریخ شاهنشاهی ایراد کرده بود!
به نظر میرسید که با این اقدامات مردم آرام میشوند و احساس ثبات هنوز وجود داشت و لذا نخستوزیرِ چین، هوا گوفنگ، در ۷ شهریور ۱۳۵۷ وارد تهران شد؛ ولی کمتر از دو هفته پس از نخستوزیری شریفامامی، حادثه خونین ۱۷ شهریور رخ داد و او مجبور به اعلام حکومت نظامی در ۱۲ شهر کشور شد.
آمریکا و انگلیس حمایت خود را از حکومت نظامی اعلام داشتند و محمدرضا را به مقاومت تشویق کردند. ۱۸ شهریور ۱۳۵۷ دولت آمریکا رسماً حکومت نظامی را تأیید کرد و ۱۹ شهریور نیز کارتر حمایت مجدد خود را از محمدرضا پهلوی اعلام داشت. سِر آنتونی پارسونز، سفیر انگلیس در تهران نیز در ۴ مهر حمایت دولت متبوع خود را از رژیم پهلوی اعلام کرد.
روز پنجشنبه ۱۶ شهریور، گزارشهای وسیعی از تظاهرات و اعلام اجتماع مردم در میدان ژاله در صبح جمعه رسیده بود. روز جمعه ۱۷ شهریور ۵۷، طبق معمول در ویلای اسلامینیا در دریاچه کرج بودم. از دفتر ویژه اطلاعات تلفن کردند که طبق اطلاع واصله از ساواک و شهربانی، واحدی از لشکر یک گارد در میدان ژاله برخورد شدیدی با مردم داشته و تلفات سنگینی به جمعیت وارد آمده است. خبر ناراحت کننده بود. به اسلامینیا گفتم این مسائل کار را مشکل میکند. این هم «دولت آشتی ملیِ آقای شریف امامی!» چگونه با این عمل میتوان روحانیان و بازار را توجیه کرد و آنها را از زیر نفوذ آیتالله خمینی بیرون کشید؟!
پس از یکی دو ساعت به دفتر تلفن کردم و گفتم که برای فردا صبح ساعت ۹، شورای هماهنگی رده یک را دعوت کنید و به اعضا گفته شود که مطلب مهمی است و حتماً بیایند و ضمناً اویسی را هم دعوت کنید! صبح شنبه ۱۸ شهریور، رأس ساعت ۹ صبح، جلسه شورای عالی هماهنگی تشکیل شد. در این جلسه عمدی اویسی را که عضو شورا نبود و بهدستور محمدرضا فرماندار نظامی تهران شده بود دعوت کردم. در آغاز جلسه گفتم که تظاهرات جنبه مذهبی دارد و سرباز هم مذهبی است و به روی همدین خود نمیتواند تیراندازی کند.
دخالت ارتش در سرکوب تظاهرات، به خصوص تظاهرات مذهبی مردم غیر مسلح بهتدریج موضع ارتش را ضعیف خواهد کرد و سربازان با مردم خودمانی خواهند شد و بهتر است فقط شهربانی عمل کند و اصولاً صحیح نیست که ارتش را وارد خیابانها کرد. در این صحبت، من خواستار لغو حکومت نظامی در دوازده شهر شدم. اویسی در آن زمان فرمانده نیروی زمینی بود و حکومت نظامی تهران را رأساً اداره میکرد. او صددرصد با پیشنهاد من موافقت کرد و میگفت کاملاً صحیح است و تظاهرات رنگ مذهبی دارد و سربازان هم مذهبی هستند و برخوردشان با مردم تظاهرکننده دوستانه است و لذا من هم مانند فلانی الغای حکومت نظامی را در هر شهری که برقرار شده خواهانم.
او از برخورد دیروز ۱۷ شهریور، ابراز ندامت کرد و گفت که دستور حمله جمعه را بدرهای داده که مسئول نیست و او که مسئول است دستور داده بود که به مردم حمله نشود. اویسی با صراحت مسئولیت قتل عام ۱۷ شهریور را نپذیرفت معلوم شد که روز ۱۶ شهریور اویسی و بدرهای، فرمانده گارد، اختلاف نظر شدید داشتهاند و اویسی مخالف و بدرهای موافق حضور واحدها در میدان ژاله بودهاند؛ لذا بدرهای رأساً به محمدرضا میگوید که اعزام نیرو به میدان ژاله ضروری است و با تصویب محمدرضا، واحدی از گارد لشکر یک را به میدان ژاله اعزام میدارد و آن واقعه اسفناک پیش میآید.
اما نکته مهم که حسین فردوست در خاطراتش به آن اشاره کرده، این است که «تصمیم محمدرضا پهلوی در اعلام حکومت نظامی و کشتار ۱۷ شهریور تهران، با هدایت و حمایت کارتر و برژنسکی اتخاذ شد».
منبع: خاطرات ارتشبد حسین فردوست