به گزارش مجله خبری نگار،این روزها وقتی به لیست فیلمهای در حال اکران نگاهی میاندازیم، چندتایی از آنها در ادامه قسمت قبلیشان ساخته شدهاند. آثاری مثل «تگزاس ۳»، «خجالت نکش ۲» و «مصائب شیرین ۲». این دنبالهسازی در سینما با الگو گرفتن از سینمای جهان است و موضوع تازه و نویی نیست.
اما در شرایطی که سینمای ایران پس از کرونا و اتفاقات سالهای اخیر و قیمت بالای بلیت، یک کالای کمیاب در سبد فرهنگی خانوادهها شده، این دنبالهسازیها با کیفیتهایی بسیار پایینتر از استاندارهایی که سینمای ایران میتواند داشته باشد، تعارضی عجیب و اتفاق ناخوشایندی است.
اما در میان این دنبالهسازیها فیلم «مصائب شیرین ۲» پس از سالها بلاتکلیفی اکران شده که در نگاه اول ممکن است با همان دنبالهها در یک دسته مقایسه شود. اما تفاوتهای زیادی دارد. نقد فیلم «مصائب شیرین ۲» را در این مطلب میخوانید.
هشدار: در نقد فیلم «مصائب شیرین ۲» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
این فیلم پس از ۶ سال بلاتکلیفی، بالاخره با پیگیریهای سرمایهگذاران و سازمان سینمایی رنگ پرده را دید. «مصائب شیرین ۲» آخرین اثری است که مرحوم رضا داودنژاد مقابل دوربین پدرش، علیرضا داودنژاد بازی کرده بود. فیلم در سال ۱۳۹۷ و در ادامه داستان ساخته جنجالی داودنژاد به اسم «مصائب شیرین» که در سال ۱۳۷۷ ساخته بود، کلید خورد. اما به دلیل شیوع کرونا و مسایل دیگر، تا امسال تابستان سرنوشت مشخصی نداشت.
پس از درگذشت رضا داودنژاد در فروردین ۱۴۰۳، علی سرتیپی یکی از سرمایهگذران فیلم تلاش کرد تا به یادبود رضا این فیلم هرچه سریعتر اکران شود. «مصائب شیرین ۲» مانند قسمت اولش، یک فیلم تجربی و براساس ساختارهای سینمای داودنژاد است. نمیتوان قسمت اول آن را با اثری که این روزها روی پرده است مقایسه کرد.
چون عملا داستان همان فیلم ادامه پیدا کرده و با استاندارهای دنبالهسازی در سینما، «مصائب شیرین ۲» ساخته شده. اگر طرفدار فیلمهای داودنژاد باشید، این فیلم خاطرهبازی خوبی است با آثار دهه ۷۰ این کارگردان و هیچ شباهتی هم به سایر دنبالهسازیهای اکران شده ندارد. به بهانه حضور «مصائب شیرین ۲» بر روی پرده سینماها، نگاهی به این داشتهایم.
بذارید تکلیف داستان را همین ابتدا روشن کنیم. اگر قسمت اول این فیلم را ندیده باشید، «مصائب شیرین ۲» برایتان یک فیلم تجربی خستهکننده است. حتی اگر به سینمای تجربی داودنژاد بیعلاقه باشید هم خط روایی این فیلم نمیتواند جذبتان کند.
اما اگر سال ۱۳۷۷ «مصائب شیرین» را دیده باشید و به یاد بیاورید که در آن سالها چقدر جریانساز و متفاوت بود، حتما دیدن ادامه قصه زندگی رضا و مونا برایتان جذاب خواهد بود. این زوج در نوجوانی به دلیل نسبت خانوادگی و همسایه بودن در یکی از شهرهای ساحلی شمال، عاشق همدیگر شده بودند.
قصه «مصائب شیرین» داستان همین عشق پاک نوجوانی و مخالفت خانوادهها بود. عشقی که دختر و پسر را از درس و مدرسه دور کرده بود و داشت از لحاظ روحی به هر دو آسیب میزد. اما در نهایت با موافقت خانوادهها به اینکه کارگردانی داستان عشق این دو نوجوان را بسازد، آرام آرام موافقت دو طرف جلب شد و رضا و مونا با یک پایان باز به هم رسیدند.
حالا «مصائب شیرین ۲» داستان این زندگی مشترک که ۲۰ سال از شروع آن گذشته را نشان میدهد. رضا و مونا در ابتدای فیلم در شهری در اطراف لندن سوار بر ماشین میشوند تا به مقصدی که دخترشان برایشان تعیین کرده بروند. امروز تولد ۱۸ سالگی مانا، دختر آنهاست. رضا و مونا در مسیر، تمام خاطرات این ۲۰ سال را مرور میکنند و در بخشهایی هم مانا جلوی دوربین مینشیند و از زندگی که دارد میگوید و تمام فیلم با فلاشبک پیش میرود.
در «مصائب شیرین» قرار بود کارگردانی داستان عشق رضا و مونا را بسازد و رضا با دوربین حرف میزد. در قسمت دوم، قرار است پسر همان کارگردان داستان بازیگر شدن مانا را بسازد.
اما «مصائب شیرین ۲» تنها به بیان داستان زندگی یک زوج و فرزند جوانشان نمیپردازد. درونمایه اصلی این فیلم تقابل نسلها است. نسلی که در دهه هفتاد با محدودیتها و تربیتهای مخصوص آن دوران عاشق هم میشدند، حالا خود نسلی را به وجود آورده است که چندان متکی به پدر و مادر نیست و برای رسیدن به خواستههایش به شکل دیگری تلاش میکند.
نوع مواجهه با سینما و عشق موروثی به آن هم در تغییر نسلها، عوض شده. داودنژاد سعی کرده با شناخت نسل جدید، تصویری درست از جوانان دهه ۹۰ ارائه دهد. اما شاید یکی از ضعفهای فیلم این باشد که این تقابل نسلها زیر حجم داستان زندگی مونا و رضا کمرنگ است و مخاطب عامی که قسمت قبل را ندیده باشد، ممکن است متوجه آن نشود.
علیرضا داودنژاد نیم قرن است که فیلم میسازد و فیلمنامه مینویسد. او از همان اولین تجربه کارگردانیاش یعنی فیلم «نازنین» در سال ۱۳۵۴، نشان داد که قرار نیست تحت تاثیر جریان اصلی حاکم بر سینما باشد. رد روزهایی که همه دنبال ساخت فیلمفارسی و رقص و آواز بودند، او درباره سختیهای زندگی در تهران برای یک دختر فراری از روستا فیلم ساخت.
بعد از انقلاب هم سینمای اجتماعی و روایت از زندگی شهری مردم معمولی، مهمترین فعالیت او بود. دهه ۶۰ را بیشتر مشغول فیلمنامهنویسی بود، اما دهه ۷۰ را با ساخت تحسینشدهترین اثرش یعنی «نیاز» شروع کرد. اما اواسط دهه هفتاد و با تغییر شرایط اجتماعی، سراغ داستان جوانان رفت. «عاشقانه»، «مصائب شیرین» و «بچههای بد» محصول همین دوران است.
از «مصائب شیرین» آرام آرام پای خانواده خودش را به سینما باز کرد. این فیلم با حضور بیشتر اعضای خانوادهاش ساخته شد و همه بازیگران آن از میان اقوامش انتخاب شده بودند. داستانی درباره عشق نوجوانی و با حضور نابازیگرانی که بعد از این فیلم همه تبدیل به بازیگرانی پرکار شدند. مخصوصا مادرش احترام سادات حبییان که برای بازی در این فیلم مورد تحسین هم قرار گرفت.
سالهای دهه هشتاد، سالهای تجربهگرایی برای داودنژاد بود. فیلمهای جنایی با حضور ستارگان جوان سینما که با دنیای او فاصله داشت و دستآورد مهمی برایش نداشت. اما با «مرهم» دوباره به سینمای اجتماعی بازگشت و طرفدرانش و منقدان را راضی کرد. «فراری» و «مصائب شیرین ۲» آخرین ساختههای داودنژاد هستند.
انگار یک جوری گیجی و عدم شناخت او از نسل جدید ایران را در این آثار به نمایش گذاشته. ساخت این دو فیلم نشان میدهد او هنوز هم تجربهگرایی در سینما را دوست دارد، اما تجربهگرایی که با تکیه به سالها کار در سینما است. داودنژاد سینمای مخصوص به خودش را دارد و همیشه در تلاش بوده حرفی از روز را روایت کند. «مصائب شیرین ۲» هم شکلی از زندگی زوجی ایرانی در دهه ۹۰ شمسی است. مستاصل در میان رفتن و ماندن همراه با فرزندی که درک کردنش کار دشواری است.
او در ساخت این فیلم هم مانند بسیاری از آثارش از شهر به عنوان یک المان یا کاراکتر کمک گرفته تا سردی روابط را با سردی لندن نشان دهد. مخاطب را با ماشین با بازیگران همراه میکند تا در دل شهر داستان زندگی یک زوج را بعد ۲۰ سال روایت کند. در میان فیلم بارها کاراکترها به دوربین نگاه میکنند، تا نشان دهد همه این قصهها بازی و سینماست و با این روش امضایش را پای کار میگذارد.
خانواده داودنژادها یک نمونه نایاب در سینمای ایران هستند. خانوادهای که اکثر اعضای آن بازیگر هستند و آنهایی هم که هنوز سینما را به شکل حرفهای تجربه نکردهاند، همیشه به عنوان سیاهی لشکر جلوی دوربین آمدهاند.
یکی از نکات جالب حضور این خانواده سینما این است که مثلا در فیلمی مانند «مصائب شیرین» که همه بازیگران از اعضای این خانواده هستند، در تیتراژ به جای نام فامیل بازیگران، از ایضا استفاده شده.
رضا داودنژاد در سکانسهای اولیه این فیلم، مقابل دوربین قرار میگیرد و از استعداد بازیگری که همه اعضای این خانواده در وجود خود دارند، میگوید. حالا در مصائب شیرین ۲» هم پس از سالها که داودنژاد از ساختن فیلم خانوادگی فاصله گرفته بود، دوباره تعدادی از اعضای خانواده را دور هم جمع کرده تا داستانی را درباره تغییر نسل بگوید.
اما هنوز خانواده همان است که بود. با وجود مخالفتهای مونا با فرزندش مانا، اعضای خانواده همه همچنان عاشق سینما هستند و به او کمک میکنند تا به آروزی بازیگر شدنش برسد. حتی در صحنهای همه خانواده دور هم جمع شدهاند و در حال بحث درباره موافقت و مخالفت با بازیگری مانا هتسند که ناگهان مانا کات میدهد و مشخص میشود که تمام آنچه دیدیم بازی بوده.
رعایت ساختارهای دنبالهسازی
بیان درست مفاهیم مرتبط با تغییر نسلها
خستهکننده بودن فیلم برای کسانی که قسمت اول را ندیدهاند
رضا و مونا داودنژاد که بازیگران اصلی «مصائب شیرین» بودند، در این قسمت هم مقابل هم قرارگرفتهاند. رضا که بازیگری را زیر نظر پدر یادگرفته بود، همیشه بازی کاملا رئال و احساسی داشت که در «مصائب شیرین ۲» هم آن نوع بازی را ادامه داده. مونا داودنژاد در تجربه دوم بازیگری خود، کمی مبالغهآمیز بازی میکند و سعی میکند هیجان و اضطراب یک زن میانسالی که سالها تحت فشار بوده را در نوع دیالوگ گویی و بازیاش رعایت کند.
این شیوه باعث شده در برخی سکانسها، بازی او تصنعی به نظر برسد. در کنار آنها ترلان پروانه قرار دارد در نقش مانا که با هدایت علیرضا داودنژاد در فیلم «فراری» توانست بازی قابل توجهی ارائه بدهد. حالا در «مصائب شیرین ۲» هم امضایی به عنوان بازیگر پای بازیاش نیست و کاملا مشخص است که داودنژاد در تمام مدت در حال نشان دادن مسیر به او بوده.