به گزارش مجله خبری نگار/ایرانورزشی: مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال در نشست وزیر ورزش و جوانان با مسئولان این فدراسیون و مدیران عامل لیگ برتر که فروردین ماه امسال برگزار شد، در جمع خبرنگاران اظهار داشت: «موضوع فیرپلی مالی جزو قوانین اصلی در آینده فوتبال کشور است. ما با توجه به سقفی که در نظر گرفته بودیم، اعلام کردیم باشگاهها نباید بیش از آن هزینه کنند و فیرپلی مالی هم دقیقاً قانونی به نام سربه سر دارد.
یعنی هر مقداری که درآمد دارید به اندازه همان مقدار میتوانید هزینه کنید و در قانون جدید هم نباید بیشتر از ۷۰ درصد برای تیمهای بزرگسال فوتبال باشگاه هزینه شود.
اگر باشگاهها خیلی درآمدزایی داشتند باید این درآمد را روانه تیمهای بانوان و پایه و در واقع اقدامات توسعهای کنند.»
وضعیت فعلی در فوتبال ایران که هر روز با یک قانون و بند و تبصره برای کنترل تیمها در ابعاد مختلف همراه هست، این پرسش مهم را به وجود میآورد که تا چه اندازه با ایجاد فیرپلی مالی در رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده موفق خواهیم شد؟ اینکه از یک سو این قوانین از طرف نهادهای بالادستی فدراسیون فوتبال به یک الزام برای کنترل باشگاهها از ریخت و پاشهای آنچنانی و مدیریت هزینه تعیین میشوند یک امر بجا محسوب شده، اما اینکه فدراسیون فوتبال چه ساختاری را برای التزام تیمها به این قوانین مشخص کرده و آنها را ملزم به اجرای این قوانین میکند نکته دیگری است که در فاصله کم تا فصل بعدی رقابتها هرگز نباید مغفول بماند.
آیا غیر از آن است که حدود یک دهه پیش در تعیین سقف قرارداد شکست خورده و این تجربه شکست خورده را بار دیگر این بار در قالب سقف بودجه تکرار کرده و باز هم بدون آن که به روی خودمان بیاوریم، شکست خوردیم؟! حالا هم قصد داریم تا بدون ایجاد راهکار و برنامهریزی درست، فیرپلی مالی را به اجرا دربیاوریم؟
اگرچه بیشتر کشورهای دنیا با راهکاری درست در حال اجرای درست فیرپلی مالی هستند، اما آیا به واقع فوتبال ما به آنجایی رسیده که با اجرای این امر بتواند یک فضای عادلانه را در بین باشگاهها ایجاد کرده و از سوی دیگر با سقف مشخص بودجه برای باشگاهها، به مصاف تیمهای پرستاره عربی برود.
آیا تقابل با بنزماها و رونالدوها و ستارههایی که برای فصل بعدی در فوتبال آسیا بیشتر هم خواهند شد؛ اصولاً با اورونوفها، عبدالکریم حسنها یا ماشاریپوفها و بلانکوها که در دنیای فوتبال، بازیکنانی معمولی محسوب میشوند، شدنی خواهد بود؟ یعنی سطح کار در آسیا نیز تا همین اندازه پایین است که با همین ستارههای معمولی هم بتوانیم موفق بشویم و بعد از حدود ۳ دهه، جام قهرمانی را به ایران برگردانیم؟ نکته دیگر اینکه اگر مبنای کار درآمد باشگاههاست، چطور سقف بودجه تعیین میشود و اگر سقف بودجه مدنظر است، دیگر درآمد باشگاهها به چه کار میآید و اصولاً با این فرایند قرار است ما چه حرفی برای گفتن در رقابتهای باشگاهی در آسیا داشته باشیم؟
در نهایت اینکه احتمالاً باز هم خروجی چنین قوانینی آن طور میشود که بسیاری از تیمها آن را دور زده و در نهایت هم کاهش سطح فوتبالی و سهمیههای ایران را به همراه خواهد داشت.