به گزارش مجله خبری نگار/اطلاعات: قطعا همه شما بین دوست و آشنا و همکار و همسایه با افرادی بسیار ساکت مراوده داشتهاید که اشتیاقی به سخن گفتن و اظهارنظر کردن نداشته و ندارند؛ افرادی که اغلب شنوندهاند و تنهایی را به بودن در جمع ترجیح میدهند. اگر مدتی کوتاه در کنارشان باشید، احتمالا از سکوتی که بینتان حاکم میشود، حوصلهتان سر میرود و حرفی برای گفتن با آنان نخواهید داشت. این گروه افراد، درونگرا نامیده میشوند که برقراری ارتباط با آنان به عقیده بسیاری دشوار است.
سادهترین تعریفی که عموم مردم از درونگرایی در ذهن دارند، ساکت نشستن و گوشهگیری است؛ تعریفی که معمولا با منزوی بودن برابری میکند و از این رو سوءتفاهماتی را نسبت به رفتار افراد درونگرا به وجود میآورد. پیرو این کجفکری، کجرفتاری هم به وجود میآید. قطعا شناخت دنیای فکری و رفتاری درونگراها تا حد زیادی میتواند قضاوتهای منفی درباره آنان را خنثی کند و باعث ایجاد تعامل ارتباطی سازنده شود. واضح است که ارتباط مؤثر بین افراد، پایه اصلی موفقیت در زندگی خانوادگی و کاری است.
ملیحه ترابی، روانشناس و واقعیتدرمانگر معتقد است درونگرایی و برونگرایی یک طیف است و این طور نیست که بگوییم یک نفر کاملا درونگرا یا برونگرا محسوب میشود. او میگوید: افراد بسته به ویژگیهای شخصیتیشان، تربیت خانوادگی و محیط رشد خود در نقطهای از این طیف قرار میگیرند. در واقع همه انسانها هم ویژگیهای درونگرایی و هم ویژگیهای برونگرایی را در وجود خود دارند، ولی بسته به موقعیت، شرایط و هزار عامل دیگر، قسمتی از این ویژگیها در آنها برجستهتر میشود.
ترابی درباره خصوصیات بارز افراد درونگرا میگوید: این گروه معمولا علاقه چندانی به جمع ندارند و تنهایی خود را ترجیح میدهند. شناخت خوب و کافی از خود دارند. به مسائل عمیق نگاه میکنند. درباره اتفاقاتی که برایشان اهمیت دارد، سطحینگر نیستند. زیاد اهل گپ و گفت نیستند و دایره دوستانشان بسیار محدود است. حتی اگر در جمع هم قرار بگیرند، زیاد تمایلی ندارند که اظهارنظر کنند و بیشتر شنونده هستند. ارتباط سازنده با چنین افرادی صرفا زمانی تحقق مییابد که قادر باشیم نقاط مشترکی با آنان پیدا کنیم، در این صورت ارتباط برایمان لذتبخش هم خواهد شد.
پرسشی که برای اکثر افراد مطرح میشود این است که آیا دو فرد با ویژگی شخصیتی متفاوت، ازدواج موفقی را شکل میدهند یا خیر؟
ترابی، روانشناس میگوید: کاملا طبیعی است که دو فرد که یکی سر طیف درونگرایی و دیگری سر طیف برونگرایی قرار گرفته است، نمیتوانند ازدواج موفقی داشته باشند یا روابط خوبی با هم برقرار کنند، اما هر چقدر در این طیف به هم نزدیکتر باشند، ارتباط مسالمتآمیزتر خواهد شد.
وی معتقد است مشاوره پیش از ازدواج و تستهای مربوط به آن میتواند در زمینه شناخت ویژگیهای شخصیتی طرفین، یاریدهنده باشد و میگوید: قبل از انتخاب فرد موردنظر باید حواستان جمع باشد که میتوانید با این ویژگیها کنار بیایید یا خیر. اگر زمان آشنایی، سکوت فرد مقابل، حوصلهتان را سرمیبرد قاعدتا چنین انتخابی، حتی با وجود عشق درست نخواهد بود و شما را در زندگی با چالشهایی روبهرو خواهد کرد.
ترابی به این نکته مهم هم اشاره میکند که لازم است افراد بعد از ازدواج، تفاوتهای اخلاقی و رفتاری یکدیگر را بپذیرند؛ مثلا اگر همسرتان درونگراست و نیاز به تنهایی و سکوت دارد، نباید او را سرد و بیعاطفه بخوانید.
افراد درونگرا شاید به ظاهر سرد و بیعاطفه به نظر برسند، اما آنان هم به اندازه ظرف وجودیشان نیاز به عشق و عاطفه را درون خود احساس میکنند.
آیا ممکن است خصوصیات افراد در طول زمان تغییر کند، مثلا یک فرد درونگرا به مرور خصوصیات طیف برونگرا را بیابد یا برعکس؟ بعد از دوره کرونا شاهد بودیم برخی افراد اظهار میداشتند آنقدر در خلوت و تنهایی مانده اند که به آن خو کردهاند و حتی از آن لذت میبرند و دیگر نمیتوانند مثل سابق جمع را تحمل کنند. آیا این تغییر امکانپذیر است؟
ترابی میگوید: بخشی از خصوصیات رفتاری افراد که ژنتیکی است، در طول زمان دستخوش تغییر نمیشود، ولی افراد بنابر خواستهها و مواردی که برایشان مطلوب است، رفتاری را در اولویت قرار میدهند؛ مثلا در کودکان، اولویت با بازی است، در نوجوانان، وقت گذراندن با گروه همسالان و استقلال و خودمختاری و در افراد میانسال و سالمند، تجربه عشق و تعلق و روابط انسانی.
در واقع این به آن معناست که آدمها در طول زمان خیلی تغییر نمیکنند، اما ممکن است دچار دگرگونی شوند، مثل آنچه در دوره کرونا شاهد بودیم.
در آن دوران، افراد برای حفظ سلامت و بقای خود از دیگران فاصله میگرفتند و به تدریج این موضوع به یک سبک زندگی موقت در آن زمان تبدیل شد. حالا این که در دوره پساکرونا یک فرد همچنان به همان سبک زندگی میکند، حتما برایش مطلوب بوده است. ما از شرایط و محیط تأثیر میگیریم، اما در نهایت خودمان هستیم که تعیین میکنیم آیا این سبک زندگی را ادامه دهیم یا خیر.
مرز باریکی بین درونگرایی و انزوا وجود دارد و نباید این دو را با هم اشتباه بگیریم. بهار محمودی نصر، روانشناس، معتقد است صرف این که کسی کمتر صحبت میکند و کمتر از حد متعارف وارد تعامل گسترده با دیگران میشود به معنای آن نیست که درونگراست، احتمال دارد وی افسرده و منزوی باشد و باید این دو را شناخت و تفکیک کرد.
وی میگوید: افرادی با مشکلات شخصیتی وجود دارند که در جمعها و میهمانیها شرکت نمیکنند یا اگر هم شرکت کنند ترجیح میدهند زود به خانه برگردند. در کارهای علمی شرکت نمیکنند. وقتی از آنان سؤال میشود، پاسخ نمیدهند یا حوصله جواب دادن را ندارند. کارهای خود را نصفهکاره انجام میدهند و نام خود را هم درونگرا گذاشتهاند، در حالی که این نامش طرحواره انزواست و نه درونگرایی.
محمودی نصر سخنانش را اینگونه توضیح میدهد: انزوا به دلیل مشکلات موجود در زندگی فرد یا ضعفهای شخصیتی بروز میکند. وقتی فرد در حل مشکل خود ناتوان باشد، منزوی میشود.
ریشه اصلی اغلب انزواها به رفتار والدین بازمیگردد. نوجوانی که مهارتهای ارتباطی را یاد نگرفته است، منزوی میشود، والدین، اما رفتارش را به درونگرایی تعبیر میکنند و این کاملا اشتباه است. جالب است بدانید گاهی والدینی که بیش از اندازه از فرزند خود نزد دیگران تعریف و تمجید میکنند با ایجاد این حس درون فرزند خود که نتواند از پسِ این همه تعاریف برآید، او را به سمت منزوی شدن سوق میدهند.
این روانشناس تأکید میکند که درونگرایی هیچ ارتباطی به افسردگی و انزوا ندارد و یک موضوع ذاتی است. وی میگوید: در درونگرایی رفتاری آموخته نمیشود، اما در انزوا مدل رفتاری یاد گرفته میشود. درونگرا یک شخصیت سالم است، ولی انزوا و افسردگی ناسالم است. باید توجه داشت اگر فرد بیش از حد در این خصوصیت بماند و فعالیت اجتماعی نداشته باشد به اختلال تبدیل میشود.
درونگراها افراد خجالتی نیستند. افراد خجالتی معمولا جزو منزویها دستهبندی میشوند که معمولا احساسات ترس و اضطراب و استرس را تجربه میکنند.
وی میافزاید: گاهی اوقات برخی اختلالات، افراد را به سمت درونگرایی سوق میدهد، مثلا افراد با شخصیت وسواسی ممکن است آنقدر ریزبین و نکتهسنج شوند که کنارهگیری از جمع را ترجیح دهند.
یادتان نرود هیچ یک از این دو ویژگی بر دیگری برتری ندارد. دنیا به آدمهایی با ویژگیهای مختلف نیاز دارد. برخی برونگرا هستند و بعضی هم درونگرا و اینها در کنار یکدیگر مکمل هم هستند. مهم آن است که با شناخت ویژگیهای اخلاقی و رفتاری هر دو طیف بتوانیم ارتباطی درست و سازنده با یکدیگر برقرار کنیم.