به گزارش مجله خبری نگار،علی زندوکیلی را از اوایل دهه نود میشناسم. قرار بود در تالار کوچک و کم صندلی رودکی، با گروه اش کنسرتی برگزار کند و آن موقع، انجمن موسیقی ایران حمایت اش کرد و این اتفاق افتاد. با گروه چند نفرهای که در پارادایم چاووش با تار و کمانچه و تنبک و سنتور و یکی دو ساز دیگر، برنامه اجرا میکردند، آمد و خواند و چه خوش خواند. صدای اش شفاف و مهربان بود. تنها چیزی که در او، از آن موقع تا الان تغییر نکرده، همان حجب و حیایی است که هنوز هم دارد.
این خوانندهی نمیدانم پاپ یا سنتی یا تلفیقی یا چه، دیشب در سالن همایشهای برج میلاد کنسرت داشت. در دو سانس. سالن اجرای اش پر. آنچه که آدم را از ناامیدی موسیقایی کمی دور میکند، طیف و طبقه ی...، بگذریم.
اما آنچه این کنسرت را دارای اهمیت میکرد، آن بود که علی زندوکیلی، از خود چهرهای را نمایان کرد که آماده پوست انداختن در خوانندگی است. البته اگر درست و دقیقتر بخواهیم به این موضوع بپردازیم، باید بگوییم که او آماده تغییر فاز در هنر خود است
هجده قطعه اجرا کرد در این برنامه. شروع اش با کَرنای بختیاری بود؛ ارزشمند و اساطیری. قطعه «آتش در آب» را اجرا کرد. با تمپوی بالا و گرم. «نقاب»، «بهار شیراز»، «بر باد رفته»، «صنم»، «بی تفاوتی»، «عطر خاطره»، «پریشانی»، «لالایی»، «جانانه»، «چه زیبایی»، «زیباترین رویا»، «دنیای بی رحم»، «قرار من»، «باورم کن»، «روسری آبی»، «شهر حسود»، «لحظه شیرین»؛ هفده قطعه بعدی بود که زندوکیلی برای مخاطبان اش اجرا کرد. او کنسرت اش را با اجرای دوباره «عطر خاطره» تمام کرد.
تار، کمانچه، بربت، کرنا، سرنا، نی جفتی، کلارینت، گیتار، گیتار الکترونیک، گیتار باس، درام و پرکاشن، کیبورد و پیانو، سازهایی بود که به سرپرستی مجتبی ابوالقاسم پور، در این کنسرت نواخته شد و در کنار اینها، گروه ۹نفره زهی ایستگاه، با ویلن، ویلن آلتو و ویلن سل، این گروه را همراهی میکرد. شاهرخ پیمانی، بادی نواز گروه بود که با نفس و انگشتان اش، چهرهای درخشان از خود به نمایش گذاشت و در نواختن و پرفورمنس، استاندارد و معتمد به نفس بود. کَرنا، سرنا، نی جفتی و کلارینت نواخت و در هر یک، نگاهها را از زندوکیلی، ربود و به سمت خود چرخاند.
اما آنچه این کنسرت را دارای اهمیت میکرد، آن بود که علی زندوکیلی، از خود چهرهای را نمایان کرد که آماده پوست انداختن در خوانندگی است. البته اگر درست و دقیقتر بخواهیم به این موضوع بپردازیم، باید بگوییم که او آماده تغییر فاز در هنر خود است. یعنی از فضای خوانندگی کلاسیک ایرانی، به سمت خوانندهای در اتمسفر غربی، همچون بلوز یا جز حرکت میمی کند. البته این تغییر فاز، حاصل هم نشینی با سازهای پرهیاهوی غربی است که آواز دلنشین ایرانی، یارای هم قد و اندازه شدن با آن را ندارد و به اجبار، نیاز است که از تکنیکهای خوانندگی غربی استفاده کند. صدای علی، نزدیک به چپ کوکی و آلتو است. اما آنچه که دیشب از او شنیدیم و دیدیم، تلاش برای خش دادن صدا به سبک موسیقی ریتم اند بلوز یا همان آر اند بی بود. خش دار کردن صدا، باز کردن بیش از اندازه تارهای صوتی و همزمان، بیرون دادن حجم زیادی از دیافراگم، کاری بود که زندوکیلی، مجدانه تلاش میکرد که اجرا کند تا صدایش هم تراز با صداهای تند و تیز الکترونیکی و طمطراقِ کمی آزاردهنده درام و پرکاشن شود.
گر چه این خواننده همچنان جوان، در عرصه آواز دراماتیک هم، تواناییهای ارزندهای دارد و از معدود آوازخوانانی است که میتواند با اوج و فرودهای پر حس و حال صدایش، تصویر ایجاد کند. اما اگر قرار باشد که او کنسرت هایش را با همین سازبندی، به جلو ببرد، آن تغییر فازی که درباره اش گفتیم، امری محتوم برای علی زندوکیلی خواهد بود. چرا که آدمهای باهوش، در محدودیت ها، دچار خلاقیت میشوند و طرحی نو در میاندازند.
گر چه این خواننده همچنان جوان، در عرصه آواز دراماتیک هم، تواناییهای ارزندهای دارد و از معدود آوازخوانانی است که میتواند با اوج و فرودهای پر حس و حال صدایش، تصویر ایجاد کند. اما اگر قرار باشد که او کنسرتهایش را با همین سازبندی، به جلو ببرد، آن تغییر فازی که دربارهاش گفتیم، امری محتوم خواهد بود
هر چند که این نکته ها، شاید یک سوءتفاهم باشد و این لحن و بیانی که زندوکیلی در پیش گرفته است، حاصل خستگی حنجره باشد. این موضوع اجرای کنسرت در دو سئانس، همچنان غیرحرفهای و آسیب زننده است. کاش سالن دارها و تهیه کنندههای موسیقی، میتوانستند از سود خود بکاهند و بر کیفیت کنسرتها بیفزایند تا خوانندهها و نوازندهها مجبور نباشند در حدفاصل چهار، پنج ساعت، بیش از سی قطعه را در آن حجم بالای صدا، اجرا کنند.
موضوع دیگری که در کنسرتهای خوانندگان ما، به عنوان یک ایراد و کم لطفی وجود دارد، عدم معرفی صاحبان قطعات است. مثلا آهنگساز قطعات در کنسرتها اعلام نمیشوند. ترانه سراهایش را معرفی نمیکنند. درست است که به مدد اینترنت میشود همه اینها را در عرض چند ثانیه پیدا کرد، اما احترام به جایگاه سازندگان این آثار، وظیفهای است که همه کنسرت گذارها، باید انجام اش دهند.
اما نکتهای هم درباره آداب علی زندوکیلی در روی صحنه؛ او با همان حجب و حیای دوست داشتنی اش، در برابر مخاطبان حاضر میشود و از شوخ و شنگیهایی که خوانندههای شش دانگ در این شرایط دارند، بی بهره است. گر چه تلاش میکند با زبان بدن، سنگینی سالن اجرا را مهار کند، اما ارتباط کلامی و ممتد با تماشاگرانی که چشم از او بر نمیدارند، لازمه چنین میدانهایی است.
علی زندوکیلی، یکی از میراث موسیقایی این روزهای پرشتاب و سرسام آور ما است. آرزومندیم که هم خود و هم جامعه، بتوانند از این سرمایه، به خوبی محافظت کنند.