به گزارش مجله خبری نگار/خراسان: اگرچه مناقبخوانی در ایران دارای سابقهای طولانی است؛ اما باید پذیرفت که این هنر نیز مانند بسیاری از آثار دیگر فرهنگی، هنری و باستانی ما در سراشیبی تند نابودی قرار گرفته است. در کشاکش توفان غفلت برخی مسئولان از این هنر، درگذشت هر یک از مناقبخوانان سالخورده ضربهای سنگین بر پیکره این درخت تناور به شمار میآید و اگر فکری نشود از این درخت و زمین بارور چیزی جز بیابانی لمیزرع باقی نمیماند. این بیمهریها در حالی رخ میدهد که در همین روزها و سالها، مناقبخوانی در کشورهایی ازجمله پاکستان، هندوستان و بخشهایی از افغانستان در حال بالندگی است. به مناسبت انتشار آلبوم فاخر «مناقبخوانی در ایران» با هوشنگ جاوید درباره تاریخچه و دلایل ناخوشاحوالی این هنر در روزگار کنونی گفتگو کردهایم.
لطفاً درباره تاریخچه مناقب خوانی در ایران توضیح دهید.
مناقب سرایی و مناقب خوانی، در ادبیات و هنر ما به معنای ستایش فخرآمیز شناخته میشود. ایرانیان از صدر اسلام و همزمان با خلافت حضرت علی (ع) مناقب سرایی را آغاز کردهاند. این سرودهها که تعدادشان به بیش از ۸۰ رساله مناقبیه (به زبان عربی) میرسد، در ستایش حضرت علی (ع) است. متأسفانه تا امروز برای ترجمه این آثار ارزشمند به فارسی هیچ اقدامی انجام نشده است. دو نمونه از مهمترین مناقبنامههایی که به زبان عربی نوشته شده، به قلم افرادی به نامهای «نیشابوری» و «اصفهانی» است.
در طول تاریخ، شیعیان با مناقب خواندن، شیعه بودن خودشان را اعلام میکردند. در اصل مناقب خوانی و مناقب سرایی نوعی حرکت اعتراضی شیعیان در برابر خلفای اموی به شمار میآمد. این حرکت اعتراضی با دردسرها و تهدیدهای جانی زیادی برای آنها همراه بود. خلفای مخالف شیعه در جریان مناقبخوانی دوستداران اهلبیت (ع) دستها و زبانهای زیادی از مناقبیان بریدند. جریان ضدمناقب در ایران تا زمان سلطنت اشرف افغان در اصفهان ادامه داشت.
بعدازاین دوره از طریق درویشهای ذاکر، مناقبخوانی علوی، فاطمی، حسینی و... به میان مردم آمد. مناقبخوانان در آن زمان مانند یک رسانه فرهنگی، مذهبی در شهر و روستاها به مناقب خوانی میپرداختند. البته درباره مناقب خوانی دستهبندیهای فراوانی وجود دارد که ملاحسین واعظ کاشفی در «فتوت نامه» بهتفصیل به انواع آن اشاره دارد. مناقب خوانان تا دوره پهلوی اول در ایران فعالیت میکردند، اما پس از این دوره که منع اجرای آیینهای مذهبی صورت گرفت، مناقبخوانی و مناقبخوانان روبهزوال رفتند. از آن زمان به بعد، برخی افراد بهصورت جستهگریخته به مناقبخوانی در ایران میپرداختند.
از چه زمانی کار پژوهش و تولید آلبوم «مناقب خوانی در ایران» را شروع کردید؟
سال ۱۳۸۳ بنده به این فکر افتادم که مناقب خوانی را بهعنوان یکی از شاخههای مهم سرایش و آوازخوانی هنر ایرانی معرفی کنم. در همان سال، همایش بزرگ مناقب خوانان را در حوزه هنری برگزار و حدود ۲۳ مناقب خوان بزرگ کشور را برای ارائه هنرشان دعوت کردم. محصول این کار، جمعآوری کتاب «مناقب خوانی در ایران» بود که تا امروز سه بار تجدید چاپشده و هماکنون نایاب است. در همان روزها، مناقب خوانیها بهصورت صوتی ثبت و ضبط شد؛ اما بنا به دلایل مختلف، صوت مربوط به مناقب خوانیها در قالب آلبوم به دست مردم نرسید. پس از گذشت ۲۰ سال از ضبط این آثار، بالاخره آلبومی شامل ۳۳ اثر به همت مرکز موسیقی حوزه هنری، منتشر شد. این اتفاق در حالی رخ داد که پس از گذر اینهمه سال، تنها دو درصد از مناقب خوانان این آلبوم که جزو بزرگترین مناقب خوانان ایران هستند، زندهاند و بقیه آنها روی در نقاب خاک کشیدهاند. این تکآلبوم ابتدا قرار بود در قالب پنج آلبوم «مناقب محض»، «مناقب ضمنی»، «مناقب داستانی»، «مناقب پند» و «مناقب روایت» تولید شود، اما به دلیل مشکلات مالی، در یک آلبوم فشرده تهیه و روانه بازار شد.
مناقب خوانی از چه زمانی با نوازندگی سازهای مختلف همراه شد؟
همراهی شعر و موسیقی در مناقب خوانی بهمرور زمان و در طول تاریخ رخ داد. در یک دوره زمانی منقبتها حتی در مراسم عروسی و در نقاط مختلف کشور با سازهای رایج در همان منطقه خوانده میشد. هر منطقه از کشور، مناقب خوانیهایی همراستا با موسیقی و لهجه مردم آن دیار دارد.
بهتازگی، جشنواره هنرهای آیینی سنتی در کشور برگزارشده که اجرای مناقب خوانی یکی از بخشهای آن است. از این جشنواره بگویید.
بنده آثار رسیده به این جشنواره را دیدم و بهشدت تأسف خوردم، زیرا متوجه شدم کسی که مثلاً در قالب نمایش در حال اجرای نقالی است فقط یک قاب و کلیشه را از شخصیت اجرایی نقالان گذشته برداشته و بدون هیچ خلاقیتی یک نوع بازیگری ارائه میدهد. درگذشته پردهخوانها و شاهنامهخوانها، مناقب خوان هم بودهاند. برقراری ارتباط روحی با هر منقبت که خوانده میشد، مهمترین اصل و ویژگی هنرشان بود. آنها بهاصطلاح با اثر، یکی میشدند؛ اما امروزه دیگر اعتقاد و باور قلبی در نقالیها، پردهخوانیها و منقبت خوانیها دیده نمیشود. این خوب نیست که آیینهای سنتی ما به سمتوسوی بازیگری محض برود. در تمام هنرهای آیینی که مناقب خوانی یکی از آنهاست باید روحیه ایمانی و باورمداری وارد اجراها شود.
به نظر شما کدام مسئول یا کدام مسئولان باید پایکار رشد و اعتلای مناقب خوانی و دیگر هنرهای آیینی بیایند؟
برای این کار نیاز به یک حرکت جمعی است، اما من نمیدانم سه ارگان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، وزارت میراث فرهنگی و گردشگری و وزارت آموزش عالی چه زمانی به این فکر میافتند که هنرهای آیینی و سنتی این مملکت را به رشتههای دانشگاهی و علمی تبدیل کنند. این رویداد، جزو آرزوهای من است که امیدواریم روزی اتفاق بیفتد. ما سالهاست فریاد میزنیم و نتیجهای حاصل نمیشود. من تمام دستگاههای فرهنگی فعال در کشور را منفعل میبینم. کار این نهادها به برگزاری چند جلسه و زدن چند امضا پای نامهها خلاصه میشود. این نهادها هیچ کاری درزمینه فرهنگ و هنر ایرانی انجام نمیدهند. بنده بهجرئت و با پژوهش میگویم که حتی کمیسیون فرهنگی مجلس هم که باید کمکاریها را به متخلفان تذکر دهد سکوت کرده است. هیچگاه از وزیران فرهنگی گذشته و امروز سؤال نمیشود که شما چهکار کردید که فرهنگ این مملکت به این حالوروز افتاده است.