به گزارش مجله خبری نگار، «نگرش فلسفی» قدیمیترین شیوهی درمانی بر اساسِ ضمیر آدمی است. در عین حال، این نوع نگرش بهعنوان یک درمانِ به رسمیت شناختهشده، راهکاری نوین و بسیار متفاوت را در راستای رویارویی با مشکلات زندگی ما مهیا ساخته است. آلبرت اینشتین باور داشت که ما نمیتوانیم مشکلات خود را با همان طرز تفکری حل کنیم که باعث ایجاد آنها شده است. «درمان فلسفی» با شناساییِ تفکراتی که ما را به ورطهی مشکلات گرفتار ساختهاند، آغاز میشود و سپس از طریق بررسی دیدگاههای جایگزین، فرصتهای پنهان را آشکار کرده و به پاکسازی آن دسته از موانعی میپردازد که مانع از حرکت رو به جلو در زندگی ما شدهاند.
توانمندیِ فلسفه در این زمینه، از آن جهت است که همهچیز را در معرض پرسشگری قرار میدهد. هنگامی که احساس میکنیم در مخمصهای گرفتار آمدهایم یا دچار احساس گمگشتگی شدهایم، غالبا به علت آن دیدگاهها، باورها و ارزشهایی است که به قدری پراهمیت به نظر میرسند که ما حتی فرصتی برای ارزیابی مجدد آنها متصور نیستیم.
فلاسفه، برای پرسیدن سوالهای مناسب تعلیم دیدهاند، سوالاتی که میتوانند ما را در کشفِ محدودیتهای ناشی از عادات فکری و شخصی که در مسیر مشاهده و تجربهی جهان پدیدار میشوند، یاری کنند. همزمان با کشف و بیانِ این موارد، ما به فضایی دست خواهیم یافت که در آن میتوان به توسعهی دیدگاههای روشنفکرانه، مستدلتر، آگاهانهتر و قدرتمندتر پرداخت؛ بنابراین «بینش فلسفی» میتواند ما را یاری کند تا از طریق قدرتمند ساختنِ ذهن و رهایی از پیشفرضهای چالشناپذیرِ خود و دیگران، به حرکت رو به پیشرفت خویش ادامه دهیم.
درمان فلسفی
قدرتمندترین روش برای تغییر انواعِ نگرش، رفتار و عواطف «تغییر طرز تفکر» است. فلسفه، تلاشی است که از طریق اندیشیدن در مورد تجربیات انسانی خود، با شیوهای عمیق، دقیق و صریح، به تغییر افکار خویش بپردازیم. «درمان فلسفی» باعث میشود که چنین تفکری، در خدمت یک زندگیِ غنیتر، پربارتر و ارزندهتر قرار گیرد. این نوع درمان برخی از ابزارها را در اختیارمان قرار میدهد تا از طریق آنها به شیوهای اطمینانبخش بر مشکلات غلبه کنیم و یک زندگی آگاهانهتر و رضایتبخشتر داشته باشیم.
«درمان فلسفی» برای کسانی عمل میکند که از مشکلات یا سوالاتی برخوردار هستند که سد راهِ یک زندگی استاندارد و رضایتبخش شده اند.
«درمان فلسفی» همچنین میتواند در موقعیتهای بسیار ویژه که فرد باید به اتخاذِ برخی تصمیمها و انتخابها بپردازد، اما در تعیینِ مبنای قضاوت یا گزینشِ آنها ناتوان مانده است، مثمرثمر باشد.
نکتهی قابلتوجه این است که مراجعان در قالبِ «درمان فلسفی» به هیچگونه پیشزمینهای در مورد «فلسفه» نیاز ندارند. تنها چیزی که مورد نیاز است، میل و اشتیاق برای پرسیدن، مورد پرسش واقع شدن و همچنین پذیرا بودن در برابر ایدههای جدید است.
من با مراجعانِ خود در رابطه با طیف گستردهای از مسائل شخصی و حرفهای کار میکنم، این مسائل عبارتند از:
روابط
والدگری و خانواده
تصمیمگیری
اعتمادبه نفس و تصور از خویشتن
مدیریت شغلی
تعادل بین کار و زندگی
سوگ
طلاق
فقدان هدف یا انگیزه
به عبارتی دیگر، شما ممکن است به وضوح از کسی درخواست کنید که کنجکاویِ فلسفی شما را به شیوهای سازنده و ثمربخش، هدایت کند. در نظر داشته باشید که در هر موقعیتی که «تفکر» از حرکت بازمانده باشد، «فلسفه» این توانایی را دارد تا به خلقِ مسیرهای تازه و رو به جلو بپردازد.
افراد مناسب برای درمان به روش فلسفی
در حالی که «درمان فلسفی» در بسیاری از موارد، دقیقا به همان مشکلاتِ زندگی میپردازد که «درمان مبتنی بر روانشناسی» نیز با آنها سروکار دارد، اما «درمان فلسفی» اساسا بهمنظور یافتن منبع مشکلات، به جستجو در گذشتهی مراجعان نمیپردازد؛ بلکه بیشتر بر وضعیت فعلیِ درکوشناختِ او متمرکز است.
البته که رویدادهای گذشته و خاطرات ممکن است با کشف جهانبینیِ مراجعان مرتبط باشند، اما «درمان فلسفی» بر آن چشماندازهای ذهنی تمرکز دارد که به ایجاد احساسات و واکنشهای فردیِ ما منجر میشود.
در قالب این نوع درمان، هیچگونه نظریهای در رابطه با ماهیتِ خود یا بشر مورد قبول قرار نمیگیرد و هیچگونه معیاری برای بهنجاریِ وابسته به روانشناسی به کار برده نمیشود. «درمان فلسفی» به مراجعان اجازه میدهد تا آنها در راستای بررسی و به چالش کشیدن ایدهها و باورهای خویشتن، از نقشی فعال برخوردار باشند.
هدف از «درمان فلسفی» تنها التیام زخمهای قدیمی نیست؛ بلکه گشودن دری به سوی آینده به قصد رقم زدنِ یک زندگی آگاهانهتر و هدفمندتر است. از این لحاظ، من عملکرد خود را کاملا متفاوت، اما سازگار با اکثرِ درمانهای مبتنی بر روانشناسی میدانم.
منبع: نیکآرام