به گزارش مجله خبری نگار/ایران-آیدین رزاقی: رسول، سوختبر ۲۵ ساله اهل یکی از روستاهای اطراف نیکشهر است او یک برادر ۲۰ ساله هم دارد که در این کار به او کمک میکند. از او میپرسم آیا افراد کم سن و سالی را هم میشناسی که مشغول به این کار باشند؟ میگوید بله دوست برادرم ۱۵ سال سن دارد و سوخت بری میکند. گفتم زنان و دختران هم در این کار به شما کمک میکنند؟ گفت بله با تعجب پرسیدم چطور یعنی ما الان زن سوختبر داریم؟ گفت سوختبری نمیکنند، ولی در این فرایند به ما کمک میکنند به این شکل که وقتی ما سوختها را میبریم لب مرز تا در خانههای لب مرز انبار و با یک ماشین دیگر به آن طرف مرز حمل شوند زنان و دختران محلی در حمل و انبارکردن سوختها به ما کمک میکنند.
او در توضیح این مسأله میگوید: برخی از آن زنان در مدت زمان کوتاهی از روز، اما برخی به عنوان شغل ثابت و کمک کننده اصلی به شوهرانشان این کار را انتخاب کردهاند. این سوخت بر اهل نیکشهر در توضیح علت استقبال مردم این منطقه از این شغل گفت: هیچ شغلی در این منطقه وجود ندارد و به صورت تقریبی میتوان گفت که ۸۰ درصد جوانان این منطقه در شهرستان نیکشهر مشغول سوختبری هستند. از او در خصوص میزان تحصیلات جوانان این منطقه میپرسم که مشغول سوختبری هستند و در پاسخ به من میگوید: اغلب جوانان منطقه دیپلم هستند، اما لیسانس و فوق لیسانس هم بین آنها وجود دارد. نه اینکه یک یا دو نفر باشند بلکه من خودم ۷ نفر فوق لیسانس میشناسم که در منطقه ما سوختبری میکنند.
در بلوچستان حتی اگر فوق لیسانس هم داشته باشید باید درنهایت به زادگاه خود برگردید و سوختبری کنید این یک انتخاب نیست این تنها گزینه شماست.
رسول اضافه میکند: روزی دو مرتبه سرویس میروم و بیشتر از این امکان انجام سرویس وجود ندارد و در طول روز هم با کم کردن هزینه استهلاک ماشین و سوخت و سایر هزینهها ۳۰۰ تا ۴۰۰ تومان بسته به وضعیت فروش سوخت نصیب ما میشود که آن هم برای گذران زندگی ما در این شرایط بسیار پایین است.
او میگوید در هر سفر ۴ تا ۵ مشک ۲۲۰ لیتری را حمل میکنیم و عمدتاً در این منطقه سوخت را با مشک حمل میکنند و برای حمل آن از سایر وسیلهها استفاده نمیشود. وی اضافه میکند تاکنون درگیری بین من و مأموران انتظامی صورت نگرفته است، اما من شاهد یک مورد تیراندازی به سوی یکی از دوستانم بودم که دلیل آن بی توجهی به ایست مأموران و شلیک و درنهایت ترکیدگی لاستیکها بوده است.
وی بیان میکند: هیچ شغلی غیر از کشاورزی و باغداری آن هم در ابعاد کم در این منطقه وجود ندارد و به همین دلیل هیچ شغلی برای کار وجود ندارد و درنهایت جوانان منطقه یا برای پیدا کردن شغل باید مهاجرت کنند و به شهرهای بزرگتر بروند یا اینکه در این منطقه مشغول به سوختبری شوند، زیرا جز این چارهای ندارند.
رسول میگوید: من پولی برای تأمین هزینه ماشین برای سوختبری نداشتم و ماشین را اجاره میکنم و بعد از پایان کار آن را همراه هزینه به صاحبش تحویل میدهم.
به او گفتم میدانی که اسم این کار قاچاق است و به اقتصاد کشور ضربه میزند؟ در جواب میگوید: این اسمش قاچاق نیست، زیرا ما شغلی غیر از این نداریم. حتی تعداد اندکی از آنهایی که مشغول به این کار هستند شناسنامه ندارند.
او در پایان میافزاید: آرزو میکنم بلوچستان شغل داشته باشد و مردم آسایش و آرامش داشته باشند، زیرا با این وضعیت هیچ امیدی به آینده نداریم.