به گزارش مجله خبری نگار، افزایش جمعیت کودکان و نوجوانان حاضر در مدارس یکی از تغییرات آموزش و پرورش در طول ۴۴ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی است و بیشترین پوشش تحصیلی دانشآموزان مربوط به دوره ابتدایی است به گونهای که در سال ۱۴۰۱، ۹۷.۷۵ درصد دانشآموزان دبستانی تحت پوشش آموزش قرار دارند.
در دوران قبل از انقلاب، دختران و زنان بهویژه در مناطق روستایی سهم حداقلی را از آموزش داشتند و این موضوع از سوی وزیر اقتصاد دوره پهلوی مورد اشاره قرار گرفته بود. علینقی عالیخانی وزیر اقتصاد دوره پهلوی درباره وضعیت آموزش در دهه چهل میگوید: «در ایران اصولاً به تعلیمات ابتدایی توجه خیلی زیادی نشده بود (در سالهای دهه ۴۰)، شمار بیسواد در کشور خیلی زیاد بود، ولی با همه تلاشی که در همان دهه ۴۰ برای تعلیمات ابتدایی شد، تعلیمات فنی هنوز عقب افتاده بود. به عنوان نمونه، در اواخر دهه ۵۰، یعنی خیلی پس از آن دورانی که من به آن اشاره میکنم، ما در ایران سالی ۹۰ هزار کارآموز فنی داشتیم در ترکیه ۹۰۰ هزار داشتند، یعنی ۱۰ برابر و در کشورهای پیشرفته که اصلاً قابل مقایسه نبود».
رضا خان نیز در این باره گفته بود: «در سال ۱۳۴۲ بین ۱۶ تا ۲۴ درصد کودکان در ولایات به مدرسه میرفتند و بقیه بیسواد میماندند در حالی که در شهرها ۷۴ درصد کودکان به مدرسه میرفتند. قانون تعلیمات اجباری در سال ۱۳۲۲ به تصویب رسید، اما به علت فقدان وسایل اجرایی به صورت کاغذپارهای بر جای مانده بود. در مقیاس ملی ۸۵.۱ درصد مردم بیسواد بودند».
آمار زیر روایت روشنتری را از تفاوتهای آموزش و پرورش در دوران قبل و بعد از انقلاب ترسیم میکند:
سال ۱۳۵۷ نرخ پوشش تحصیلی دوره ابتدایی یعنی جمعیت دانشآموزان حاضر در مداس، ۵۷.۵۰ درصد بود.
سال ۱۴۰۱ نرخ پوشش تحصیلی دوره ابتدایی به ۹۷.۷۵ درصد رسیده است.
سال ۱۳۵۷ شاخص نسبت دختران به کل دانشآموزان ۴۰.۱۵ درصد بود این شاخص در سال ۱۴۰۱ به ۴۸.۳۱ درصد رسیده است.
سال ۱۳۵۷ فقط یک مدرسه شبانهروزی در کشور وجود داشت و در سال ۱۴۰۱، ۲۴۵ مدرسه عشایری شبانهروزی در کشور وجود دارد.
تلاش برای عمومی کردن آموزش و به مدرسه آوردن کودکان و نوجوانان مناطق روستایی و عشایری کشور یکی از اقدامات مهم در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است و در سال ۱۴۰۱، ۳۰۳ مدرسه در مناطق روستایی فقط یک دانشآموز دارند و برای هر دانش آموز یک معلم اختصاص یافته است همچنین ۴۷۷۲ مدرسه کمتر از ۵ دانشآموز در مناطق روستایی کشور فعال است.
محمدرضا پهلوی درباره کودکان بیرون از مدرسه گفته بود: سرشماری سال ۱۳۴۴ نشان داد که هنوز فقط ۱۴.۹ درصد از ایرانیان باسواد بودند و از ۴ میلیون کودک که بنا بود به سال اول دبستان بروند فقط یک میلیون و ۷۲۰ هزار نفر موفق به این کار شدند. ۲ میلیون و ۲۸۰ هزار نفر از خردسالان ایرانی باید همچنان بیسواد بمانند، زیرا مدرسه و معلم به اندازه کافی برای آنها نداشتیم؛ و البته ۱۲ سال بعد در سالهای پایانی حکومت پهلوی، اوضاع چندان بهبود نیافته بود. فریدون هویدا در اینباره میگوید: در سال ۱۳۵۶ جمشید آموزگار در مقام دبیرکلی حزب رستاخیز گفت: فعلاً حدود ۵۵ درصد مردم بیسوادند.
در کتاب آموزش و پرورش در ایران اشاره شده است: در سال تحصیلی ۱۳۴۴-۱۳۴۳ مدارس متوسطه کشور میان شهر و روستا ناهمگونی به چشم میخورد در این زمان از مجموع کلاسهای دبیرستانی دولتی که ۸۴۸۳ باب بود فقط در حدود ۱۲۶۷ باب کمتر از ۱۵ درصد در روستاها پدید آمدند و از کل دانشآموزان که ۴۲۰ هزار نفر بودند فقط ۳۸ هزار نفر (۹ درصد) از آنها به روستاهای کشور تعلق داشتند این آمارها زمانی بیشتر محسوس میشود که به این چند نکته نیز توجه شود:
اکثریت مردم کشور روستانشین بودند.
در گذشته بیشتر علما و فضلای کشور از روستاها برمیخاستند.
از لحاظ اقتصادی درآمد ماهانه و مشاغل پدران دانشآموزان، طبق دادههای مبتنی بر پژوهشهای اداره کل مطالعات و برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش چنین بوده است:
مشاغل پدران
کارمند: ۴۶.۷ درصد
مشاغل آزاد: ۳۳.۴ درصد
کارگر: ۵.۳ درصد
صاحبان درآمد در ماه
کمتر از ۴۰۰ تومان: ۱۱.۵ درصد
میان ۴۰۰ تا ۱۰۰۰ تومان: ۳۳.۵ درصد
میان ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ تومان: ۱۲.۵ درصد
بیشتر از ۱۵۰۰ تومان: ۱۳.۲ درصد
این امر نشان میدهد که چه گروههای اجتماعی میتوانستند به تحصیل اشتغال ورزند و چه گروههایی از تحصیل محروم بودند.