به گزارش مجله خبری نگار وقتی اسم کاپیتان به گوش میخورد، ناخودآگاه اولین چیزی که در ذهن نقش میبندد فوتبال و نقش کاپیتان در زمین است. شاید هم به یاد دریا و کشتی و کاپیتان آن بیفتیم. به هر حال کاپیتان در زمین فوتبال و در دریا تشابهات فراوانی با هم دارند که قیاس آنها کار سختی نیست. به نظر میرسد که کارگردان فیلم سینمایی «کاپیتان» هم خواسته تا یک چنین تداعی در ذهن ما شکل بگیرد و مقایسهای این چنینی در ذهن خود داشته باشیم.
با همان ورود اولیه ما به داستان فیلم، متوجه اهمیت فوتبال و کاپیتان در قصه فیلم میشویم و کارکردی که کاپیتان فوتبال در زمین دارد، یکی از مهمترین ارکان شکل دهی داستان است. کاپیتان در زمین فوتبال همانطور که باید خودش خوب بازی کند و حواسش به بازی و وظیفه خود در بازی باشد، باید نقش محوری در کنار هم قرار دادن بازیکنان و انسجام تیمی داشته باشد. کاپیتان معمولا سنش بیشتر از بقیه بازیکنان است و تجربه بیشتری هم از آنان دارد بنابراین قابل اتکا برای بقیه بازیکنان تیم است.
در این فیلم هم شخصیت محوری داستان دارای یک چنین ویژگیهایی است. عیسی به لحاظ جثه، سابقه بیماری و ویژگیهای شخصیتی قابل اتکا، دلسوز و دارای ایدههای فراوانی برای رفع مشکلات همنوعان خود در بیمارستان است. او بیشتر از خود به بیماران اطرافش فکر میکند، هر چند خودش دارای یکسری خواستهها و دغدغههای شخصی است.
عیسی که خودش دارای یک چنین ویژگیهایی است در جهانی خارج از دنیایی که خودش در آن حضور دارد (بیمارستان) که البته دنیایی بزرگتر است به دنبال یک کاپیتان واقعیتر میرود. کاپیتان سابق تیم ملی فوتبال و پرسپولیس. «کریم باقری» آرمانهای عیسی برای تبدیل شدن به یک کاپیتان واقعی را در زندگی میسازد. اتفاقاً کریم باقری هم به درستی نقش اجتماعی خودش را بازی میکند؛ او شرایط عیسی را درک میکند و با او همراه میشود تا کمکی به عیسی و همراهانش داشته کرده باشد.
البته فیلم در اینجا به نکته مهمی هم اشاره دارد. ورزش و در این فیلم فوتبال کارکردی اجتماعی دارد. ورزش میتواند امیدبخش و الگوساز باشد و به ویژه برای کودکان میتواند منبع الهام هم باشد. آنها با ورزش و قهرمانانش زندگی میکنند. در این فیلم حتی کارکردی بالاتر هم دارد. فوتبال رها بخش و حسی همانند آزادی برای آنان دارد، حتی باعث فراموش کردن دردها و رنجشهای بیماری برای عیسی میشود. عیسی با فوتبال زندگی میکند و برای فوتبال تمرین میکند.
با جلوتر رفتن داستان، کاپیتان دیگری هم در فیلم ظاهر میشود. کاپیتانی به دریا زده برای تامین هزینههای خانواده. چیزی که فراتر از آرمان قبلی و واقعیتر از آن است. حالا آنان میکوشند تا با آرمان جدید یکی از همنوعانشان همراه شوند و تلاشی تازه را آغاز میکنند. کاپیتانی که در اینجای داستان ظاهر میشود شاید به دنیای بزرگترها مربوط باشد، اما چیزی که کاپیتان را به دنیای کودکانه آنها نزدیک میکند رابطه نسبی یکی از دوستانشان به آن است. این کاپیتان باز به مانند کاپیتان قبلی کودکان را به دنیای بیرون از خودشان میکشاند به جایی واقعیتر و حتی ماوراییتر. آنها در سفر دیگر تنها نیستند. کودکان در این مسیر جدید همپای هم هستند و زیبایی را در کنار هم حس میکنند.
فیلم شاید میخواسته به همین برسد و این کلمات را به ما گوشزد کند که فرقی ندارد که کاپیتان فوتبال، کاپیتان کشتی و یا کاپیتان یک گروه باشید چیزی که اهمیت دارد این است که «همانند یک کاپیتان فکر کنید».