به گزارش مجله خبری نگار،سال ۲۰۲۲ یک سال فوق العاده دیگر برای سینما بوده است. ژانر وحشت با فیلمهایی مانند Nope, Barbarian, X, و Halloween Ends سال فوق العاده دیگری را رقم زد. در این میان، بلاک باسترهای Top Gun: Maverick, Elvis, and Black Panther: Wakanda Forever در کنار فیلمهای تحسین شده The Whale, The Northman, و Everything Everywhere All At Once توانستند همه طرفداران سینما را حیرت زده کنند. بدون شک بسیاری از این فیلمها در فهرست ۱۰ فیلم برتر سال سینمادوستان قرار گیرند. اما با برنامه اکران شلوغ و تنوع پلتفرمها برای دیدن اکرانهای تازه، به سادگی برخی از بهترین فیلمهای سال از فیلمسازان کهنه کار و خوش آتیه نادیده گرفته شدند؛
و در حالی که هنوز فرصت اندکی از سال ۲۰۲۲ باقی مانده است، در ۱۱ ماه گذشته فیلمهای بی نقص بسیاری منتشر شده اند. چه به دنبال یک درام درگیر کننده، یک تریلر هنری یا یک مستند الهام بخش یا هر چیزی بین آنها باشید، در سال جاری فیلمهای متعددی اکران شده اند که از رادار سینمادوستان به دور مانده اند. پیش از اینکه فهرست خودتان از بهترین فیلمهای سال را تهیه کنید، باید بسیاری از این فیلمها را تماشا کنید. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین فیلمهای سال ۲۰۲۲ آشن کنیم که کمتر کسی چیزی در مورد آنها میگوید.
از هانا برخولم در مقام کارگردان و نویسنده مشترک در اولین تجربه کارگردانی اش، Hatching یک داستان بلوغ را با داستانی در مورد یک موجود فرازمینی و نقد اجتماعی کمدی تاریکی ترکیب میکند تا یکی از منحصربفردترین و متاسفانه نادیده گرفته شدهترین فیلمهای ترسناک سال خلق شود. وقتی یک ژیمناست ۱۲ ساله به نام تینجا تخم یک پرنده را پشت خانه پیدا میکند، تصمیم میگیرد تا آن را تا زمان بیرون آمدن جوجه اش به اتاق خود ببرد. اما در شرایطی که فشار زیادی از طرف مادرِ به شدت تحت تاثیر رسانههای اجتماعی اش به او وارد میشود تا در یک مسابقه خاص برنده شود، تخم پرنده بسیار بزرگ شده تا اینکه در نهایت موجودی غول پیکر از آن بیرون میآید که تینجا نام آن را اَلی میگذارد.
اما در شرایطی که رفتار اَلی خشن میشود، تینجا پنهان کردن راز خود را دشوارتر مییابد. این فیلم در فستیوال فیلم ساندنس اکران شد و در ادامه در ماه سپتامبر اکران محدودی داشت. Hatching یک تمثیل نیشدار به بلوغ در عصر رسانههای اجتماعی است. این فیلم فنلندی از روایت تمثیلی خود نهایت استفاده را برده تا داستانی متفکرانه و البته ترسناک از بلوغ را روایت کند که همزمان امیدوار کننده و نیشدار است. طرفداران ژانر وحشت به طور ویژه از استفاده این فیلم از جلوههای ویژه تکان دهنده و طراحی جانور داستان که توسط گروهی از هنرمندان این عرصه با سابقه کار در جنگ ستارگان و شوالیه تاریکی خلق شده، لذت خواهند برد.
شاید انتظار نداشتید که یک فیلم ایرانی را در این فهرست ببینید، اما واقعیت این است که یکی از نادیده گرفته شدهترین فیلمهای سال ۲۰۲۲ یک فیلم ایرانی است. اگر چه Zalava (زالاوا) در سال گذشته شمسی در ایران اکران شد، اما یک فیلم ترسناک از لحاظ فضاست که تا زمان اکران در فستیوال فیلم گلاسکو در مارس گذشته در غرب شناخته شده نبود. به کارگردانی ارسلان امیری، داستان فیلم زالاوا در شهری کوهستانی در کردستان در دهه ۵۰ شمسی به همین نام رخ میدهد، جایی که ساکنان آن باور میکنند یک جن در میان آنها مخفی شده است. آنها برای کمک گرفتن به سراغ یک جن گیر میروند، کسی که مدعی است میتواند مشکل مردم این شهر کوچک را حل کند. اما وقتی یک استوار ارتشی برای بررسی موضوعی دیگر به زالاوا فرستاده میشود، در آشوبی که مردم شهر زالاوا را گرفتار کرده درگیر میشود.
اگر چه وی در ابتدا به باورهای مردم زالاوا بی اعتماد و مشکوک است، اما ترکیب سمی پارانویا و خرافه پرستی بیش از پیش در فضا تزریق میشود پس از آنکه گروهبان ارتشی به این باور میرسد که شاید جن گیر راست میگوید. در شرایطی که اوضاع بیش از پیش خشن و ترسناک میشود، ذهنیت مردم شهر بیش از پیش خطرناک شده و شهر وارد یک هیستری باورنکردنی میشود. این کمدی سیاه بسیار تند و تیز، داستانی باکیفیت دارد که با سرعت مناسبی پیش رفته و مخاطب را رفته رفته در خود فرو میبرد تا تاثیر ویرانگرش را بر وی ایجاد کند. زالاوا یک کمدی ترسناک بی پروا و دیوانه کننده است که از داستان ساده اش برای ساخت یک فیلم ترسناک نیشدار نهایت استفاده را میبرد. زالاوا بدون شک یکی از بهترین و باکیفیتترین فیلمهای ترسناک دهههای اخیر سینمای ایران است.
به عنوان دنبالهای بر فیلمهای Mediterranea و A Ciambra، فیلم A Chiara فصل پایانی بر سه گانه کالابریایی کارگردان-نویسنده اش جوناس کارپیگنانو است که به بررسی زیرساختهای مافیا در منطقهای در جنوب ایتالیا میپردازد. همانند دیگر آثار کارگردانش، A Chiara از لحاظ بصری بسیار جذاب و داستان متفکرانه بلوغی است که شخصیت اصلی فیلم تجربه میکند، پس از آنکه بدنبال جشن تولد ۱۸ سالگی خواهرش در مییابد پدرش با سازمان مافیایی منفور کالابریا به نام اندرانگتا ارتباط دارد. اکنون که واقعیت فاش شده، درک این نوجوان از خانواده اش برای همیشه تغییر میکند و او باید تصمیمی سخت بگیرد که یا مسیر خانواده اش در دنیای مافیا را تکرار کند یا مسیر جدیدی برای زندگی خودش پیدا کند.
با سرعت روایت بسیار ساختارمند و مناسبی، کارپیگنانو اطمینان پیدا میکند که مخاطب به طور کامل در داستان زندگی خانواده چیارا سرمایه گذاری کند تا آنها نیز به مانند شخصیت اصلی فیلم پس از فاش شدن راز خانوادگی اش شوکه شوند. در شرایطی که او برای پیدا کردن جایگاه جدید خود در این دنیا تلاش میکند، سناریو فیلم از معما و سردرگمی او به عنوان کاتالیزوری برای بررسی تمهای مرگ و وفاداری خانوادگی به شکلی بسیار تاثیرگذار استفاده میکند. بعد از اکران جهانی در فستیوال کن در سال گذشته، A Chiara در تابستان سال جاری در پلتفرم استریمینگ Mubi منتشر شد.
با همکاری دوباره برندن گلیسون و کالین فارل با مارتین مک دونا، نویسنده و کارگردان In Bruges، فیلم The Banshees of Inisherin در فستیوال فیلم ونیز سپتامبر گذشته نامی برای خود دست و پا کرد، جایی که توانست جایزه بهترین بازیگر مرد نقش اول برای فارل و بهترین سناریو برای مک دونا را در کنار ۱۵ دقیقه تشویق ایستاده تماشاگران به دست آورد. داستان فیلم در سال ۱۹۲۳ در جزیرهای با نامی ساختگی در ایرلند رخ میدهد، جایی که دو دوست قدیمی به نامهای کولم و پادرایک با بازی گلیسون و فارل وارد درگیری پرتنشی میشوند پس از آنکه کولم تصمیم میگیرد دیگر نمیخواهد با پادرایک دوست باشد.
کولم میگوید که به نظر او پادرایک دیگر آن دوست خوش و خرمی که باید نیست، اما وقتی پادرایک تهدید دوستش را جدی نمیگیرد، کولم شروع به قطع کردن انگشتانش میگیرد تا در نهایت پادرایک متقاعد میشود او را تنها بگذارد. در شرایطی که شعلههای جنگ داخلی در سرزمین اصلی ایرلند دور به نظر میرسد، این درگیری کوچک بین دوستانی قدیمی به همان اندازه خشونت بار است. با بازیهایی خیره کننده و تحسین برانگیز از دو بازیگر نقش اصلی، تازهترین فیلم مک دونا به یک اندازه بامزه و معنادار و البته به شکل ویرانگری تراژیک است. تعمق ترسناک این فیلم در مورد دوستی و جنگ باعث میشود که تماشای این فیلم به شدت برای هر سینمادوستی ضروری باشد.
از برت مورگان مستند ساز نامزد اسکار (Cobain: Montage Of Heck)، فیلم Moonage Daydream یک کلاژ رنگارنگ از تصاویر و صداهایی است که تصویری وهم وار از زندگی و حرفه دیوید بووی را با استفاده از تصاویر منتشر نشده قبلی از آرشیو شخصی این هنرمند فراهم میسازد. نکته تاثیرگذارتر این که این فیلم اولین فیلمی است که با پشتیبانی بازماندگان این هنرمند فقید ساخته میشود. Moonage Daydream که در فستیوال فیلم کن منتشر شده و در ماه سپتامبر اکران عمومی شد، یک مستند بسیار هیجان انگیز از لحاظ صوتی و بصری است که مخاطب را به طور کامل در هنر بووی غرق میکند.
همانند مستند کوبین، Moonage Daydream کمتر یک فیلم مستند زندگینامهای معمول و بیشتر یک هنر سینمایی در مورد آثار یک موسیقیدان است. این مستند که از اجراهای زنده هیجان انگیز و مصاحبههایی در کنار مجموعههایی از نقاشیها و ویدیوهای آزمایشی بووی تشکیل شده، به مخاطبان این امکان را میدهد که نگاهی منحصربفرد به ذهن این خواننده مشهور داشته باشند. با تمرکز عمده روی عصر نمادین Ziggy Stardust، این فیلم تکریمی نه تنها بر موسیقی بووی بلکه تاثیر او به عنوان یک شخصیت تاثیرگذار فرهنگی است. Moonage Daydream فیلمی است که باید روی بزرگترین صفحه نمایش با بالاترین حد ممکن صدا تماشا شود.
اولین فیلم بلند جونو مک لید، My Old School در مورد داستان واقعی باورنکردنی است که در سال ۱۹۹۳ در دبیرستانی در گلاسکو رخ داد، زمانی که یک دانش آموز به نام برندون لی برای اولین بار وارد کلاس میشود. اگر چه ظاهر عجیب و لهجه آمریکایی اش او را از هر کس دیگری در کلاس متمایز کرده بود، اما این نوجوان ۱۶ ساله به زودی گروهی کوچک از دوستان را دور خود جمع کرده و به مشهورترین و محبوبترین دانش آموز مدرسه تبدیل شد.
اما در شوکی برای همگان، برندون آن کسی نبود که خود میگفت. نیمه مستند و نیمه انیمه، این فیلم از چندین مصاحبه با همکلاسیهای سابق برندون لی تشکیل شده است که خاطرات خودشان با دوست قدیمی شان را بازگو میکنند. نقش برندون را در این فیلم آلن کامینگ بازی میکند که کلمات خود براندون را لب خوانی میکند. از همان ابتدا، شخصیت غایب داستان به عنوان یک شخصیت مبهم و رازآلود به تصویر کشیده میشود. صحبت کردن بیش از این در مورد جزییات این فیلم باعث اسپویل شدن پیچشهای داستانی شوکه کننده و متعدد این فیلم میشود. My Old School به سادگی یکی از آن فیلمهایی است که باید ببینید تا نبوغ موجود در آن را باور کنید.
فیلم Triangle Of Sadness که پیش از اکران عمومی در بریتانیا در اکتبر، جایزه نخل طلا و ۸ دقیقه تشویق ایستاده تماشاگران در فستیوال فیلم کن سال جاری را دریافت کرده بود، اولین فیلم انگلیسی زبان روبن اوستلاند (The Square) فیلمساز برجسته سوئدی است. این هجو تند و تیز به نخبههای اجتماعی، در مورد اینفلوئنسرها و مدلهایی به نامهای کارل و یایا است که به یک سفر رایگان و مجلل به قایقی تفریحی در قبال پوشش این سفر در شبکههای اجتماعی دعوت میشوند. دیگر مهمانان این سفر گروهی از اولیگارشهای ثروتمند، سازندگان تسلیحات نظامی و غولهای دنیای تکنولوژی هستند که همگی از یک قماش هستند؛ و در شرایطی که خدمه قایق موظفند تمام دستورهای مسافران را اجرا کنند، مدت زمان زیادی طول نمیکشد که همه چیز مسیری غیرمنتظره در پیش میگیرد. در ادامه شرایط بدتر نیز میشود پس از آنکه یک فاجعه باعث میشود میلیاردرها در سناریویی ترسناک برای نجات جان خود تلاش میکنند. اما مهم نیست که سناریو فیلم چقدر عجیب و غریب میشود، زیرا اوستلاند هرگز دورنمای هسته هجوآمیز داستانش را گم نمیکند که سلسله مراتب قدرت و جایگاه اجتماعی را زیر و رو میکند. علاوه بر همه این ها، بازی وودی هارلسون در نقش کاپیتان به شدت الکلی داستان را باید گل سر سبد این فیلم تاریک و نقادانه اجتماعی دانست.
با سرچشمه گرفتن از ذهن خلاق فیلمسازی که Oldboy, Lady Vengeance, Stoker, Thirst, و The Handmaiden را ساخته، حیرت انگیز است که صحبت کردن در مورد تازهترین فیلم پارک چان ووک به نام Decision To Leave هرگز کافی نیست. در این فیلم، یک تریلر جنایی باکیفیت با داستانی عاشقانه و احساسی ترکیب میشود، جایی که یک کارآگاه اهل بوسان به نام هائه جون مامور رسیدگی به مرگ یک مرد میشود. در شرایطی که تحقیقات او پیش میرود، نشانههایی از گناهکاری بیوه این مرد در ماجرا دیده میشود که یک مهاجر چینی به نام سونگ سئو رائه است. به سرعت رابطهای عاشقانه بین این دو شکل میگیرد و کارآگاه بوسانی باید بین عشق و تعهد اخلاقی اش به شغل و همسرش یکی را انتخاب کند.
در شرایطی که بیش از پیش در این سوراخ خرگوشِ قتل و عشق فرو میرویم، پیچشهای داستانی غیرمنتظره داستان ما را به مسیرهای جذاب تازهای میبرند. هیچ اسپویلی نمیتواند از جذابیت این داستان حماسی کم کند و مخاطبان در هر ثانیه از این فیلم حیرت زده خواهند بود. به همان شکل، بدون فیلمبرداری خیره کننده اش، Decision To Leave نمیتوانست یک فیلم بی نقص دیگر از چان ووک باشد. Decision To Leave به سادگی یکی از بهترین فیلمها از لحاظ فیلمبرداری در سال گذشته است که از بازیهایی خیره کننده سود برده و به همان اندازه داستانی نفسگیر دارد. در پایان، این همه پیچش داستانی به فرجامی شکوهمند ختم میشود که مخاطبان را غافلگیر میکند.
به عنوان اولین تجربه کارگردانی شارلوت ولز، نویسنده و کارگردان اسکاتلندی، فیلم Aftersun در محفل فستیوالها مورد تحسین قرار گرفت و جایزه هیئت داوران فستیوال کن را نیز بدست آورد، پیش از اینکه در ماه نوامبر اکران عمومی شود. این فیلم یک داستان بسیار احساسی و تاثیرگذار در مورد رابطه پدر و دختری است، جایی که شخصیت اصلی سوفی (فرانکی کوریو در اولین تجربه بازیگری اش) مشغول تماشای یک ویدیو خانگی قدیمی از تعطیلاتش در کنار پدرش است زمانی که تنها ۱۱ سال داشت. این تصاویر خاطرات آن زمان را برای سوفی زنده میکند و مخاطب به یک تفرجگاه آفتابی در ترکیه برده میشود تا داستان آن روزهای سوفی و پدرش روایت شود.
شیمی جذاب بین دو بازیگر اصلی فیلم نقش مهمی در تاثیرگذاری و باورپذیری فیلم Aftersun دارد. انرژی کوریو به طور مداوم جذابیت کمدی بازی پل مسکال را بیشتر میکند تا یک دینامیک خانوادگی قابل باور دلگرم کننده در سناریو خودزندگینامهای ولز خلق شود. بازیهای این دو به شکلی هنرمندانه انسانیت پشت فراز و فرودهای این سفر خانوادگی را نمایان میسازد و مخاطبان در هر ثانیه از داستان فیلم سرمایه گذاری خواهند کرد. علاوه بر این، در شرایطی که سوفی بالغ نگاهی عمیق به خاطرات گذشته اش میاندازد، خیلی زود نوستالژی راه را برای درک رفتارها و افکار پدرش در آن دوران باز میکند. زمانی که تیتراژ پایانی فیلم بالا میرود، ولز ما را به یک سفر بامزه، ملموس و گریه آور به خاطراتی برده است که به این زودیها فراموششان نخواهیم کرد.
Fire Of Love یک مستند برنده جایزه از سارا دوزا است که در فسیتوال فیلم ساندنس امسال اکران شد، پیش از اینکه اکرانی محدود در جولای داشته باشد. با استفاده از صدها ساعت تصاویر آرشیوی، دوزا رابطه و حرفه دو آتشفشان شناس فقید فرانسوی به نامهای کاتیا و مائوریس کرافت را به تصویر کشیده است، دو دانشمندی که برای فیلم گرفتن و مطالعه فورانهای آتشفشانی به سراسر جهان سفر کردند تا اینکه در سال ۱۹۹۱ مرگی تراژیک را تجربه کردند. در مرکز داستان، این فیلم یک داستان عاشقانه را روایت میکند. تحسین و علاقهای که این محققان نسبت به یکدیگر دارند در همان سکانس ابتدایی فیلم مشهود است و در ادامه فیلم بیش از پیش نمایان میشود.
آنها در طول فیلم بارها میگویند که حاضرند در جستجوی آرمان هایشان حاضرند برای یکدیگر بمیرند که مرگ تراژیکشان را بیش از پیش تلخ و شیرین میسازد. در کنار عشق جذاب دو شخصیت واقعی، Fire Of Love شکوه بصری طبیعت را نیز به شکلی خیره کننده به تصویر کشیده است. کرافتها از هر کس دیگری به فورانهای آتشفشانی نزدیک میشوند که باعث میشود تصاویر گرفته شده توسط آنها به شکل هیپنوتیزم کنندهای زیبا از اوج خشونت و قدرت یک آتشفشان باشد. Fire Of Love یک اثر سینمایی است که باید روی بزرگترین صفحه نمایش ممکن دیده شود تا مخاطب بتواند به طور کامل عمق فورانهای آتشفشانی و عشق کرافتها را درک کند.
منبع:روزیاتو