به گزارش مجله خبری نگار، داستان از این قرار است که یک شاهزاده روسی مصروع بعد از مدت طولانی از اقامتگاه خود در سوئیس به سنپترزبورگ برمیگردد. جامعه، او را به دلیل سادگی و خیرخواهیاش ابله میداند. بعد پای عشق به زندگی پرنس میشکین باز میشود و او در فرایندی، با جامعه تجملزدهای روبهرو میشود که میخواهد اصلاحش کند و در نهایت نمیتواند و به همان اقامتگاه خود در سوئیس بازمیگردد.
پرنس میشکین یکی از خاصترین شخصیتهایی است که داستایوفسکی خلق کرده است. او یک انسان در خود مانده به نظر میرسد که سادگی بیش از حد دارد و در حقیقت در مرحله آرمانهای اجتماعی، جا مانده است. البته این تعریف از زاویه دید کسانی است که بیرون از شخصیت پرنس میشکین او را مشاهده و قضاوت میکنند و او را ابله میدانند؛ زیرا اصلیترین معیار آنها، سنجیدن روان خودشان است. داستایوفسکی با زیرکی بین شخصیت قهرمانش و شخصیت برخواسته از جامعه، یک مواجهه ایجاد میکند که در آخر کار مخاطب داستان ابله میتواند درک کند که شخصیت خالص و بیلکه پرنس میشکین از حقیقت سرچشمه میگیرد. پرنس میشکین به گونهای ترسیم شده است که برای نیکی کردن گاهی از خودش عبور میکند، تا جایی که به عزتنفسش خدشه میزند.
نکته دیگر داستان مفهوم عشق است.
در آثار داستایوفسکی عشق نه تنها برای عشق نیست بلکه عشق و میل الهی هم به هیچ عنوان مطرح نمیشود بلکه عشق، المانی برای نمایاندن رنج است. مثلاً در «جنایت و مکافات» بین راسکولنیکف و سونیا جریانی که عشق را میسازد، ماهیت رنج دارد. هر دوی آنها در رنج برای بشریت در این جریان افتادهاند و همین مفهوم در داستان ابله از بشریت به سمت مسیح میرود با این تفاوت که او سرچشمه عشق را نیکی کردن میداند نه سیر و سلوک عاشقانه الهی. او به انسان و ارزشهای وجودی انسان عشق میورزد و در این مسیر با خود صادق است.
او انسان را برای انسان میخواهد و برای همین تفکرش، رنج میکشد و بازهم میتوان گفت ماهیت عشق در ابله هم مثل جنایت و مکافات رنج است، نه یک مقوله رمانتیک جسمانی؛ و نکته بعدی اینکه با یک نگاه ساده و شماتیک میتوان گفت: ویژهترین صحنهای که در داستان ابله وجود دارد، صحنه انسانی است که قرار است تا چند دقیقه بعد اعدام شود.
این تجربه خود داستایوفسکی است که جوخه اعدام و مرگ را در نزدیکترین حالت به خود میبیند و بعد از آن است که میتواند این موقعیت را به گونهای ترسیم کند که نه تنها شخصیتهایش که مخاطبانش را نیز به بازی بکشاند و با یک صحنه مواجه سازد که در پی آن موقعیتهای خاص فکری فراهم کند، اما این سؤال مطرح است که آیا واقعاً هدف داستایوفسکی این بوده است که مرگ و پایان فرصت بازی را نشان دهد؟
به نظر من داستایوفسکی میخواسته است عجز بشر را نمایان کند و رنجی که از این عجز میبرد.
در رمان ابله یک جریان برقرار است که در آن، هم فردیت شخصیت و هم جامعه در حال کنش و واکنش هستند و دوربین نویسنده همزمان، هم کلوزآپ و هم لانگشات را میبیند و در میانشان موازنه برقرار میکند و به نظر من ابله با محوریت آرمانهای اخلاقی، در حقیقت مقدمهای میشود برای رسیدن به مقوله شکستن شک و پدیدار شدن نور ایمان با رمان برادران کارامازوف.
در راهی که داستایوفسکی با خود میپیماید، در جنایت و مکافات او با روح طغیانگر خود مواجه میشود و خودش علیه خودش قیام میکند، اما در ابله، پا را یک قدم فراتر میگذارد و زاویه نگاهش را تا حد جامعه وسعت میدهد. در ابله تعارض درونی به تعادل رسیده است، اما جامعه قدرت و ظرفیت پذیرش آن را ندارد، به همین دلیل داستان با یک پایان تلخ به اتمام میرسد.
او در نگارش داستانهایش سعی ندارد فلسفه را بگنجاند، اما پیچیدگیهای فکری در قالب آنچه ما به آن فلسفه و حتی ویژهتر فلسفه ملال میگوییم، در افکار و ناخودآگاه داستایوفسکی سیالیت دارد. از سوی دیگر نگاه انسانگرایانهای که در آثار او برقرار است، داستان را در مرزهای مطالعات روان انسانی میچرخاند و باز بدون اینکه خودش بخواهد، جریان روانشناختی در مدار قصههایش جان میگیرد.
در داستان ابله نیز همچون جنایت و مکافات، دستمایه اصلی داستان رنج است و داستایوفسکی رنج بردن را اصلیترین المان داستانی برای نشان دادن مسیر حقیقت میداند. رنج در ابله در سطوح مختلف دیده میشود؛ چه در فیزیک داستان و چه در تأثیرات و فرامتن قصه. در واقع داستایوفسکی مفهوم رنج را میسازد تا مخاطب، رنج را لمس و حس کند و بعد بتواند به آگاهی بعد از آن دست یابد.
یکی از جلوههای داستان ابله ترسیم یک جامعه پر از گناه است که قرار است از دریچه نگاه پرنس میشکین از میان گناه و تباهی، وجدان اخلاقی و آرمان وجدان اخلاقی، پدیدار شود. شخصیتهای اصلی در آثار داستایوفسکی به سنگتراشی میمانند که باید گوهر حقیقت و ایمان را از میان سنگهای تیره و تار، با ضربههای پتک خود بیرون کشیده و نمایان کنند و نویسنده در میان تباهی و جریان یک جامعه که غرق سیاهی است، میخواهد نور ایمان را بتاباند و راه را روشن کند.
منبع: ایران