به گزارش مجله خبری نگار/ایران: سیاهی، سیاهتر میشود و سفیدی، سفیدتر و در این معادله دیگر جایی برای رنگ خاکستری باقی نخواهد ماند. این وضعیتی از آینده خاورمیانه پرتلاطم است که تحلیلگران منطقهای پس از پیروزی پر، اما و اگر «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی در انتخابات پارلمانی اخیر این رژیم توصیف کردهاند. این سیاستمدار افراطی و متحدان راستگرای او ۶۴ کرسی را در کنست تصاحب کردهاند که دولت ائتلافی «لاپید» را به زیر میکشد و به «نتانیاهو» این امکان را میدهد بنا به درخواست رئیس رژیم صهیونیستی کابینه تشکیل دهد.
این چهره بدنام صحنه سیاسی رژیم صهیونیستی در حالی به قدرت بازگشته است که به نظر میرسد برای سرپوش گذاشتن بر بحرانهای داخلی رژیم متبوعش برنامههای جدیدی را با هدف تنشآفرینی در سطح منطقهای و تعمیق سیاست خصومتبرانگیز در جهان اسلام در دستور کار قرار دهد.
یک وجه اصلی این بحران به اعتبار نداشته «نتانیاهو» در میان جریانهای سیاسی، رسانهها و افکار عمومی رژیم صهیونیستی باز میگردد. چنانکه روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» با اعلام اینکه «رژیم اسرائیل به اسارت نتانیاهو درآمده است»، اینگونه به استقبال او میرود: «اینجا جایی است که گناهکار بودن اهمیت ندارد و کسی در رأس قدرت قرار گرفته که به خاطر فساد سیاسی در حال محاکمه است.» وجه دیگر دشواریهای داخلی این سیاستمدار تندرو به بحرانهای گسترده اقتصادی و سیاسی داخلی و خارجی تلآویو مربوط است که تا سرحد فروپاشی رسیده است و چشمانداز افزایش درگیریهای گسترده داخلی را از سوی صاحبنظران پیشبینیپذیر میسازد.
اکثر پیشبینیها درباره ظهور راست افراطی ناظر بر وخامت احتمالی رویکرد سیاست خارجی رژیم صهیونیستی در قبال همسایگان در منطقه و بویژه نسبت به جمهوری اسلامی شکل گرفته است. خاصه آنکه «نتانیاهو» پیش از این در قامت نخست وزیر در روند مواجهه با ایران و پرونده هستهای شکستهای ویرانگری را در کارنامه خود به ثبت رسانده است. پیشتر همراهی تنگاتنگ او با «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور پیشین امریکا و به اجرا درآوردن سناریوی فشار حداکثری حاصلی جز شکست نیافته بود.
سیاستی که سبب شد «بنی گانتز»، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی در مواضع اخیر انتقادی خود از سیاست خارجی شکستخورده «نتانیاهو» در قبال ایران، او را بیکفایتی بنامد که تنها به اجرای سیاست نمایشی روی آورد و حاصلی جز شکست تمامعیار در مواجهه با جمهوری اسلامی به دست نیاورد. پیگیری این سیاست، تلآویو را در چنان موقعیت متزلزلی قرار داده است که سبب شده در زیست بحرانی خودخواسته در منطقه و بویژه از سر گذراندن شکست در مواجهه با قدرت میدانی و دیپلماتیک ایران، همچنان نگاه خود را به معادلات سیاسی جاری در واشنگتن بدوزد و برای تداوم این سیاست مخدوش به انتظار نتیجه انتخابات میاندورهای کنگره امریکا بنشیند.
این در حالی است که دو سال از ریاست جمهوری «جو بایدن» در امریکا باقی مانده و شواهد نیز گویای این است که نتانیاهو به پیروزی احتمالی جمهوریخواهان در انتخابات کنگره امریکا امید بسته است. نتیجهای که به نظر میرسد او با وجود کارنامه سراسر شکست در همکاری با «ترامپ» علیه ایران، آن را فرصتی برای بنبستشکنی از این راهبرد ناکام میداند.
انتظار میرود که «نتانیاهو» در گام نخست تلاش خود علیه تهران، بار دیگر روند مذاکرات رفع تحریمها را نشانهگیری کند. وجه مهم این رویکرد در تلاشهایی پدیدار شده که از ماهها پیش در خطرناک جلوه دادن پیامدهای هرگونه توافق احتمالی به جریان افتاده است. نخست وزیر پیشین اسرائیل که پیشتر در ترغیب «ترامپ» برای پیوستن به تلآویو جهت حمله نظامی علیه ایران، ناکام مانده بود، چند ماه پیش از انتخابات اخیر نیز در دیدار با «بایدن» تحریمهای اقتصادی و حتی ایجاد یک ائتلاف نظامی دفاعی در برابر ایران را ناکافی دانسته و ادعا کرده بود که تنها «یک گزینه تهاجمی قابل اعتماد چیزی است که باید آن را در برابر ایران، به کار برد.»
او همچنین ادعا کرده بود: «چنانچه دوباره رهبری اسرائیل را در دست گیرد، همچنان این موضع را در قبال ایران خواهد داشت.» آنچه تاکنون پیداست اینکه رویکرد رژیم صهیونیستی که بحرانآفرینی در منطقه را عرصه عمل خود میداند، نهتنها با مواجهه تمامقد ایران در عرصه میدان ناکام مانده که در جلب نظر واشنگتن که میکوشد با خروج تدریجی از خاورمیانه، درماندگی خود در این حوزه را پایان دهد و بر چین به عنوان سرسختترین رقیب آسیاییاش تمرکز کند، موفقیتی حاصل نکرده است. امری که هم هزینه خصومت و ماجراجویی نسبت به ایران را برای مقامهای صهیونیستی بالا برده و هم آن را به سمت و سوی جذب متحدانی جدید کشانده است؛ همپیمانانی از جنس کشورهای عربی که انگیزه جذب آنان به واسطه تأثیر آنان در فرجام رقابت است و نه الزامات مرسوم در معادلات منطقهای.
«نتانیاهو» در شرایطی همچنان در ضدیت با جمهوری اسلامی خیالپردازی میکند که دیگر این واقعیت معلوم شده تلآویو به تنهایی امکان حمله علیه ایران را ندارد و از سوی دیگر قادر به همراه کردن متحدان خود برای ماجراجوییهای نظامی علیه تهران نیست. تردیدی وجود ندارد که حمله نظامی این رژیم که احتمال آن نمیرود، پاسخ متقابل تمامعیار کشورمان را با بهرهگیری گسترده از حملات موشکی، راکتی و پهپادهای انتحاری و اتفاقات پیشبینی نشده برای این رژیم به همراه دارد. به اینها باید شلیک موشکهای بالستیک نقطهزن علیه پایگاههای نظامی و هوایی و همچنین تأسیسات حساسی، چون پایگاه موشکی و مرکز تحقیقات هستهای اسرائیل را نیز افزود.
خاصه آنکه با در نظر گرفتن وسعت جغرافیایی سرزمینهای اشغالی نسبت به ایران، هر حمله همهجانبهای از سوی کشورمان با تحمل تلفات بیشتری از سوی رژیم صهیونیستی ارزیابی میشود. از همین رو برخلاف ادعاهای مقامات این رژیم موقت، آنها حتی از دیدن خواب رودررویی با ایران هم وحشت دارند. تلاش تلآویو برای تحریک امریکا جهت ایجاد شبکه یکپارچه پدافندی در منطقه نیز با علم به پیامد رویارویی نظامی نابرابر با جمهوری اسلامی ارزیابی میشود. از این رو میتوان با قطعیت گفت که هر اقدام خودسرانه نظامی از سوی رژیم صهیونیستی، این رژیم را در مخمصهای گرفتار خواهد کرد که رهایی از آن دشوار و چه بسا ناممکن خواهد بود. وقوف «نتانیاهو» به واقعیت این شکست از پیش معلوم در برابر جمهوری اسلامی ایران سبب شده که او همچنان برای مقابله با ایران به امید همراهی سیاستمداران امریکایی بنشیند.
هرچند فارغ از آنکه دموکراتها همچنان سکان اصلی سیاست خارجی واشنگتن را در دست داشته باشند یا جمهوریخواهان، یک واقعیت در پیش روی مقامهای صهیونیستی خودنمایی میکند و آن اینکه تجربه شکستهای متوالی در برابر ایران و بروز نابسامانیهای داخلی در تلآویو، تلاشهای مقامهای صهیونیستی را از فرافکنیهای مداوم و قدرتنماییهای نمایشی فراتر نمیبرد و کمکی به سیاستهای شکستخورده این رژیم نخواهد کرد.