به گزارش مجله خبری نگار/ایران ورزشی: ترس بزرگی بود که سالها به دوش کشیدیم و نگران آینده بودیم. آیندهای که همین روزها و هفتههای اخیر فرا رسید و همه نگرانیهایمان را شست و با خودش برد. آینده برای ما بدون ستارههایی که بیش از یک دهه به آنها تکیه کرده بودیم، آنقدر برایمان ترسناک بود که شاید اگر خواست خودشان نبود، به این سادگی دست از سرشان برنمیداشتیم و همچنان تلاش میکردیم با اتکا به همانها، روزهای خوش گذشته را تکرار کنیم. حالا آینده فرا رسیده و اصلاً به اندازه تصورمان ترسناک و مبهم نیست. ستارهها نیستند، تقریباً هیچ کدامشان. تیم ملی والیبال، اما همانی است که سالها آرزویش را داشتیم. چیزی شبیه به نسخه جوانتر و صدالبته کم تجربهتر. تیمی که هشت سال پیش و سال ۲۰۱۴، درخشانترین دوران خود را پشت سر گذاشت و مثل همین تیم، در عین شگفتی خودش را به جمع بهترینهای لیگ ملتها یا همان لیگ جهانی رساند.
پروسه تغییر نسل قرار بود دردناک و طولانیتر از این باشد. قراری که ناخودآگاه در ذهن همه نقش بسته بود و اینطور به نظر میرسید که خانه تکانی در تیم و رفتن ستارهها - حالا که با آمدن مربی ایرانی هم همراه شده - آنقدر سخت و طاقت فرسا خواهد بود که به این سادگی از شرش خلاص نشویم. خیلیها اصلاً منتظر بودند که یا عطایی از این بار سنگین شانه خالی کند یا خیلی زود یک بار دیگر دست به دامن بازیکنهایی نظیر محمد موسوی و امیر غفور شود تا بلکه بتواند ماندگار شود!
خوشبینترین دیدگاه در این میان، فدا کردن نتیجه لیگ ملتها و حتی قهرمانی جهان بود برای عبور از این دوران گذار. دوران گذر از نوابغی، چون سعید معروف و محمد موسوی و واگذار کردن بار مسئولیت به جوانهایی که تا دیروز جایی در تیم ملی نداشتند. حتی تا نیمه مسیر لیگ ملتها هم اگر کسی جزو منتقدان وضع موجود نبود، پذیرفته بود که باید به این تیم زمان زیادی داد تا بتواند خودش را پیدا کرده و از کادر فنی گرفته تا باتجربهترین بازیکن در زمین، به جایگاه و تجربههای جدید عادت کند.
آینده خیلی زود برای تیم ملی والیبال سر رسید. شاید در شهریور و مهر و بعد از قهرمانی جهان منتظرش بودیم، اما شکوفایی و بلوغ تیم جوان و جدید تیم ملی، خیلی زود و در خلال همین لیگ ملتها اتفاق افتاد. تیمی که در هفتههای ابتدایی پر بود از تزلزل و عدم اطمینان، در دو هفته پایانی تبدیل شد به نماد اقتدار و صلابت و والیبالی را به نمایش گذاشت که شاید نسل قبلی هم توانش را نداشت.
شاید باورش برایمان سخت باشد، اما تغییر نسل در والیبال همین حالا اتفاق افتاده. ۱۲ بازی پیاپی در تورنمنت فوقالعاده مفید لیگ ملتها، پروسه طولانی، کشدار (و برای ما ترسناک) تغییر نسل را سرعت بخشید و به بهترین شکل ممکن به سرانجام رساند.
حالا نه تنها بازیکنان جدید را جایگزین و جوانگرایی معروف را انجام داده ایم بلکه خیلی زود هم به نتیجه رسیدیم و با یک تیر، دو نشان زدیم.
سالها ترس ما از نبود ستارهها بود. از اینکه اگر یک روز سعید معروفی در میان نباشد یا محمد موسوی یا حتی غفور و شهرام، چه باید کنیم و کدام بازیکنها را داریم که بتوانند جای خالیشان را پر کنند. حالا، اما خیلی زود ستارههایمان را پیدا کردهایم.
امین اسماعیلنژاد با آن استیل و توان بدنی، حالا در قامت یک یکه بزن تمام عیار، خودش را در دل والیبالدوستان جا کرده و فاصله چندانی تا تبدیل شدن به ستاره ندارد. امیرحسین اسفندیار بخوبی از قالب یک جوان بیتجربه و کم اعتماد به نفس خارج شده و میشود گفت که مؤثرترین بازیکن ایران در این تورنمنت بوده که در بسیاری از مسابقات، عنوان امتیازآورترین را تصاحب کرده. کاپیتان میلاد رفته رفته شیوه کاپیتانی را یاد میگیرد و در کنار قابلیتهای فوقالعاده فنی، به مهرهای قابل اتکا برای بازیکنان و کادر فنی تبدیل میشود. وادی که شاید سختترین کار را در جانشینی سعید معروف داشته، بارها تحسین سایت فدراسیون جهانی و مربیان تیمهای حریف را برانگیخته و اجازه نداده که جای خالی معروف توی ذوق بزند.
نسل جدید والیبال خیلی زود به ثمر نشسته. اگرچه که راه دور و درازی در پیش دارد و باید محک اصلی را در قهرمانی جهان بخورد، اما با اتکا به نسل قبل از خود، با سرعت بسیار بیشتری خودش را ثابت کرد و نشان داد که کارخانه بازیکنسازی در والیبال در این سالها خوب کار کرده و دوجین بازیکن مستعد را آماده جایگزینی نسل طلایی کرده است.
نسل جدید والیبال حالا خیلی زود به جمع بهترینها رسیده. صعود به مرحله نهایی لیگ ملتها اتفاق بسیار خوب و بزرگی بود که باز هم سرعت رشد این نسل را بالاتر برده و زمان مورد نیاز برای موفقیتشان را کوتاهتر میکند.