به گزارش مجله خبری نگار/ایران ورزشی: بیلان کار فدراسیون فوتبال ایران از اسفند سال ۱۴۰۰ که سرپرستی این نهاد به میرشاد ماجدی و بعضی افراد همسو و غیرهمسو با او سپرده شد، به قدری منفی است که بیگمان میتوان عنوان ضعیفترین فدراسیون سالهای معاصر این ورزش را در کشورمان به این نهاد اطلاق کرد.
بنیاد و ریشه اولیه این خرابی را البته رئیس فدراسیون قبلی گذاشت. شهابالدین عزیزی خادم چنان تکسو و متمرکز بر خود و براساس شعارهایی غیرواقعی بر فوتبال حکم راند که حتی همراهانش از وی زده شدند و پس از بیخبر ماندن آنها از همه جا و همه کس و اتخاذ تقریباً تمامی تصمیمهای اصلی توسط شخص عزیزی خادم و تقسیم شدن پولهای فراوان تحت عنوان پاداش به وابستگان وی به شکلی مبهم، رأی به بیکفایتی او دادند. با این حال آنچه پس از کنار رفتن عزیزی خادم روی داده، حتی از دوران وی هم ناامیدکنندهتر بوده است.
از یک سو ماجدی هیچ کار مهم و دستاورد بزرگی را در چهار ماهی که از زمامداری وی میگذرد، موجب نشده و در دوره وی بوده که تیم ملی امید حتی از گروهش در فوتبال قهرمانی زیر ۲۳ سال آسیا بالا نیامده و از عهده «قدرقدرت»هایی (!) در حد ترکمنستان و ازبکستان هم برنیامده است. بر سر دیدار دوستانه تیم ملی بزرگسالان مقابل کانادا هم که اصلاً سر نگرفت، چنان دوستان فدراسیوننشین ذوقزده شدند که برای گرفتن ویزای سفر به این کشور، شتابزده به ترکیه سفر کردند غافل از اینکه دولت کانادا در راستای اهداف سیاسیاش تصمیم فدراسیون فوتبال این کشور را وتو کرده و بازی تدارکاتی فوق را منتفی ساخته است.
عجبا که در میان همان چهار پنج عضو هیأت رئیسه فدراسیون شاید فقط یکی دو نفر به طور نصف و نیمه با ماجدی همراه باشند و بقیه با او همنظر نیستند. روابط عمومی فدراسیون مشتی شعار و وعده میدهد که معمولاً اجرا نمیشود و دپارتمان بینالملل فدراسیون که یکی از وظایفش تسهیل و تسریع روابط با سایر کشورها به قصد ارائه پیشنهاد بازیهای تدارکاتی به آنها و جور کردن انجام این مسابقات است، هر روز قول برگزاری دیدارهایی با این تیم و آن تیم را میدهد، اما از هزار وعده خوبان حتی یکی هم عملی نمیشود. آن تک پیشنهادهای خوب هم از جانب کشورهایی میرسد که برای رفتن به آنجا باید ۲۰ ساعت سفر هوایی داشت و در نتیجه فقط جنازه ملیپوشان به آنجا خواهد رسید و بدیهی است که دراگان اسکوچیچ آن را نپذیرد و از خیر این سفرهای سنگین و بدخیم بین قارهای بگذرد.
احسان اصولی که از استان خراسان آمده و یک شبه ره صد ساله رفته و به سبب ریاست هیأت فوتبال این استان ابتدا به سرپرستی موقتی باشگاه شهرخودرو (و به قولی پدیده) منصوب شده و سپس به ریاست کمیته فوتسال و عضویت هیأت رئیسه و سخنگویی فدراسیون ارتقای درجه یافته، دائماً در حال مصاحبه و سخنوری و بیان اظهاراتی است که پشتوانه اجرایی چندانی ندارد و پوچ است و کفیل دبیری فدراسیون هم که حسن کامرانیفر یعنی همان کمک داور سابق است، اگرچه قصد صداقت در گفتار را دارد، اما به هیچ یک از حرفهایش نباید امید بست، زیرا نه خودش قدرت اجرایی چندانی دارد و نه مقامهای بالادست از او حمایت میکنند. کمیتههای انضباطی، استیناف و اخلاق فدراسیون مشغول صدور آرایی هستند که لزوماً چندان با یکدیگر همسویی ندارد و شماری از آنها ناقض آرای آن یکی است و سهیل مهدی در کامل کردن برنامه لیگ برتر چنان به مشکل برخورد کرد که نتیجه سه دیدار واپسین لیگ نه در زمین چمن و در میدان مسابقه بلکه در کمیته انضباطی تعیین شد و سه تیم با نتیجه ۰-۳ برنده اعلام شدند بدون اینکه دو تیم حتی یک ضربه به توپ بزنند، زیرا تصور میرفت که رقبایشان با عدم حضور در میدان قانونشکنی کردهاند و البته اینها همگی از کرامات کمیته تقریباً خودمختار موسوم به «سازمان لیگ» است.
مریم ایراندوست، سرمربی تیم ملی فوتبال زنان ایران به جای اینکه بلافاصله بعد از حذف این تیم در همان مرحله گروهی جام ملتهای آسیا و آن هم در دستهای سه تیمی استعفا بدهد، به تازگی و البته بدون ارتباط با آن ناکامی از سمت خود کنار رفته و صمد مرفاوی در شرایطی سرمربی تیم ملی جوانان شده که با وجود پیشینه اخلاقی روشنش و کار در سطوح بالای باشگاهی، دو سه سالی است که سکاندار هیچ تیمی نبوده و سابقهای هم در زمینه کار درازمدت در ردههای سنی «پایه» ندارد.
حذف سرخابیها از لیگ قهرمانان آسیا که در دوره درخشان (!) کار عزیزی خادم روی داد، هنوز توسط فدراسیون جانشین وی جمع و جور و ترمیم نشده و اصول خصوصیسازی این دو باشگاه و بسیاری از باشگاههای دیگر ما با وجود گذشت ۷ ماه از صدور حکم شوکهکننده حذف پرسپولیس و استقلال و گلگهر از لیگ قهرمانان آسیا ۲۰۲۲ هیچ پیشرفتی نداشته و کوچکترین تکان و تحول قابل ذکری در آن ایجاد نشده است. با اینکه در اجرای دوره بعدی این لیگ یک سال تأخیر افتاده و این جام آسیایی در سال ۲۰۲۴ بازگشایی خواهد شد، اما بعید است با فدراسیونی که اینک در صحنه حاضر میبینیم، تغییری در وضعیت موجود ایجاد شود و «فاقدان شرایط» به «واجدان شرایط» تبدیل شوند و از سوی «AFC» به مجوز حرفهای نائل گردند.
در مجمع فوقالعاده اخیر فدراسیون در دهه اول خردادماه، تنها کاری که انجام شد، قطعی و نهایی کردن کار خلع عزیزی خادم بود و تعیین تکلیف ماجدی و چند پست دیگر به گردهمایی بعدی در شهریورماه موکول شد. شرایط از دورانی که سکاندار وقت ورزش کشور در دوئل شخصیاش با محمد دادکان، رئیس فدراسیون فوتبال وی را به بهانه ضعیف بودن نتایج تیم ملی در جام جهانی ۲۰۰۶ (آن نتایج آنقدرها هم ضعیف نبود) خلع و از این طریق تعلیق فوتبال ایران توسط فیفا را پایهگذاری کرد، اگر بدتر و بیثباتتر نباشد، قطعاً بهتر هم نیست، ولی شانس ماجدی این است که فوتبالدوستان اینک به مسائل دیگری مثل رقابت همیشه داغ سرخابیها بر سر قهرمانی لیگ و خرید و فروشهای «پیشفصل» چشم دوختهاند و نحوه هدایت فدراسیون دلمشغولی اول آنها نیست. ظاهراً فیفا هم آنقدر مشغول رسیدگی به دهها دعوی و شکایت بازیکنان و مربیان خارجی از باشگاههای ما است که وقت ندارد وضعیت کلی فدراسیون ما را چک و برای این نهادها تصمیمگیری کند، زیرا اگر وقت داشت و رسیدگی میکرد، الان فوتبال ما به سبب انباشت مشکلات داخلی و خارجی و انبوه شکایات بینالمللی و برآورده نکردن بخشی از آیینهای اجتماعی مورد اهتمام و تأکید فیفا اینک مثل سال ۲۰۰۶ تعلیق شده و یک کمیته انتقالی تازه را مصدر کار و بازگرداندن نظم به فوتبال کشور «بازتعریف» و ترمیم اساسنامه فدراسیون کرده بودند.
بله، ماجدی و سایر فدراسیوننشینان بسیار خوشاقبالند که این مشغلههای جانبی وجود دارد و فیفا فعلاً مجازاتشان نکرده، ولی همان طور که پنهان شدن پشت صعود بسیار سریع تیم ملی به مرحله نهایی جام جهانی ۲۰۲۲ عزیزی خادم را از خلع شدن نجات نداد، بعید است که پناه گرفتن جانشینان وی نیز پشت بعضی مسائل به ظاهر مثبت دیگر، خورشید را همچنان پشت ابر نگه دارد و از کنار رفتن دیر یا زود سران فعلی فوتبال کشور جلوگیری کند. فراموش نکنیم که تعدادی از همین مدیران در دوران عزیزی خادم هم مصدر کار بودند و امضا و نشانههای تأییدشان پای برخی تصمیمهای غریب و غیراصولی رئیس قبلی فدراسیون مشاهده میشود.