مجله خبری-سبک زندگی نگار: راجر ایبرت منتقد فقید سینما یک بار نوشته بود: «فیلمها ما را به انسانهایی تبدیل میکنند که با تماشا خود را ارضا میکنیم». فیلمهای خوب به ما اجازه میدهند نشسته و در زندگی فردی دیگر غرق شویم، چه ابرقهرمانی در حال مبارزه با جرم و جنایت باشد، کسی در بحبوحه بحران میانسالی یا کارآگاهی در تعقیب یک قاتل سریالی بیرحم. اما با تمام ژانرها، تمها و وقایع تاریخی متفاوتی که که سینما هر روزه به آنها میپردازد، شاید هیچکدام به اندازه ترجمه مشکلات سلامت روانی یک فرد و گرفتاری او در دام اعتیاد به پرده سینما چالش برانگیز نباشد.
اعتیاد یک تجربه بسیار شخصی و درونی است، منحصر به فردی که تحت تاثیر آن قرار گرفته و ترجمه آن به یک تجربه سینمایی سمپاتیک و دلسوزانه میتواند تقریباً غیرممکن باشد. فیلمهای زیادی در مورد اعتیاد نتوانسته اند به خوبی این شرایط را به تصویر بکشند، آنها کاملا بی مزه بوده و هیچ امید و درکی به بیننده ارائه نمیدهند. اما فیلمهایی که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد بدون ذرهای اشتباه واقعیت اعتیاد را به تصویر کشیده و برخی از ماندگارترین، مهمترین و قدرتمندترین داستانهای عاطفی مربوط به اعتیاد را خلق میکنند. در اینجا میخواهیم شما را با ۱۰ فیلم بی نقص در مورد اعتیاد آشنا کنیم که تمامی آنها با هوشمندی، همدردی و حسی عمیق به بررسی معضل اعتیاد میپردازند.
فیلم Traffic یک درام چند روایتی است که از زوایای مختلف به بررسی موضوع قاچاق مواد مخدر میپردازد. برخلاف دیگر فیلمهای این فهرست، این فیلم تنها در مورد اعتیاد نیست بلکه به چگونگی تاثیر گرفتن معتادان از جامعه و رویکرد دولت ایالات متحده در مبارزه با قاچاق مواد مخدر نیز میپردازد. در مرکز داستان دو شخصیت متفاوت قرار دارند: یک افسر پلیس مکزیکی به نام خاویر رودریگز (بنیتسیو دل تورو) که میخواهد وارد یک حلقه قاچاق مواد مخدر شود و یک قاضی محافظه کار به نام رابرت ویکفیلد (مایکل داگلاس) که باید با این واقعیت کنار بیاید که دختر موفقش گرفتار مواد مخدر شده است.
Traffic تحلیلی حماسی و بی نقص در این باب است که چقدر از جنبههای متفاوت جامعه تحت تاثیر قاچاق مواد مخدر قرار میگیرند، چه خانوادهای که وابستگی پنهان به عزیزشان آنها را کور کرده و چه یک خدمتگزار اخلاقمدار جامعه که در اوج درماندگی قصد دارد به ناامیدی خود پایان دهد. با تیمی از بازیگران که دان چیدل، کاترین زتا جونز، توفر گریس و لویی گوزمان تکمیل میکنند و به کارگردانی استیون سودربرگ بزرگ، فیلم Traffic یک درام بی نقص است که حتی پس از ۲۰ سال که از اکرانش میگذرد، تماشای آن میتواند درک دقیقی از دنیای اعتیاد به شما ارائه دهد.
اگر چه جذابترین عنوان جهان را ندارد، اما فیلم Clean and Sober همچنان یک درام کوچک بی نقص است که در میان فیلمهای بی نقص دهه هشتاد گم شده است. در این فیلم، مایکل کیتون در یکی از اولین نقشهای دراماتیکش، در نقش یک معامله گر املاک و معتاد به کوکایین به نام داریل بازی میکند که بعد از اختلاس در کمپانی محل کارش در دردسر افتاده و تصمیم میگیرد در یک مرکز ترک اعتیاد گمنام از دست قانون مخفی شود.
در این مرکز ترک اعتیاد است که داریل به مدت یک ماه در یک ماجراجویی خودشکوفایانه غرق شده و باید با اعتیادش به مواد مخدر و بدترین شکست هایش روبرو شود، پیش از آنکه زندگی اش بیش از پیش در تاریکی اخلاقی غرق شود. فیلمی بسیار هوشمندانه و به شدت تاثیرگذار، Clean and Sober به بازی احساسی و پیچیده کیتون وابسته بوده و نگاهی واقع گرایانه، اما تکان دهنده به شرایط دشواری دارد که برخی از معتادان باید در مسیر مبارزه با هیولاهای درونشان متحمل شوند.
هیچ فهرستر در مورد بهترین فیلمهای تاریخ سینما در مورد اعتیاد بدون فیلم Trainspotting کامل نخواهد بود، کمدی تراژیک و تاریک دنی بویل در مورد گروهی معتاد هروئینی ناهمجور در ادینبرو است. با تیمی از بازیگران به رهبری ایوان مک گرگور به شدت تراژیک و رابرت کارلایل فراتر از بی نقص، فیلم Trainspotting با یکی از ماندگارترین تک گوییهای تاریخ سینما آغاز شده و از آن زمان به بعد بر تاثیرگذاری خود میافزاید، نگاهی تاریک، بامزه، بیرحمانه و به شدت تکان دهنده به اعتیاد، دوستی و دامهای بیرحمانه تجارت مواد مخدر.
Trainspotting یک کمدی سیاه در بالاترین کیفیت و تاثیرگذاری خود است، اما همزمان یک خودداری زشت، صادقانه و شفاف از ماستمالی کردن نیمه تاریک اعتیاد به مواد مخدر و اینکه این موضوع میتواند انسانها را به موجودات بدتری تبدیل کند. بهترین نکته در مورد فیلم Trainspotting، اما این است که یکی از معدود فیلمهای مدرن است که دنبالهای از آن (در سال ۲۰۱۷) ساخته شده که همانند فیلم قبلی بسیار قوی و تاثیرگذار است.
فیلم The Basketball Diaries بر اساس یک رمان زندگینامهای قوی به همین نام از جیم کارول ساخته شده است، فیلمی با بازی لئوناردو دی کاپریو و مارک والبرگ در یکی از اولین و نادیده گرفته شدهترین نقش آفرینی هایشان. در این فیلم دی کاپریو نقش کارول را در دوران دبیرستان و به عنوان ستاره بسکتبال مدرسه بازی میکند که راهش را گم کرده و وارد دنیای مواد مخدر و بزهکاری میشود. در این مسیر دوستانش میکی (والبرگ)، پدرو (جیمز مادیو) و نوترون (پاتریک مک گرو) به او میپیوندند، در حالی که هر کدام با اشتباهات و زندگی شخصی دائماً در حال سقوطشان روبرو میشوند.
اگر چه این فیلم در زمان انتشار نقدهای متفاوتی دریافت کرد، اما The Basketball Diaries با گذشت زمان بیشتر مورد توجه قرار گرفته و اکنون به عنوان یک درام تاریک و ناخوشایند در مورد رویاهای محقق نشده، زندگی خانوادگی ویران شده و دوستی در مواجهه با تروماهای شخصی شناخته میشود. از آنجایی که فیلم بر اساس سرگذشت واقعی جیم کارول ساخته شده، این فیلم یک کار عمیقاً شخصی بوده که اگر چه بغضی اوقات تماشای آن دشوار میشود، اما روایتی بسیار صادقانه و مصمم دارد؛ و به عنوان یک شاهکار در حوزه بازیگری، دستکم برای بازیهای دی کاپریو و والبرگ در دوران جوانی میتوان این فیلم را تماشا کرد، دو بازیگری که هر سکانسی را به عرصه هنرنمایی خود تبدیل میکنند.
به عنوان فیلمی که بالاخره جایزه اسکار را برای جف بریجز به دنبال داشت، جایزهای که مدتها از او دریغ شده بود، فیلم Crazy Heart داستان یک خواننده الکلی تحقیر شده به نام بد بلیک روایت میکند که بعد از ملاقات با یک روزنامه نگار پرحرارت به نام جین (مگی جیلنهال) سعی دارد اعتیادش را ترک کرده و اعتبار گذشته اش را به دست آورد. اگر تا با این جای داستان چندان شما را جذب نکرده است، نقطه ضعف فیلم Crazy Heart در اورجینال بودن داستان را سکانسهای احساسی بی نقص و بن مایه جذاب موسیقایی فیلم جبران میکند.
با بازیهای قوی و تاثیرگذار از بریجز، جیلنهال، کالین فارل و رابرت دووال، و نگاهی صادقانه و صریح به زندگی یک الکلی، Crazy Heart یک فیلم بامزه، غم انگیز و دلگرم کننده به معنای واقعی کلمه است. اگر چه بریجز باید مدتها قبل از بازی در نقش بد بلیک جایزه اسکار میگرفت، اما کسب اسکار برای این فیلم همچنان ارزشمند است، زیرا وی به شکلی بی نقص شخصیتی را خلق میکند که اشتباه خودش، اجتناب از گذشته اش و تردید نسبت به آینده اش زندگی او را ویران کرده اند.
باز هم بنیتسیو دل تورو، ین بار در نقش یک معتاد هرویینی داغدار به نام جری در داستان ویرانگر سوزان بایر از اندوه و پذیرش واقعیتها به نام Things We Lost in the Fire. بدنبال مرگ بهترین دوستش برایان (دیوید داچوونی)، جری بیش از پیش در اعتیاد به مواد مخدر غرق شده و بیوه دوستش آدری (هالی بری) میپذیرد که جری به خانه او و دخترش نقل مکان کند تا اعتیادش را ترک نماید.
گاهی اوقات Things We Lost in the Fire وارد قلمرو ملودرامهای خانوادگی میشود، اما بازی بسیار تاثیرگذار و تکان دهنده دل تورو هر بار فیلم را به جایگاه بالاتری منتقل میکند، به عنوان مردی که نه تنها با اعتیادش به مواد مخدر بلکه غمی که بعد از مرگ نابهنگام برایان در او و آدری به وجود آمده مبارزه میکند. فیلم تماماً در مورد گذشتن و پذیرفتن است و اینکه کوچکترین ذره از درک کردن دیگران میتواند کسی را از سقوط نجات دهد. تماشا و درک این فیلم بسیار سخت است، اما Things We Lost in the Fire همچنان یکی از همدردانهترین تصویرسازیها از اعتیاد به مواد مخدر در سینمای دهه ۲۰۰۰ به شمار میآید.
گفتن اینکه فیلم Requiem for a Dream یک فیلم سیاه و تاریک است کمی ساده انگاری و دستکم گرفتن فیلم است. اقتباس سینمایی دارن آرونوفسکی از رمان هوبرت سلبی جونیرو یک درام به شدت تاریک و ویران کننده روح است که داستان چهار معتاد به مواد مخدر را روایت میکند و اینکه چطور اعتیادهایشان زندگی آن را به نابودی میکشد. هری (جارد لتو)، ماریون (جنیفر کانلی) و تایرون (مارلون وایانس) به عنوان راهی برای فرار از زندگی روزمره مواد مخدر فروخته و مصرف میکنند در حالی که مادر هری (الن برشتین) در تلاش برای کاهش وزن به متامفتامین معتاد میشود.
Requiem for a Dream به سادگی تکان دهندهترین و ویرانگرترین فیلم این فهرست است، فیلمی که بی وقفه شما را از لحاظ احساسی در تنش و فشار قرار داده و همزمان شیرجهای هیجان انگیز به وحشتهای ذهنی و فیزیک اعتیاد به مواد مخدر و درماندگی است. برای برخی، موضوع و نحوه به تصویر کشیدن داستان در این فیلم چیزی است که توان تماشایش را ندارند، اما با توجه بهترین بازیهای چهار بازیگر اصلی و کارگردانی شجاعانه و ترسناک آرونوفسکی، تماشا نکردن این فیلم نیز دشوار میشود.
در فیلم Half Nelson، رایان گاسلینگ نقش دن را بازی میکند، یک معلم تاریخ دبیرستان که بخش زیادی از وقت بیکاری اش را به زیاده روی در مصرف کوکایین برای مبارزه با شرایط روحی شکننده اش میگذراند. یک روز، یکی از شاگردانش او را در حال مصرف مواد مخدر میبیند و آنجاست که رابطه دوستانه غیرمحتملی بین این دو رخ میدهد، اما این دوستی باعث میشود که بیش از پیش در زندگیهایی فرو روند که قصد فرار از آن را دارند.
با ارائه یک بازی به شدت تکان دهنده از رایان گاسلینگ که نامزدی اسکار را برایش در پی داشت، فیلم Half Nelson تماماً در مورد تنهایی و اندوه از دست دادن است و اینکه چطور هر فرد به شکل متفاوتی با آشوب درونی خود کنار میآید، چه یک معلم در ظاهر سالم باشد و چه دانش آموزی که زندگی خانوادگی او مشکل دارد. اگر چه تاریک و ترسناک، فیلم Half Nelson امیدوار کننده و روشنگر نیز هست و مثالی بی نقص از اینکه هیچوقت نمیتوانید بدانید در زندگی دیگری چه اتفاقی رخ میدهد.
بعد از داشتن همه چیزهایی که برایش ارزش داشته اند- شغل، خانواده و دوستانش- بن (نیکلاس کیج) که یک نمایشنامه نویس است تصمیم میگیرد به لاس وگاس رفته و آن قدر میگساری کند تا بمیرد. در طول مدت حضور در لاس وگاس، او با یک روسپی به نام سرا (الیزابت شو) آشنا شده و این دو تصمیم میگیرند وقتشان را با هم بگذرانند، اما به شرطی که مزاحم انتخابهای یکدیگر در زندگی نشوند.
فیلم Leaving Las Vegas یک تصویرسازی تاریک و تکان دهنده از اعتیاد به الکل، پذیرفتن واقعیت و خودنابودی است و نیکلاس کیج یک بازی مثال زدنی و برنده اسکاری از خود در نقش مردی ارائه میدهد که دردش بر او غلبه کرده و توان پذیرفتن کمک نیز ندارد. بن در تصمیمها و رویکرد خاصش برای زندگی مصمم است و هر چه فیلم پیشتر میرود بیشتر مشخص میشود که او هرگز دست از نوشیدن الکل برنخواهد داشت. بسیار دور از فیلمی شاد و خوشایند، فیلم Leaving Las Vegas لحظات احساسی بسیار واقعی دارد، به ویژه وقتی به پایان تکان دهنده، اما الهام بخشش میرسد.
فیلم Shame در مورد اعتیاد به الکل یا مواد مخدر نیست، بلکه بحث فیلم یک موضوع بسیار تابو و ناخوشایند است. مایکل فاسبندر در این فیلم یک بازی شوکه کننده در نقش براندون سالیوان ارائه میدهد، یک تاجر موفق نیویورکی که اعتیاد ویرانگرش به مسائل جنسی را از تمام دنیا پنهان نگه داشته است. بعد از اینکه خواهرش سیسی (کری مولیگان) به شهر میآید، براندون مخفی نگه داشتن رازش را سختتر و سختتر مییابد، در شرایطی که اعتیادش به مسائل جنسی به مرحلهای بسیار خطرناک میرسد. به عنوان یک فیلم به شدت تاثیرگذار و قوی، Shame با یک صداقت پایدار به موضوع تابوی داستان میپردازد و از بازی فاسبندر یک مطالعه شخصیتی تاثیرگذار و به شدت ناخوشایند میسازد.
شاید تماشای این فیلم دشوار باشد، اما همزمان تجربهای هیپنوتیزم کننده خواهد بود و هر چقدر که شرایط تاریک و شیطانی شود، نخواهید توانست چشمتان را از صفحه نمایش دور کنید. فیلم Shame نگاهی منحصربفرد به اعتیاد به مسائل جنسی به عنوان نوعی از اعتیاد است که به ندرت در جامعه در مورد آن بحث میشود و دستکم باید به خاطر بازیهای خیره کننده، بن مایه به شدت تاریک و تمهای هوشمندانه اش تماشا شود.