به گزارش مجله خبری نگار، در خیابانهای شلوغ کاتماندو پایتخت زیبای نپال، میان رنگها و صداها، جوانانی را میبینی که شانه به شانه راه میروند؛ گوشیهای هوشمند در دست، نگاههایی تیز و پرانرژی و هدفهایی که در سینهشان میجوشد. آنها نسل Z هستند؛ نسلی که در نپال، مراکش، بنگلادش و پرو، از حضور منفعل گذشته عبور کرده و پروژههای اجتماعی، کمپینهای محیط زیستی و حرکتهای مطالبهگرانه را با جسارت پیش میبرند. در ایران، اما این انرژی بیقرار، زیر پوست شهر جریان دارد؛ نوجوانان و جوانانی که در فضای مجازی موج میآفرینند، در کسبوکارها ایدههای نو میپرورانند و نسبت به آینده خود و کشورشان پرسش جدی دارند. اما این انرژی بزرگ، اگر معنای درست نیابد، میتواند در مسیر بیهنجاری، بیاعتمادی یا انفعال فرسوده شود. سؤال اساسی اینجاست: چگونه میتوانیم این انگیزه و انرژی را به نیرویی سازنده برای کشور تبدیل کنیم؟ چگونه باید نسل Z را نه فقط شنونده، بلکه نویسنده روایت آینده کنیم؟ برای رسیدن به این هدف، باید در خانواده، نهادهای آموزشی و سیاستهای کلان کشور آنها را به اشکال مختلف دید، دغدغهشان را جدی گرفت و مسیر مشارکت را روشن و جذاب ساخت. این پرونده پاسخی تحلیلی و عملی به آن پرسش خواهد داد.
برخی از ما به هرجوانی که خوب دنیای دیجیتال و اکوسیستم استارتاپی را میشناسد، نسل Z میگوییم؛ خیلی وقتها حتی بچههای دهه ۹۰ را هم قاطی این نسل میکنیم، اما نسل Z، در تعریف جهانی، به گروهی از افراد گفته میشود که عمدتاً بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۰ میلادی به دنیا آمدهاند. البته در برخی کشورها با توجه به تحولات اجتماعی و فناوری، مرزهای این سالها کمی تغییر میکند. در ایران، این نسل بیشتر شامل متولدین اواخر دهه ۷۰ خورشیدی تا اوایل دهه ۹۰ است. این نسل در عصر اتصال دائم به اینترنت، فراگیری تلفنهای هوشمند و شبکههای اجتماعی رشد یافته و نخستین نسلی است که از کودکی با این فناوریها خو گرفته است. بحرانهای اقتصادی جهانی، تغییرات آبوهوایی و تحولات سریع فرهنگی و سیاسی در شکلگیری نگرش و سبک زندگی آنها نقش اساسی داشته است.
نسل Y بخشی از غرایب دیجیتال را تجربه کرده، اما مثل بعدیها بومی عصردیجیتال نبوده است. با بازی در کوچه و خیابان، عصر رسانهها و برتری تلویزیون بر شبکههای اجتماعی آشناست. این نسل که ما بیشتر با عنوان دهه شصتی و اوایل هفتاد میشناسیمشان بیشتر بر آرمانگرایی و مسیرهای شغلی سنتی تأکید داشت، در حالی که نسل Z واقعگراتر، انعطافپذیرتر و جویای مسیرهای غیرسنتی است.
Alpha کاملاً دیجیتالزاد است و در محیطهایی با هوش مصنوعی، واقعیت افزوده و آموزش شخصیسازیشده بزرگ میشود. Z برخلاف Alpha، تجربه کمی از دنیای پیش از اوج فناوریهای هوشمند را هم داشته و بهتر میتواند بین جهان واقعی و مجازی تعادل برقرار کند.
اگرچه نسل Z در هر کشور رنگ و بوی فرهنگی خاص خود را دارد، اما مجموعهای از ویژگیهای جهانشمول آنها را به هم متصل میکند؛ گویی این نسل بیش از هر نسل دیگری در تاریخ به یکدیگر شبیهاند، حتی اگر هزاران کیلومتر و چند منطقه زمانی از هم فاصله داشته باشند.
فراتر از مرزها نسل Z مرز جغرافیایی را کمتر مانع ارتباط میداند. نوجوان نپالی و همسال مراکشیاش هر دو با اخبار گرمایش زمین یا جنبشهای جهانی در لحظه همراه میشوند. این پیوند جهانی، دغدغههای مشابهی مانند محیط زیست، عدالت جنسیتی و برابری فرصتها را در ذهنشان تثبیت کرده است. همانطور که میمهای خندهدار و ترندهایشان در شبکههای اجتماعی کمابیش یکسان است.
دغدغهمندی و مطالبهگری در بنگلادش، جوانان نسل Z کمپینهای مقابله با آلودگی رودخانهها به راه میاندازند و در پرو، گروههای داوطلب برای حفاظت از میراث فرهنگی فعالیت میکنند. این نسل، برخلاف سکوت نسلهای پیشتر، تمایل دارد مستقیماً پرسش کند و پاسخ شفاف بخواهد.
روحیه پستمدرن نسل Z خود را درگیر فراروایتهای قدیمی نمیکند؛ انعطافپذیر است، به سرعت تغییر نظر میدهد و محافظهکاری کمتری دارد. زبان و ادبیات خاص خود را خلق میکند، از میمها تا اصطلاحات دیجیتال، و بدون ترس جایگاهش را در گفتوگوهای عمومی طلب میکند.
کار گروهی و شغلهای تازه چه در انجمنهای دانشآموزی پرو و چه در استارتاپهای دانشجویی ایران، میل به کار تیمی و انجام پروژههای جمعی یک شاخص بارز این نسل است. این نسل دیگر برای استخدام شدن در مشاغل امن دولتی اولویتی قائل نیست، فریلنسر بودن و کار با گروهها و شرکتهای مختلف را ترجیح میدهد؛ دوست ندارد شغل محدودش کند. سفر و تجربهمحور بودن زندگی را به یکجا ماندن و آرامش ترجیح میدهد. محدودیت منابع را با خلاقیت جبران میکند و از فناوری به عنوان ابزار رشد اجتماعی بهره میبرد. در ایران، نسل Z از یک سو با همان ویژگیهای جهانی شناخته میشود، و از سوی دیگر، زیر فشار شرایط خاص اقتصادی و فرهنگی به دنبال مسیرهایی خلاقانه برای اثبات توانمندیهایش است.
در ایران، نسل Z با تمام ویژگیهای جهانیاش روی بستری متفاوت رشد کرده است. این بستر، ترکیبی از انگیزه، فرصتهای خاص جامعه ما و البته محدودیتهای ساختاری است که باعث میشود نسل Z ما نوعی «انرژی فشرده» داشته باشد که باید زمینه خوبی برای ظهورش ایجاد کنیم. با این اوصاف میتوان با چند ویژگی خاص نسل Z ایرانی را تعریف کرد؛ ویژگیهایی که قرار نیست شامل تمامی افراد این نسل شود.
تشنه یادگیری بخش قابل توجهی از این نسل، هنوز در سالهای اوج یادگیری است؛ انعطاف ذهنی و فیزیکی بالایی دارد و توانایی سازگاری سریع با مهارتها و فناوریهای جدید را نشان میدهد.
مهارت دیجیتال نسل Z ایران با زبان شبکههای اجتماعی و الگوریتمها آشناست، توانایی تحلیل محتوای رسانهای و ایجاد کمپینهای تاثیرگذار را دارد؛ مهارتی که در شرایط درست میتواند به موتور تغییرات مثبت اجتماعی بدل شود. این نسل ادمین پیجها و کانالهاست؛ با کمک فضای مجازی کسبوکارهای جدید تعریف میکند و میتواند فارغ از ساختار کُند و چسبناک دولتی برای خودش ارزش مادی و معنوی خلق کند.
اجتناب از مسیرهای محافظهکارانه برخلاف نسلهای پیش که مسیرهای تحصیلی مشخص را تنها راه موفقیت میدانستند، نسل Z ایرانی به کارآفرینی کوچک، فریلنسری، کار پروژهای و حتی مشاغل میانرشتهای روی آورده است. این انعطاف، ظرفیت مهمی برای اقتصاد خلاق و نوآور کشور است.
پیوند تازه با جهان عطش یادگیری هوش مصنوعی، تسلط به ابزارهای ترجمه آنلاین، یاد گرفتن زبان انگلیسی، آشنایی با فرهنگ جهانی دیجیتال و... باعث شده این نسل در تعامل با جهان، محدودیت کمتری احساس کند، تاثیر بگیرد و تاثیر بگذارد. این مهارت ارتباطی، میتواند ایران را به شبکههای نوآوری و تبادل ایده وارد کند.
با این همه، نبود ساختارهای مشارکتی شفاف و بیاعتمادی به نهادهای تصمیمساز که ناشی از نادیده گرفته شدن نسل Z است، خطر هدررفتن این ظرفیت عظیم را جدی کرده است.
آنومی (بیهنجاری) به زبان جامعهشناسی، وضعیتی است که در آن برخی از اقشار جامعه چارچوب مشخصی برای رفتار ندارند. نسل Z ایران با قرارگرفتن در فضای گذار، میان جهان سنتی و دیجیتال جهانی، بیش از هر نسل دیگری با این خطر مواجه است. بهخصوص اگر احساس کند خوب دیده نمیشود؛ جدی گرفته نمیشود و جایی در تصمیمها ندارد. وقتی یک نسل، یا گروه درگیر این پدیده شود آنچنان که باید پایبند سرنوشت و تقدیر جمعی نیست. اما زمینهها، مصادیق و پیامدهای این چالش برای نسل Z ما چیست؟
ناهماهنگی میان انتظارات و واقعیتها نسل Z با معیارهای موفقیت جهانی آشناست: انتخاب شغل، امکان کسب درآمد از اینترنت، سفر و تجربهمحوری، گاهی هم شبکههای اجتماعی و زندگی بلاگرها چنین معیارهایی را بهصورت اغراق شده نمایش میدهند؛ اینجاست که میان انتظارات و واقعیتها فاصله میافتد و زمینه برای فشار روانی و حس ناکامی و در نتیجه خشم در افراد ایجاد میشود.
بیاعتمادی به رسانههای رسمی رصد فضای مجازی کشور نشان میدهد بهاحتمال زیاد درصد بالایی از جوانان اواخر دهه هفتاد و اوایل هشتاد اعتماد کمی به رسانههای رسمی دارند. وقتی نسل Z حس کند صدایش شنیده نمیشود و دغدغههایش منعکس نمیشود دو اتفاق میافتد هم انگیزه برای پیروی از قواعد کمرنگ میشود؛ هم به رسانههای بیگانه یا مکانیسمهای مبتنی بر شایعه رو میآورد.
مرجع هنجار مجازی در نبود فضای گفتوگوی ساختاریافته و حضور فعال نهادهای رسمی، شبکههای اجتماعی به مرجع هنجارسازی تبدیل میشوند. این امر اگرچه ظرفیت مثبت دارد، ولی میتواند هنجارهایی متضاد با منافع عمومی یا مبتنی بر هیجانات زودگذر را تقویت کند.
شغلهای ناپایدار مسائل اقتصادی مثل رونق نداشتن خیلی از کسب و کارها باعث میشود مشاغل دانشجویی نسل Z هم متاثر از این فضا دچار چالش شود. بهطور مثال اگر یک جوان از این نسل کارش تدوین کلیپهای تبلیغاتی باشد و کسبوکارها امکان سفارش به او را نداشته باشند نسبت هنر، توانمندی و علاقه آن جوان با درآمدش و بازارکار دچار چالش میشود. آنجاست که این نسل هم احساس میکند درآمدش برپایه منابع پایدار نیست. این وضعیت میتواند به «نوآوری انحرافی» یا خروج از ساختارهای رسمی منجر شود؛ شرکتهای هرمی، ارزهای دیجیتال و بازارهای مالی غیرشفاف و... زمینههای تلخی هستند که نوآوری انحرافی را پوشش میدهند و جوانان را جذب میکنند.
کشمکش هویتی نبود انعطاف درساختارهای خانواده یا نهادهای مرتبط با نسل Z از یک طرف، تعامل دایمی با فرهنگ جهانی و زرق و برق آن، قیود هویتی خود جوان و عوامل مشابه میتواند حس کشمکش هویتی ایجاد کند: نسل Z همزمان میخواهد مدرن باشد و در بافت سنتی زندگی کند، اما این تعادل به دلایل مختلف شکننده میشود.
خانه و مدرسه نخستین نهادهایی هستند که در آن نسل Z رفتار، زبان و ارزشهای خود را شکل میدهد. خانواده و نظام آموزشی اگر همسو با نیازهای این نسل حرکت نکنند، شکاف فرهنگی و اجتماعی عمیقتر خواهد شد. اما وظیفه این دو نهاد چیست؟
ایجاد هویت فردی و اجتماعی خانواده باید از همان ابتدای کودکسالاری به فرزند امکان تجربه و کشف علایق دهد تا هویت مستقل و اعتمادبهنفس در کودک شکل بگیرد؛ این پایه اصلی مشارکت فعال در جامعه است.
آموزش مسئولیتپذیری سپردن پروژههای کوچک، از مدیریت کارهای خانه تا برنامههای محلی، به نوجوانان، حس پاسخگویی و درک نقش اجتماعی را تقویت میکند.
الگوسازی پدر و مادرانی که رفتار قانونمدار، احترام به تفاوتها و حمایت از نوآوری را در عمل نشان میدهند، الگوهای زندهای میسازند؛ این الگو باید با معرفی چهرههای موفق جامعه تقویت شود.
مهارتآموزی و تفکر نقادانه نظام آموزشی باید نسل Z را به تحلیلگری در مواجهه با حجم عظیم اطلاعات آنلاین مجهز کند؛ کلاسهای تعاملی و پژوهشمحور بهترین ابزار برای این هدفاند. والدین و معلمان نباید انتظار داشته باشند فرزندانشان راحت هرچه آنها گفتند را بپذیرند؛ چون در اینصورت در آینده نمیتوانند تغییر مثبتی در جامعه ایجاد کنند.
پروژههای میدانی تجربه ساده، شیرین و عملی در شوراهای مدرسه، کتابخانهها و کسبوکارهای کوچک، روحیه کار تیمی و انضباط اجتماعی را در بچهها پرورش میدهد تا بهمرور در نوجوانی و جوانی گامهای بعدی را بردارند.
چند روز قبل خبر از حضور یک نسل «زد»ی در دولت داده شد؛ جوانی کنار رئیس جمهور عکس گرفت که چندان نمیتوانست نماینده خوبی برای نسل خودش باشد. ظاهر رسمی و اتوکشیده او نشان میداد خروجی یک نسل نیست و همهچیز در ابعادی نمایشی است تا دولت بگوید این نسل را هم در نظر گرفته است. اما انرژی و خلاقیت نسل Z زمانی به سرمایه اجتماعی تبدیل میشود که مسیرهای رسمی و واقعی برای مشارکتش در جامعه ایجاد شود. این حضور باید فراتر از نمادین بودن و به معنای اثرگذاری ملموس باشد.
انجمنها ایجاد فضاهایی برای همایش، مناظره و پروژههای تحقیقاتی محلی، تمرین دموکراسی و خودمدیریتی را فراهم میکند.
مشارکت در تصمیمگیریهای شهری حضور نسل Z در کمیتههای مشورتی شهرداری و طرحهای محلهای، حس اثرگذاری و مسئولیتپذیری را تقویت میکند.
کمپینهای موضوعمحور مشارکت در کمپینهای محیط زیست، پروژههای فرهنگی و کارگاههای اجتماعی، باورهای این نسل را به رفتار اجتماعی تبدیل میکند.
منبع: خراسان-سید مصطفی صابری