کد مطلب: ۹۱۶۶۹۵
|
|
۱۵ مهر ۱۴۰۴ - ۰۶:۳۷

چرا ازدواج‌ها در مسیر طلاق می‌افتد؟ نگاه رمانتیک و آرمان‌گرایانه، سن، پول یا ...

چرا ازدواج‌ها در مسیر طلاق می‌افتد؟ نگاه رمانتیک و آرمان‌گرایانه، سن، پول یا ...
اگرچه سال‌هاست که گسستگی عاطفی و کوتاهی عمر زندگی مشترک به امری عادی بدل شده، اما اینکه زندگی زناشویی قوام و دوام گذشته را ازدست‌داده و تار‌و‌پود آن با کمترین اختلاف، از هم می‌پاشد، اتفاقی به‌غایت نگران‌کننده است.

به گزارش مجله خبری نگار، اگرچه سال‌هاست که گسستگی عاطفی و کوتاهی عمر زندگی مشترک به امری عادی بدل شده، اما اینکه زندگی زناشویی قوام و دوام گذشته را ازدست‌داده و تار‌و‌پود آن با کمترین اختلاف، از هم می‌پاشد، اتفاقی به‌غایت نگران‌کننده است. موضوع نگران‌کننده‌تر این است که بیشترین میزان طلاق در فاصله زمانی کمتر از یک سال از آغاز زندگی مشترک به ثبت می‌رسد و برخلاف گذشته، هرچه بر سال‌های زندگی مشترک افزوده می‌شود نیز احتمال طلاق کاهش نمی‌یابد، به‌طوری‌که براساس گزارش رسانه‌های رسمی، از سال ۱۳۹۸ تاکنون، طلاق در میان زوج‌های بالا‌تر از ۶۰ سال شش برابر بیشتر از گروه سنی ۵۱ تا ۶۰ سال بوده است.

ابوالفضل اقبالی در پژوهشی که نتایج آن در اندیشکده زن و جامعه منتشر شده، به بررسی علل و زمینه‌های طلاق پرداخته و معتقد است: طلاق در ایران دارای علل گوناگونی است که «تحول در الگو‌های همسرگزینی»، «تغییر در ساختار نقشی و اقتدار خانواده»، «تحول در ساختار‌های فرهنگی و اجتماعی»، «کاهش آستانه صبر و سازش» و «مشکلات در روابط زوجین» از‌جمله آنهاست.

او می‌نویسد: «در جامعه ایران الگوی همسرگزینی در گذشته مبتنی بر درون همسرگزینی و انتخاب از میان فامیل و طایفه بوده است؛ اما با گذشت زمان، امکان تجربه‌های متنوع موجب افزایش امکان انتخاب افراد در امر همسرگزینی و تشکیل خانواده شد. در گذشته که مناسبات جامعه سنتی بر صورت و محتوای خانواده حاکم بود، از یک‌سو خانواده‌ها با صورت گسترده و هم‌زیستی نسل‌ها به‌صورت طولی (پدربزرگ، فرزند و نوه) و عرضی (عمو، عمه، دایی و خاله) در کنار یکدیگر زندگی می‌کردند و از سوی دیگر به لحاظ محتوا، حضور گفتمان اخلاق و ادبیات آشتی و سازش در تعاملات اعضای خانواده مشهود بود؛ لذا در این شرایط روابط زوجین از مختصات خاصی برخوردار بود. اولا کمتر مسئله‌ای در این‌روابط تبدیل به بحران می‌شد و ثانیا صورت (میانجیگری بزرگ‌ترها) و محتوای (ادبیات سازش و گذشت) خانواده مانع از عمیق شدن بحران و از هم پاشیدن زندگی زوجین می‌شد. اما در دنیای امروز که رنگ‌و‌بوی سنت کم‌رنگ‌تر شده و حاکمیت مناسبات دنیای مدرن بر جامعه ایران در حال قوت گرفتن و گسترش است، از یک‌سو خانواده به‌سوی هسته‌ای شدن حرکت کرده و از سویی دیگر گفتمان حقوق و ادبیات فردگرایانه در تعاملات اعضای خانواده شکل گرفته است. در این شرایط روابط زوجین مختصات خاص خود را دارد. اولا به دلیل کم‌رنگ شدن ادبیات سازش و آشتی میان زوجین، روند تبدیل مسئله به بحران سریع‌تر صورت می‌گیرد و ثانیا عدم برخورداری خانواده هسته‌ای از میانجی‌گری‌ها و داوری‌های بزرگ‌تر‌ها و ریش‌سفیدان فامیل در بحران‌ها، امر داوری در دعوا‌های خانوادگی به دادگاه‌های خانواده واگذار شده است.»

نگاه آرمان‌گرایانه و رمانتیک به ازدواج

اگرچه برخی معتقدند، بخشی از دلایل طلاق در ایران زمینه اقتصادی دارد و افزایش هزینه‌های تهیه مسکن، وسایل لازم برای زندگی و تأمین هزینه‌های جاری سبب شده است جوانان ناامید از امکان تأمین حداقل نیاز‌های اولیه از زیر بار مسئولیت تشکیل خانواده و زندگی مشترک شانه خالی کنند، اما نتایج پژوهش ابوالفضل اقبالی نشان می‌دهد، باوجودآنکه مشکلات اقتصادی در جوامع گذشته، بیش از امروز بود؛ اما موارد کم‌تری از طلاق به دلیل موانع اقتصادی، گزارش می‌شد. به نظر می‌رسد روحیه صبر و سازش‌پذیری با مشکلات، در خانواده کنونی، به‌شدت در حال کاهش است و طایفه و جامعه نیز کمتر از گذشته، زوجین را به تحمل مشکلات فرا می‌خوانند. هرچند آرمان‌گرایی تأثیر مهمی در حرکت‌آفرینی و موفقیت دارد؛ اما آرمان‌زدگی، به معنای نگاه افسانه‌ای و غیرواقع‌بینانه به زندگی، می‌تواند به افزایش سطح انتظارات و به یاس و سرخوردگی بینجامد. در گذشته ازدواج مرحله‌ای حساس و ضروری در زندگی هر انسانی به‌حساب می‌آمد، اما سعی می‌شد تصویر واقع‌بینانه‌ای از زندگی به جوانان ارائه شود؛ بنابراین دختر و پسر به ازدواج با انسانی معمولی اقدام می‌کردند که ممکن بود خطا کند و یا اختلاف‌سلیقه زیادی با همسر خود داشته باشد. در دهه‌های اخیر نگاه آرمان‌گرایانه و رمانتیک به ازدواج به‌گونه‌ای تغییر کرده که دختر و پسر شریک زندگی خود را در آسمان‌ها جست‌و‌جو می‌کنند و به‌دنبال گزینه‌هایی هستند که آنان را به خوشبختی کامل برساند؛ اما ورود به عرصه زندگی واقعیت‌ها را به‌گونه‌ای دیگر به تصویر می‌کشد که کاملا خلاف انتظار است و دختر و پسر برای مواجهه سازنده با چنین شرایطی پرورش نیافته‌اند.»

افزایش سن ازدواج، یکی از دلایل جدایی.

اما مطابق نظرگاه حسن بهرامنی، روانشناس و مشاور خانواده یکی از دلایل طلاق، افزایش سن ازدواج است. او دراین‌باره توضیح می‌دهد: «دختر و پسر وقتی با سن بالاتری ازدواج می‌کنند انعطاف‌پذیری کمتری نسبت به هم دارند، زیرا شکل‌گیری شخصیتی آنان اتفاق افتاده و پذیرفتن تغییر برای آنان کار سخت و دشواری است به همین دلیل در کوچک‌ترین مسائل باهم کنار نمی‌آیند. از طرفی انعطاف پذیری را در تغییر دادن فرد مقابل مطابق با میل شخصی خود می‌بینند درحالی‌که معنای واقعی انعطاف‌پذیری، پذیرش بی‌قیدوشرط طرف مقابل است.»

بهرامنی در ادامه عنوان می‌کند که «اوج‌گیری و غلبه احساسات بر عقلانیت هم عامل دیگر تشدید طلاق‌های امروزی است. به این معنا که دختر و پسر قبل از ازدواج چشم را بسته و بر اساس عواطف و احساسات و تفاهم‌های سطحی باهم ازدواج می‌کنند و به‌محض ورود زیر سقف مشترک، عقل و منطق را وسط می‌کشند و با نگاهی عقلانی و ریزبینانه به موضوعات توجه می‌کنند» و همین امر گسست زودهنگام زندگی را در بردارد. موضوعی که بهرامنی، آن را یکی دیگر از عوامل تشدید طلاق در جامعه عنوان کرده و می‌گوید: «شکل خانواده‌ها از گسترده به خانواده هسته‌ای تغییر پیدا کرده است. زمانی خانواده گسترده داشتیم و اگر دختر و پسری دچار مشکل می‌شدند افراد ریش‌سفید باتجربه، مشکلات را در نقاط اولیه پیدا و حل می‌کردند. اما به‌مرور و با شکل‌گیری خانواده هسته‌ای، زوج‌ها زمانی برای حل مشکل از خانه خارج می‌شوند که کار به‌جا‌های حساس و باریک رسیده و عملا ادامه زندگی مشترک برای آنها دشوار و غیرممکن است. تمکن مالی و امنیت اقتصادی دختر و پسر هم باعث شده علاوه بر اینکه سخن و تجربه بزرگان را نپذیرند، وابستگی‌های عاطفی محکمی با همدیگر برقرار نکنند.» به گفته این روانشناس، این عدم وابستگی را باید در نداشتن مهارت زندگی دختر و پسر جست‌و‌جو کرد. نداشتن مهارت ارتباطی، کنترل خشم، تاب‌آوری و کنترل استرس که باعث شده در اولین قدم آخرین تصمیم را بگیرند.

فریبرز احمدی هم به‌عنوان پژوهشگر مسائل اجتماعی، تحلیل متفاوتی در باب علل طلاق ارائه می‌دهد. مطابق دیدگاه او، «یک نفر وقتی ازدواج می‌کند که مطلوبیت احتمالی ناشی از ازدواج را بیشتر از مطلوبیت احتمالی ناشی از مجرد ماندن تخمین بزند. با بسط این استدلال، منطقی است اگر بگوییم یک زوج، وقتی اقدام به طلاق می‌کنند که مطلوبیت ناشی از باقی ماندن در ازدواج، ازنظر آنها کمتر از مطلوبیت ناشی از جدایی و احتمالاً ازدواج مجدد باشد.».

اما علت این موضوع چیست؟ چرا مطلوبیت زیادی که باعث ارجحیت ازدواج بر مجرد ماندن شده بود، کاهش یافته تا جایی که جدایی مطلوب‌تر شود؟ احمدی می‌گوید: «یکی از مهم‌ترین علل این موضوع را می‌توان بی‌اطمینانی و تفاوت شدید بین مطلوبیت واقعی و مورد انتظار ازدواج دانست. طبق این نظر، عده‌ای به این جهت تصمیم به جدایی می‌گیرند که احتمالاً مطلوبیتی که درواقع از ازدواج به دست آورده‌اند، کمتر از آن میزانی است که انتظار حصول آن را داشته‌اند. اما در این صورت، می‌توان با واقع‌بینانه کردن انتظارات، انتظار جدایی‌های کمتری را داشت. هر‌چقدر دستاورد‌ها و میزان مطلوبیت ازدواج برای یک فرد با دقت بیشتری معلوم باشد، احتمال اینکه بی‌اطمینانی و برآورده نشدن انتظارات، وی را به سمت طلاق سوق دهد، کمتر خواهد بود.»

این پژوهشگر در ادامه عنوان می‌کند: «این موضوع که بیشتر طلاق‌ها در سال‌های اولیه زندگی رخ می‌دهد، تأییدکننده این ادعاست که تخمین‌ها و انتظارات اشتباه می‌تواند انگیزه فرد را برای طلاق افزایش دهد. اگر دقت کرده باشید، تا اینجا تنها از انگیزه‌های فردی یکی از طرفین ازدواج، برای ماندن در رابطه یا جدایی صحبت کرده‌ایم و فرض کرده‌ایم طرف دیگر حرفی برای گفتن ندارد. اما طلاق، معمولاً نیاز به هم‌نظری هر دو طرف رابطه دارد. اگر هر دو طرف در برآورد مطلوبیت جدایی یا باقی ماندن در ازدواج هم‌نظر باشند که مشکلی وجود نخواهد داشت. اما در صورت متفاوت بودن عقاید دو طرف، چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟ اگر جبران هزینه‌های بین زوجین را بدون هزینه و امکان‌پذیر تصور کنیم، یک زوج تنها و تنها در صورتی طلاق را انتخاب خواهند کرد که سود آنها در صورت باقی ماندن در ازدواج، کمتر از مجموع سود دو نفر آنها در صورت جدایی باشد. درواقع در صورت بروز این وضعیت، مسلماً هر دو طرف از طلاق سود برده‌اند، چون اگر سود دوطرفه‌ای در بین نبود، یکی از زوج‌ها می‌توانست ضرر دیگری را جبران کند تا ازدواج پایدار بماند.»

این پژوهشگر تأکید می‌کند: «عوامل مؤثر متعددی بر میزان افزایش یا کاهش طلاق مؤثر است که نمی‌توان آن را در این دسته‌بندی قرار داد. به‌عنوان‌مثال افزایش سن، باعث کاهش میزان طلاق می‌شود. احتمالاً به این دلیل که در سنین بسیار پایین افراد درک درستی از انتظارات خود ندارند، اما از طرفی ازدواج در سنین بالا نیز می‌تواند باعث افزایش میزان طلاق شود. همچنین افزایش دارایی‌های حاصل از ازدواج (که ملموس‌ترین آن فرزند است) احتمال طلاق را کاهش می‌دهد، چون علاوه بر اینکه این دارایی‌ها عاملی برای باقی ماندن در ازدواج برای طرفین محسوب می‌شود، در زندگی پس از ازدواج یا ازدواج مجدد نیز دارایی منفی محسوب شده و درنتیجه ثروت انتظاری پس از طلاق را کاهش می‌دهد. البته عکس این مورد هم صادق است. به این معنی که اگر طرفین، احتمال طلاق را بالا پیش‌بینی کنند، احتمال ایجاد دارایی مشترک (یعنی فرزندآوری) در ازدواج کاهش می‌یابد. همچنین با افزایش عمر ازدواج احتمال طلاق کاهش می‌یابد. این موضوع هم می‌تواند به دلیل ایجاد دارایی‌های مشترک زیاد باشد و هم اینکه زوج‌هایی که ثروت انتظاری کمی از ازدواج دارند معمولاً در سال‌های اول به ازدواج خود خاتمه می‌دهند. طولانی شدن زمان ازدواج نشان می‌دهد طرفین برآورد ثروتی بالایی از ازدواج خود دارند. در مورد ازدواج مجدد نیز علاوه بر اینکه برآورد ثروت ناشی از ازدواج مجدد نقش اصلی را در تصمیم‌گیری دارد، احتمال طلاق افزایش می‌یابد. درواقع بررسی‌های ما نشان می‌دهد احتمال طلاق در ازدواج دوم بیش از اول و در ازدواج سوم بیش از دوم و‌... است. این وضعیت به این دلیل ایجاد می‌شود که افرادی که ازدواجی منتهی به طلاق داشته‌اند، معمولاً ویژگی‌های شخصیتی دارند که منجر به جدایی آنها شده است. این ویژگی‌ها می‌تواند در ازدواج‌های بعدی نیز منجر به طلاق شود علاوه بر اینکه دارایی‌های مشترک ناشی از ازدواج‌های قبلی، به‌خودی‌خود، سود و ثروت انتظاری حاصل از ازدواج‌های بعدی را کاهش می‌دهد.»

راهکار‌های کنترل طلاق

در همین حال ابوالفضل اقبالی، در قامت پژوهشگر از دریچه نگاه خود، راهکار‌های کاهش طلاق را ارائه کرده است، ازجمله این راهکار‌ها، اصلاح نگرش نسبت به زندگی مشترک است. او معتقد است: امروزه آغاز زندگی زناشویی با توهماتی مانند یافتن شخص آرمانی برای ازدواج، هم سلیقه و هم خواست بودن زوجین و نقش نداشتن خانواده در انتخاب زوج مناسب همراه شده است که هر یک برای ایجاد مشکل در خانواده کافیست؛ با‌این‌وجود نهاد‌های فرهنگ‌ساز، آنها را واقعیت‌های زندگی جلوه می‌دهند. این توهمات گاه با لباسی خانواده‌گرایانه، عرضه می‌شود؛ اما در عمل به کاهش کارآمدی خانواده می‌انجامد. کم‌کردن انتظارات می‌تواند به افزایش قدرت مواجهه با مشکلات و ناخواسته‌ها منجر شود و آستانه رضایت‌مندی از زندگی را پایین آورد.

مطابق نظرگاه این پژوهشگر، امروزه اعضای خانواده از دو مشکل نظری و احساسی رنج می‌برند: اول آن‌که تصویر روشن و صحیحی از ارزشمندی خانواده، ساختار خانواده و تفکیک جایگاه و نقش‌های خود و دیگران ندارند. ثانیا به دلیل خلا در برقراری ارتباط صحیح با خویشاوندان و محله آسیب‌پذیرتر از گذشته‌اند. در طایفه‌ای که اعضای آن پیوند‌های عاطفی مستحکمی برقرار کرده‌اند، ایجاد اختلال در رابطه زن و شوهر تأثیر منفی کم‌تری برجای می‌گذارد و بخشی از این خلا را روابط عاطفی با دیگران پر می‌کند؛ اما در فرض انحصار ارتباط عاطفی با اعضای خانواده هسته‌ای، اختلال در روابط با همسر، پیامد‌های بیشتری خواهد داشت. ازاین‌رو لازم است به سمت بازپروری خانواده سنتی، در آنجا که تأکید بر سنت به معنای صحه گذاشتن بر نابسامانی و ستم نیست، همت گماشته شود.

اقبالی یکی دیگر از راهکار‌های کاهش طلاق را درونی کردن ارزش‌های اخلاقی عنوان کرده و می‌گوید: نظام آموزش رسمی و غیررسمی از‌جمله رسانه‌ها و مهم‌تر از همه خانواده‌ها، باید ارزش‌های اخلاقی را به‌گونه‌ای در جوانان تعمیق کنند که در زمان بروز اختلافات خانوادگی مسیر اصلاح بر آنان هموار باشد. ارزش‌هایی، چون اغماض و نادیده انگاری، گذشت، عذرخواهی و عذر‌پذیری، رحمت و شفقت، سرعت در برقراری ارتباط پس از قهر، پذیرش شفاعت دیگران در زندگی شخصی و حساسیت و مسئولیت نسبت به ایجاد سازش در زندگی دیگران از مواردی است که نیازمند آموزش مستقیم و غیرمستقیم است و نهاد‌های سیاستگذار و برنامه‌ساز با همکاری نهاد‌های دینی، می‌توانند چنین ارزش‌هایی را ارائه کنند.

منبع: رسالت

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر