به گزارش مجله خبری نگار، روزهای ابتدایی وقوع هر اتفاقی، بهویژه یک جنگ تحمیلی، روزهای پراضطراب، پر از بلاتکلیفی و تنش برای مردم عادی است. نقش رسانه در همین برهه، بیش از پیش خودش را نشان میدهد.
رسانه میتواند به کمک نیروهای نظامی یک سرزمین بیاید و بهعنوان یک بازوی یاریدهنده، شرایط را مدیریت کرده و آرامش را به افکار عمومی بازگرداند.
بحران، چه بلایای طبیعی باشد چه یک جنگ، اغلب سرزده میآید. ماهیت بحران، ناگهانی بودن آن است، اما این به این معنا نیست که نمیتوان برای آمادهشدن یا پیشبینیهای لازم را انجام داد.
برای سرزمینی مثل ایران که در موقعیت ویژه جغرافیایی قرار گرفته و ایدئولوژی دینی و سیاسی خاص خود را نیز دنبال میکند؛ آمادگی برای بحران اهمیت دوچندان پیدا میکند.
راه آنکه در بحرانها غافلگیر نشویم؛ آمادهشدن برای آن است. در دنیایی که جنگ، نه تنها جنگ تسلیحاتی، بلکه جنگ روایتها است؛ در دست گرفتن روایت اول، چیزی کم از پیروزی در یک عملیات نیست. برای این کار، لازم است تا بین رسانهها و مسئولان حوزههای مختلف، ارتباط تنگاتنگی برقرار باشد.
مهم است که مسئولان کشور، رسانه را خوب بشناسند، عمق نفوذش را درک کنند و در مواقع لزوم، با مشورت با اهالی رسانه، به انتشار هرگونه محتوایی دست بزنند. در شرایط جنگی، هر جمله یا واکنش میتواند تبعات خاصی بر روی جامعه متشنج داشته باشد. پس دقت در این امور، ضروری به نظر میرسد.
انتصاب بههنگام سخنگوی رسانهای خبره درست در زمانی که جامعه ایرانی تا حدودی از جنگ تحمیلی دوم غافلگیر شده بود و در سوگ جمع زیادی از فرماندهان و دانشمندانش نشسته بود، ارتش اسرائیل و مسئولان این رژیم، از امکانات رسانهای خود بیشترین استفاده را میبردند تا تنش را در جامعه ایرانی افزایش داده و مردم را نسبت به نتیجه جنگ تحمیلی ناامید کنند.
شبکه اجتماعی ایکس بهطور مرتب شاهد توئیتهای ارتش رژیم صهیونیستی و مسئولان آن بود. این رژیم بهخوبی دریافته بود که همزمان با اقدامات نظامی، باید بازوی رسانهای خود را هم فعال نگه دارد. علاوه بر این، رسانههای معاند نیز همگام با این رژیم، به انتشار محتواهایی برای تشدید تنش دست زده بودند.
در این میان، ساعات اولیه برای بخشی از مردم ایران، ساعاتی پراضطراب بود. همهچیز نامعلوم بود و همه منتظر واکنش مقامات نظامی یا یک سخنگوی رسانهای بودند. این اتفاق محقق شد، اما کمی با تأخیر.
به نظر میرسد در شرایطی که اسرائیل کوچکترین کار خود را بزرگنمایی میکرد؛ ایران آنچنان که باید، کارهای بزرگ خود را به مخاطب نشان نمیداد یا گاه نتیجه را بهصورت ملموس به اطلاع مردم نمیرساند. حالا آتشبس، زمان مناسبی است تا در عرصه رسانهای، خود را برای مقابله بهتر با دشمنان این مرزوبوم آماده کنیم.
رسانههای ما برای شرایط بحرانی چقدر آمادهاند؟ این سؤال مهمی است که با تجاوز دشمن به خاکمان، بیشتر از قبل مهم جلوه کرد.
محدود شدن اینترنت و زیرساختهای ارتباطی کشور، یکی از مشکلاتی بود که در روزهای ابتدایی برای برخی رسانهها مشکلاتی را ایجاد کرد. این رسانهها درست در زمانی که بیشتر از همیشه به آنها نیاز بود، قادر به تولید محتوا یا ارتباط مناسب با مخاطب نبودند و این یعنی آمادگی لازم برای بخشی از بدنه رسانهای کشور ایجاد نشده بود.
این جنگ، بار دیگر مسائل مهمی را به اهالی رسانه و مسئولان مربوطه یادآوری کرد. با توجه به اهمیت بالای فعالیت رسانهها در شرایط بحرانی، چقدر فضا و ساختمانهای رسانهای برای مقابله با انواع بحران بهینهسازی شده است؟
آیا تأمین امنیت رسانههای مهم کشور مانند صداوسیما بهدرستی انجام میشود؟ آیا در رسانههای ایرانی، پروتکلهای مناسبی برای شرایط بحرانی در نظر گرفته شده است؟ اینها همه سؤالاتی است که لازم است پیش از مواجهه با یک مسئله اضطراری دیگر، به آنها فکر کرده و به آنها پاسخ دهیم.
رسانهها در شرایط بحرانی، نه مقابل مسئولان، بلکه کنار آنها هستند و قادرند با انتشار درست اخبار، آرامش را در جامعه حفظ کرده و مردم را از مسائل مهم آگاه کنند.
همراهی مسئولان با رسانهها در چنین ایامی، اهمیت زیادی دارد. از سوی دیگر، اهالی رسانه نیز باید از پیش برای بحران آماده شده باشند تا در تایم طلایی، به کمک مردم و مسئولان خود بیایند و شرایط را برای هر دو طرف هموارتر کنند.
یکی از ضعفهایی که اغلب کارشناسان حوزه رسانه به آن اشاره میکنند؛ ضعف در ارائه پیوست رسانهای همزمان با کارهای بزرگ، بهویژه در حوزه نظامی است.
بسیاری از اتفاقات بزرگ در ایران اسلامی، بهدلیل نبود هماهنگی بین مقامات ارشد و رسانهها و همچنین نبود پیوست رسانهای درست، بهدرستی منعکس نمیشوند و آنچنان که باید، به افکار عمومی منتقل نمیشوند. این در حالی است که انعکاس درست این اتفاقات میتواند امید و تابآوری را در جامعه افزایش داده و جامعه را برای مواجهه با بحران احتمالی آمادهتر کند.