به گزارش مجله خبری نگار،با شروع تجاوز رژیم غاصب صهیونیستی به کشورمان، نقاط مختلف استان کرمانشاه اعم از مراکز نظامی و غیرنظامی مورد هدف دشمن قرار گرفته است، اما ایستادگی مردم استان همچون دوران دفاع مقدس در روزهای گذشته قابل توجه بوده و یک نمونه آن حضور گسترده مردم در تجمع بعد از نماز جمعه هفته گذشته بود که چشم دوست و دشمن را خیره کرد.
در این موقعیت مرد و زن کرمانشاهی دوشادوش هم اعلام کردند که پیرو ولایت هستند و پشت سر او حرکت میکنند. حکیمه اسماعیلی متین یکی از بانوان کرمانشاهی است که حس خود را قالب یک یادداشت بیان کرده و در ادامه آمده است.
ما مرز نشینیم. ساکن پهلوانشهر. مردم اینجا با مشکلات زیادی درگیرند. در بیکاری، فقر و مشکلات اقتصادی و ... در کشور از رتبههای اولیم. با رنگین کمانی از مذاهب؛ شیعه، سنی، وهابی و اهل حق و... امام خامنهای فرموده: مردم #کرمانشاه مرزداران صادق و صمیمی هستند؛ و کرمانشاه سینه ستبر ایران است.
میخواستیم روز جمعه مراسم جشن غدیر را سر خیابان برگزار کنیم. دو، سه روز با بچهها و دوستان خرید کردیم، برنامه ریختیم. بچهها پولشان را جمع کرده بودند برای جشن غدیر. سرداران که شهید شدند، موکول شد به شنبه. بادکنکها را برداشتیم، آهنگهای شاد را هم حذف کردیم. دکور قبلی هم حذف شد، پرچم امام علی علیه السلام، لبنان، عکس سید حسن، حاج قسم و امام خامنهای و ... با آهنگهای حماسی.
فکر کنم امیرالمومنین علیه السلام جای شهدا را در روز ولایتش خالی دیده بود. انگشتر دُرّ نجف به انگشت کردم. به پسرهام گفتم: دعا کنین خدا اسم ما را جزء لشکر امام زمان عجل الله تعالی و لشکر حق بنویسند.
به ۳۰۰۰ نفر سر کوچهمان (دم چهار راه) شربت و شکلات و شیرینی دادیم. شربت که به آخراش میرسید، تا خانه میدویدیم قابلمه بعدی را پر از شربت میکردیم. مَردها میبردند سر کوچه. بچهها مدام در رفت و آمد، دویدن و پذیرایی بودند. گل از گلشان شکفته بود. حال و هوای روزهای جنگ را حس کردم. از همه ماشینها پذیرایی کردیم. بوی اسفند به هوا میرفت. مردم را با هر لباس و تیپ و قیافهای آنجا کشانده بود. بالای سرمان انگار چند تا بچه ترقه بازی میکردند، ما سرگرم کار خودمان بودیم.
دوست داشتم وسایلش را داشتم، تا پایان جنگ به مردم شربت و شیرینی و غذا بدهم. دوست داشتم رزمندهها بیایند و از شربت و شیرینی بخورند و خستگی در کنند. دوست دارم با همه مردم محله حرف بزنم تا بدانند ما داریم از اسلام و انقلاب دفاع میکنیم، تا بدانند دوباره جنگ را بر ما تحمیل کردهاند. همین از دستم برمیآمد برای جبهه مقاومت و دعای خیری و استغاثهای.
دوست دارم خدا عمر مرا و خانوادهام را بگیرد و به رهبرم اضافه کند. دوست دارم بچهها که بزرگ میشوند عَلَم سرداران را بردارند. این دوست داشتن.ها را باهاشان در میان میگذارم. انشاءالله که توی سپاه حق جایگاه خودمان را پیدا کنیم. این روزها هم خانوادگی دنبال کاری هستیم که انجام دهیم.