به گزارش مجله خبری نگار، کرانیوفارنژیوماها تومورهای مغزی هستند که بر عملکرد هورمونی غده هیپوفیز مجاور تأثیر منفی میگذارند. محل تومور اغلب مانع از مداخله جراحی لازم میشود. درمان دارویی جایگزین نیاز به درک عمیقی از ویژگیهای مولکولی تومور دارد. برای پر کردن این شکاف، محققان ژاپنی بیان ژن را در سلولهای توموری منفرد تجزیه و تحلیل کردند. این مطالعه ویژگیهای مولکولی و تعاملات سلولهای ایمنی تومور مرتبط با دو زیرگروه کرانیوفارنژیوما را شرح میدهد که به شناسایی درمانهای هدفمند در آینده کمک خواهد کرد.
کرانیوفارنژیوما (CP) یک تومور مغزی نادر است که در نواحی نزدیک به هیپوتالاموس و غده هیپوفیز ایجاد میشود. تومورهای CP باعث عوارضی مانند اختلال بینایی، نقصهای عصبی، دیابت و مشکلات رشدی میشوند. دو زیرگروه اصلی CP وجود دارد: کرانیوفارنژیوما آدامانتینوماتوز (ACP) و کرانیوفارنژیوما پاپیلاری (PCP). این دو زیرگروه با پروفایلهای ژنتیکی متمایز خود از هم متمایز میشوند. ACP معمولاً با جهش در ژن CTNNB۱ مشخص میشود، در حالی که PCP در درجه اول با جهش در ژن BRAF مرتبط است.
درمان اصلی PK جراحی است. با این حال، ماهیت تهاجمی تومور و موقعیت آن در نزدیکی ساختارهای حیاتی، از دیدگاه جراحی چالش قابل توجهی را ایجاد میکند. با پیشرفت تومور، به بافتهای اطراف نفوذ میکند و منجر به اختلالات عصبی قابل توجهی میشود. بنابراین، جراحی به تنهایی برای پرداختن به چالشهای پیچیده ناشی از PK کافی نیست. درک کامل از زیستشناسی تومور و پیشرفت مولکولی آن برای اطمینان از برداشتن موفقیتآمیز تومور ضمن حفظ بافت سالم اطراف، بسیار مهم است.
در این زمینه، پروفسور توموآکی تاناکا با پروفسور یوشینوری هیگوچی و دکتر تاکاشی کونو از دانشکده پزشکی دانشگاه چیبا در ژاپن همکاری کرد تا مطالعهای را برای روشن کردن فرآیندهای بیولوژیکی اساسی دخیل در این تومور انجام دهد. این مطالعه در iScience منتشر شد.
برای انجام این کار، دانشمندان از توالییابی RNA تک سلولی، تکنیکی که تفاوتهای بیان ژن را در سلولهای منفرد شناسایی میکند، استفاده کردند و ۱۰ مورد CP را تجزیه و تحلیل کردند.
تاناکا توضیح داد: «اگرچه این تومورها از نظر بافتشناسی خوشخیم هستند، اما میتوانند به طور قابل توجهی بر ساختارهای حیاتی مغز تأثیر بگذارند. هدف ما توسعه رویکردهای درمانی هدفمندتر و کمتر تهاجمی بود که بتواند نتایج و کیفیت زندگی بیمار را به طور قابل توجهی بهبود بخشد.»
تجزیه و تحلیل تک سلولی طیف متنوعی از انواع سلولها را در ریزمحیط تومور (TME)، از جمله سلولهای تومور، سلولهای ایمنی و فیبروبلاستها، با نسبتهای متفاوت در موارد مختلف، نشان داد. سلولهای تومور به دو زیرگروه اصلی طبقهبندی شدند: نوع ۱، که در ACP غالب است، و نوع ۲، که در PCP غالب است. دادههای بیان ژن تک سلولی از زیرگروههای ACP و PCP برای شناسایی انواع سلولهای متمایز در تومورها گروهبندی شدند. این مطالعه انواع سلولهای مرتبط با توسعه سلولهای اپیتلیال و پاسخ ایمنی را در هر دو تومور ACP و PCP شناسایی کرد. با این حال، انواع سلولهای دخیل در کلسیفیکاسیون تومور به ویژه در ACP فراوان بودند، در حالی که ژنهای مرتبط با چرخه سلولی در نوع PCP غالب بودند.
علاوه بر این، تیم تحقیقاتی تنوع قابل توجهی در انواع ماکروفاژها بین دو نوع تومور مشاهده کرد. ماکروفاژهای پیشالتهابی M۱ و نشانگرهای مرتبط با التهاب در ACP بیشتر بودند، در حالی که ماکروفاژهای ضدالتهابی M۲ در PCP بیشتر بودند. بر این اساس، نسبت بالاتر ماکروفاژهای M۱ به M۲ با وقوع دیابت و نارسایی هیپوفیز مرتبط بود.
علاوه بر این، این مطالعه یک برهمکنش برجسته سلول-سلول بین پروتئینهای سطح سلول، فسفوپروتئین ۱ ترشحشده توسط CD۴۴ (SPP۱) را نشان داد. این سیگنال SPP۱-CD۴۴ از M۲ کلاسیک، تکثیر پایدار سلولهای T را سرکوب کرد.
این مطالعه نقشه جامعی از انواع سلولها در تومورهای CP ارائه میدهد و ارتباط معناداری بین سلولهای ایمنی و علائم بالینی گزارش میدهد.
پروفسور تاناکا بر اهمیت بالینی یافتههای خود تأکید کرد و گفت: «این یافتهها امکان رویکردهای درمانی شخصیسازیشده را برای بیماران مبتلا به فلج مغزی بر اساس زیرگروه تومور خاص و ترکیب سلولهای ایمنی آنها فراهم میکند. درک این تفاوتها همچنین به پزشکان کمک میکند تا پیشبینی کنند کدام بیماران در معرض خطر بیشتری برای عوارضی مانند دیابت بیمزه هستند.»
در ادامه، این یافتهها ممکن است امکان توسعه درمانهای هدفمند جدیدی را فراهم کند که دقیقاً بر ریزمحیط تومور و تعاملات سلولهای ایمنی تأثیر میگذارند و در نهایت منجر به درمانهای مؤثرتر با عوارض جانبی کمتر میشوند.