به گزارش مجله خبری نگار، در آستانه یکسالگی نسلکشی مردم فلسطین، رژیم غاصب صهیونیستی دست به جنایت بزرگی زد. ارتش این رژیم شامگاه جمعه ۶مهرماه ۱۴۰۳ با حمله جنون آمیز به ضاحیه جنوبی لبنان مقر فرماندهی حزب الله را مورد حمله قرار داد. در این حمله که از بمبهای سنگرشکن دوهزار پوندی استفاده شده بود سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان پس از عمری مجاهدت در برابر رژیم جعلی اسرائیل به آرزوی دیرینه خود دست یافت و به شهادت رسید.
اما سیدحسن نصرالله که بود؟ در ۱۹۶۰ میلادی در منطقه اشرفیه بیروت به دنیا آمد. در دوران نوجوانی به همراه شهید سیدعباس موسوی عازم نجف شد تا در مدرسه علوم اسلامی شیعیان به تحصیل علوم دینی بپردازد. در ۱۹۷۸ میلادی رژیم بعثی این ۲ را از عراق اخراج کرد.
نصرالله برای ادامه تحصیل به قم آمد و پس از کسب درجه اجتهاد به بیروت بازگشت. در ۱۹۸۲ میلادی و پس از فشارهای جبهه ملی نجات بر جنبش امل جهت برقراری صلح با رژیم صهیونیستی، نصرالله به همراه شهید سیدعباس موسوی، شهید راغب حرب، شیخ عبید، شیخ صبحی طفیلی، شیخ حسن کورانی و محمدرعد در ۱۹۸۲ میلادی از جنبش امل خارج شدند و گروه مقاومت اسلامی را که بعدها به حزب الله مشهور شد در برابر دیگر احزاب تشکیل دادند.
سیدحسن نصرالله، فرزند بزرگ خانوادهای پرجمعیت با ۱۱ عضو بود. او هشت خواهر و برادر داشت. نخستین بار نشریه فرانسوی مگزین Le Magazine Littéraire بود که موفق شد در ۲۸ نوامبر ۱۹۹۷ میلادی سید حسن نصر الله دبیرکل حزب الله لبنان را راضی کند که در گفت وگویی از زندگی شخصیاش صحبت کند. این نشریه اینگونه از کودکی اش مینویسد: پدرش، عبدالکریم با کمک برادرانش به فروش میوه و سبزیجات مشغول بود. سالها بعد وقتی توانست دکانی خریداری کند و بقالی خود را در آن دایر کند، حسن که کودکی بیش نبود به آنجا تردد میکرد. روی صندلی مینشست و ساعتها به عکس امام موسی صدر خیره میشد، آرزویش این بود که روزی مثل وی شود. از کودکی با بچههای دیگر تفاوت داشت، نه سراغ فوتبال میرفت و نه با بچههای محل برای شنا و آب بازی به دریا میرفت. در عوض تمام مساجد منطقه را زیر پا گذاشته بود، سن الفیل، برج حمود، النبعة وغیره ...
۹ ساله بود که برای خرید کتاب دست دوم از دست فروشان به میدان شهدای قدیم در مرکز شهر رفت. درونگرا و آرام نشان میداد. هرچه را به دستش میرسید، میخواند، به خصوص اگر درباره اسلام و مذهب بود. اگر در فهم کتابی با مشکل مواجه میشد، خواندنش را به وقتی دیگر موکول میکرد؛ وقتی کمی بزرگتر شد. دوستان هم مدرسه اش درباره آن دوره تعریف میکنند که اگرچه اهل مزاح نبود، اما شوخیهای دیگران را با لبخندی پاسخ میداد. در عین حال از کودکی اجازه شوخی و مزاح درباره دین و مذهب را نمیداد.
۱۵ ساله بود که به جنبش امل ملحق شد، جنبشی که در آن زمان به جنبش محرومان مشهور بود. او و برادرش حسین به امل ملحق شدند و خیلی زود با وجود سن پایین به نمایندگی محل زندگیش در جنبش امل منصوب شد.
۱۶ سال بیشتر نداشت که تصمیم گرفت، برای تحصیل علوم دینی و حوزوی راهی نجف اشرف شود. در مسجد صور با سید محمد غروی که به نمایندگی از امام موسی صدر در آن مسجد تدریس میکرد، آشنا شد و از تصمیمش گفت. سید غروی که با سید محمد باقر صدر در عراق روابطی داشت، توصیه نامهای برایش نوشت. وسایلش را جمع کرد و با اندک پولی که با کمک پدر و دوستانش تهیه کرده بود، راهی نجف اشرف شد. وقتی پای به نجف گذاشت، هیچ پولی برایش نمانده بود. اما چه باک که او به این شرایط خو گرفته بود. غذایش را آن روزها تکهای نان و مقداری آب تشکیل میداد و رختخوابش تشکی اسفنجی بود.
وقتی به نجف رسید، درباره نحوه رساندن توصیه نامه اش پرس و جو کرد. سید عباس موسوی را برای این کار معرفی کرده بودند. نزد او رفت تا این دیدار آشنایی دیرینه آنها را درپی داشته باشد. بنا بر توصیه سید محمد باقر صدر مسوولیت آموزش طلبه جدید به سید عباس موسوی محول شد. سید عباس موسوی به دستور سید محمد باقر صدر و براساس قوانینی که در آن زمان بر حوزه علمیه نجف حاکم بود، مقداری پول و تهیه اتاقی برای اقامت و چند دست لباس برای تغییر پوشش و سپس آموزش دینی و مذهبی او را برعهده میگیرد.
سید عباس موسوی برای این طلبه جوان؛ دوست، برادر، استاد و یار همراه بود که ۱۶ سال بعد در منصب دبیرکل حزب الله و در جرین حمله رژیم صهیونیستی وی را از دست داد. موسوی استادی سخت گیر بود، از این رو همواره طلبههایی که تدریس آنها را برعهده داشت، دروس ۵ ساله مرحله مقدماتی را ظرف ۲ سال به پایان میرساندند و سید حسن نیز جزو همین طلبهها بود.
سید عباس موسوی در کنار سیدحسن نصرالله
سید حسن در ۱۹۷۸ میلادی مرحله نخست تحصیلات حوزوی خود را به پایان رساند و این مصادف با فشارهای رژیم بعث بر حوزه علمیه و بازداشت شماری از طلبههای خارجی بود، از این رو سید حسن مجبور به بازگشت به لبنان میشود و در آنجا تحصیلات حوزوی خود را در حوزه بعلبک ادامه میدهد و پس از پایان تحصیل در همانجا به تدریس مشغول میشود و در عین حال فعالیت سیاسی خود را در جنبش امل از سر میگیرد. در ۱۹۸۲ میلادی به نمایندگی سیاسی منطقه بقاع انتخاب میشود. سالی که لبنان شاهد تجاوز بزرگ رژیم صهیونیستی به جنوب این کشور بود. پدرش میگوید: از وقتی سید حسن به جنبش ملحق شد و مسوولیت هایش افزایش یافتند، سالی یک بار به دیدن خانواده میآید و به خاطر مسایل امنیتی این ملاقاتها بدون اطلاع قبلی صورت میگیرد.
جنبش اَمَل یکی از ۲ حزب عمده شیعه در لبنان که در ۱۹۷۴ میلادی توسط سید موسی صدر پایهگذاری شد
با اینکه فعالیت در جنبش، وقت بسیاری از وی میگرفت، او همچنان بر ادامه تحصیلات دینی و حوزوی اصرار داشت، از این رو اگرچه تجاوز رژیم صهیونیستی فاصلهای چند ساله در تحصیلات وی ایجاد کرد، اما از ۱۹۸۹ میلادی بار دیگر تحصیل را از سر گرفت و این بار راهی قم شد، اما اختلاف پیش آمده با جنبش امل، موجب رها کردن تحصیل و بازگشت به لبنان شد. سفرش به قم برای ادامه تحصیلات حوزوی سنگ بنای اتحادی مستحکم میان تهران، دمشق و حزب الله را بنا نهاد، اتحادی که بعدها در بحران تحمیلی به سوریه خود را نمایان ساخت. به همین دلیل سه روز پس از پیروزی مقاومت در ۲۰۰۰ میلادی پیامی ویژه در تشکر از شهدا، مردم، مقاومت و آیت الله خامنهای مقام معظم رهبری ارسال کرد. پس از آن پایه گذار معادلهای به نام موازنه ترس در قبال رژیم صهیونیستی شد. در عرصه جنگ روانی در مقابل دشمن صهیونیستی بی رقیب نشان داد و همچنان نیز بی همتاست. این تحولات به دشمن صهیونیستی فهماند که فرزندان آنها ارزشمندتر از فرزندان لبنان و مقاومت نیستند.
پس از شهادت سید عباس موسوی در ۱۹۹۲ میلادی با وجود سن پایین و وجود اعضای مجربتر به دلیل اعتمادی که به او وجود داشت، مسوولیت دبیرکلی جنبش به وی محول شد. خودش میگوید که وقتی سید عباس در قید حیات بود، مرا به عنوان نماینده اش به بسیاری از مراسم و حضور در مناسبتها میفرستاد، وقتی به او اعتراض میکردم، میگفت که برای این برنامهها تو مناسب تری. آن موقع معنای حرف هایش را نمیفهمیدم تا وقتی خبر شهادتش رسید و جنبش مرا به جانشینی وی انتخاب کرد. روزی که این مسوولیت بر دوشم گذاشته شد، به دلیل سن پایینم و بزرگی مسوولیت احساس ترس کردم، لذا پذیرش آن را رد کرد، اما تاکید شد که این انتخاب از سوی رهبران جنبش بوده و برای دومین بار طی رای گیری برای پذیرش این مسوولیت انتخاب شدم.
سید حسن نصرالله در ۱۹۷۸ میلادی با فاطمه یاسین فرزند شیخ مصطفی یاسین از منطقه العباسیه ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۴ فرزند بود. سید هادی یکی از فرزندانش در جریان درگیریهای سپتامبر ۱۹۹۶ میلادی با نظامیان رژیم صهیونیستی در ۱۸ سالگی به شهادت رسید. نصرالله به عنوان یک پدر میگوید که مستمر سرخاک هادی میرود و از شجاعت وی الهام میگیرد و ایمان دارد که او در آسمانها در بهترین مکان هاست و از سرنوشتش که به شهادت منتهی شد، بسیار خرسند است و میداند که روزی همدیگر را در آن دنیا ملاقات خواهند کرد.
سید حسن نصرالله درباره آخرین ماموریت جهادی هادی چنین میگوید: با او وداع کردم، وی را در آغوش گرفته و بوسیدم.
وقتی خبر شهادتش را به سید دادند، خدا را به خاطر اینکه خانواده اش را مشمول رحمت کرد و جزو خانوادههای شهدا قرار داد، شکر کرد. اگرچه اندوهگین نشان میداد، اما صدایش همچنان با صلابت و قاطع بود. همواره تلاشش این بود، مبادا فرزند شهیدش جایگاهی والاتر از شهدای دیگر مقاومت بیابد. افرادی که آن روز در کنار وی بودند، تعریف میکنند که وقتی خبر شهادت هادی را به وی دادند، چشم هایش را بست تا ۲ قطره اشکی را که گوشه چشمانش جمع شده بود، نبینند، سپس وضو گرفت و به نماز ایستاد. هنگامی که پیکر فرزندش در عملیات تبادل با دشمن صهیونیستی به لبنان بازگشت، خود او را کفن کرد، گریست و برای شادی روحش قرآن و دعا خواند، پیشانی اش را پاک کرد، سپس او را از پیشانی بوسید و مابقی کارها را به اطرافیان سپرد.
سید حسن نصرالله در حال ملاقات با فرزند شهیدش هادی
درباره ارتباط سید حسن نصرالله با خانواده اش این طور گفته است که وقتی به خانه باز میگردد، عبایش را ورودی خانه از تن درآورده و تبدیل به همسر و پدری میشود با وظایفی که در این زمینه برعهده دارد. بسیار مطالعه میکند. در آن زمان (دهه ۸۰) عمده کتابهای مورد مطالعه اش خاطرات شخصیتهای سیاسی از جمله شخصیتهای رژیم صهیونیستی بود، خاطرات شارون و پس از آن جایی زیر آفتاب نوشته بنیامین نتانیاهو این نشان میدهد، شناخت دشمن برای وی اهمیت بسیاری دارد.
عکسی از سید حسن نصرالله در خانه پدری
کاریزما یا ویژگی رهبری که در چهره اش موج میزد. مرگ برای وی چیزی جز دروازه ورود به دنیای آخرت نبود و بهترین دروازه را شهادت میدانست. وقتی فردی به شهادت میرسد با گرانبهاترین بخشش و هدیه الهی به آسمانها عروج میکند و به شکلی بسیار متفاوتتر مورد استقبال قرار میگیرد. چرا که به اعتقاد وی حتی ملل غیرمسلمان نیز احترام بسیاری برای افرادی قائل هستند که زندگی خود را در راه وطن و هم میهنان خود فدا میکنند.
یکی از مهمترین ویژگیهای شخصیتی وی صبوری در برابر نزدیکان و چشم پوشی در قبال دیگران بود، چون همیشه تاکید میکرد خود را وقف قضیه مهمتری به نام وطن، انسانیت و کرامت بشری کرده است. هیچ گاه خشم و غضب وی دیده نشده است، همواره با مسایل داخلی و خارجی با آرامش برخورد میکرد، چون باور داشت این رفتار موجب میشود، انرژی خود را صرف کارها و رفتارهای بی مایه که سودی از آنها متصور نیست، نباید کرد.
یکی دیگر از شاخصهای سید حسن نصرالله قدرت بیان، نفوذ کلام و بینش دقیق و سنجیده وی در خطاب قرار دادن مخاطبان بود. انیسه الامین روانشناس اجتماعی با ۲۵ سال سابقه تدریس در دانشگاه لبنان درباره این ویژگی دبیرکل حزب الله به بخشهایی از سخنرانی سید در تجاوز ۲۰۰۰ میلادی رژیم صهیونیستی اشاره میکند که در آن دبیرکل حزب الله رزمندگان مقاومت را با جمله دست هایتان را میبوسم مورد خطاب قرار میدهد.
به اعتقاد این روانشناس مجرب لبنانی چنین سخنانی به مخاطبان دبیرکل حزب الله اعتماد به نفس، برحق بودن خط مشی آنها را در دفاع از وطن و یادآور کرامت انسانی آنهاست. آنچه این ویژگی را اثربخشتر میکند به روز بودن شخصیت سید، بهره مندی از منطق، عقل و جدل در کنار شخصیت دینی و مذهبی وی بود. صادق به این معنی که او نه تنها به ارزش هایی، چون وفای به عهد، راستگویی و صداقت، تواضع، صبر و آرامش مزین بود، بلکه ایمان و باور داشت و همین شهامت و جرأت رویارویی با دشمن به وی ثبات در عزم و عقیده را میبخشید و موجب میشد، به هرآنچه وعده داده عمل کند. دکتر انیسه در ادامه سیمای سید حسن را اینگونه ترسیم میکند: سید شباهت چندانی به چهره سنتی ترسیم شده از مردان ندارد، در سیمایش خشونتی نمیتوان یافت، چهره اش معصومیت کودکانهای دارد. در عین حال یکی مثل همه ماست.
حسن نصرالله درکنار نوه اش
از دیگر ویژگیهای شخصیتی سید حسن نصرالله دوری از فساد و پنهان کاری، شفافیت در کار، انضباط و قانونمندی اشاره کرد که انعکاس مستقیمی بر فعالیتها و عملکرد جنبش داشت.
از طرفی دیگر، دفاع از مردم در برابر اشغالگران صهیونیست و از خودگذشتگیهای بدون چشم داشت برای مردم از دیگر ویژگیهای سید بود، دیدگاهی که در تمام سطوح جنبش قابل ملاحظه بود به گونهای که تاکنون فردی به وسیله اعضای جنبش در مناطق تحت اداره اش در سرتاسر جنوب لبنان در معرض آزار و اذیت واقع نشد.
نمیتوان، تعامل با دیگران، پذیرش افکار و دیدگاههای دیگران را در شخصیت دبیرکل حزب الله نادیده گرفت، موضوعی که مشوق بروز استعدادها و تواناییهای نهفته در اعضای آن است. او ایمان داشت که هر انسانی دارای استعداد و توانمندی خاص خویش است. بدون ذرهای شک و تردید کادرهای خود را نوسازی و بازسازی میکند. آنها را به همراهی با تکنولوژیهای روز تشویق میکند و مهمتر از همه اینکه با تمام اعضا رابطهای برادرانه داشت.
ویژگی دیگر، سید حسن نصر الله اهتمام به امر جوانان و توجه به نیازهای آنها بود. دیدار وی با جوانان به عنوان دیدار رییس و مسوول یک مجموعه با جمعی از اعضای این مجموعه نیست، بلکه آنها از نیازها و خواستههای خود میگویند و او نیز با تمام توان برای رفع آنها تلاش میکند. در این باره قصیر مسوول روابط عمومی حزب الله گفته بود: خوش رویی یکی از ویژگیهای منحصر به فرد سید است. او در روابط عمومی و برقراری رابطه با دیگران بی همتاست. خیلی دیر موضوعی او را خشمگین میکند و اگر هم خشمگین شد، به سرعت واکنش نشان نمیدهد. سید فردی بسیار زیرک و باهوش است و قدرت خارق العادهای در قانع کردن و راضی کردن طرف دیگر دارد، افرادی که در جلسات سید حضور یافته اند به خوبی با این ویژگی اخلاقی سید آشنا هستند؛ و در آخر باید گفت از مهمترین ویژگیهای اجتماعی سید حسن نصرالله همنشینی با رزمندگان بود. او عاشق زندگی با مجاهدین در حال مبارزه در جبهه بود به همین دلیل در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ چندین بار مخفیانه و بدون اطلاع فرماندهان میدانی حزب الله راهی خط مقدم شد، حال او با یک عمر مجاهدت در راه آرمان آزادی قدس شریف به یاران و سربازان شهید خود ملحق شد.
علیرضا حجتی
پژوهشگر روابط بین الملل
لبنان سال ۱۹۸۲ میلادی؛ اسرائیل حالا قدرت خودش را به منطقه تحمیل کرده است، با تأثیر از استراتژی نظامی نازیها یعنی جنگهای سریع و برق آسا (بلیتس کریگ)، اعراب را منکوب کرده. کرانه باختری، صحرای سینا، غزه و بلندیهای جولان را اشغال کرده و به پشتوانه پیروزی در ۳ جنگ ۱۹۴۸، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ انگاره موجودیت هراس انگیز و هیولایی که غیرممکنها را ممکن میکند «شکست ناپذیری» خود را در دل و ذهن حکومتها و مردم منطقه تهنشین کرد.
دیگر مصر و جمال عبدالناصری هم در میان نیستند تا همه را حول ایده فلسطین متحد کنند. هواپیمای جانشین ناصر، محمد انور سادات ناگهان در فرودگاه بن گوریون فرود آمده و رئیسجمهور مصر در کنست اسرائیل در کنار مناخیم بگین نخستوزیر صهیونیستها از دوستی و برادری میگوید.
به نظر میرسد «عصر جاودانگی» اسرائیل آغاز شده است. دیگر فقط یک تهدید باقی مانده است. ابوعمار و یارانش در لبنان که مزاحم صهیونیستها هستند. ماشین جنگی بدون توقف اشغالگران به سمت شمال فلسطین اشغالی و جنوب لبنان راه میافتند. نام عملیات «صلح برای جلیله» نام دارد و هدف اخراج یاسر عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان است؛ اما آریل شارون مقامات صهیونیست را برای پیشروی تا بیروت و اشغال لبنان توجیه کرده است. هماهنگیها با آنطرف مرز انجام شده و قرار است متحدان اسرائیل یعنی فالانژها قدرت را به دست بگیرند. این برنامه عبری برای عروس خاورمیانه بود.
همه اهداف صهیونیستها مو به مو محقق شد و ارتش صهیونیستی تقریباً با آسودگی و کمترین زمان ممکن به مرکز لبنان رسید، عرفات و نیروهایش از این کشور اخراج شده و به تونس در شمال آفریقا پرتاب شدند و بشیر جُمَیل فالانژ به ریاست جمهوری رسید. همه چیز برای رقم زدن پایان تاریخ توسط اسرائیل آماده شده بود، اما این همه داستان نبود!
از دل این حمله و اشغال لبنان، مقاومت لبنان متولد شد. جریانی که بزودی آینده لبنان و منطقه را رقم زده و صهیونیستهای سرخوش را در سراشیبی سقوط قرار داد. بشیر جمیل متحد فالانژ اسرائیل فقط ۹ روز در قدرت بود و در سپتامبر این ماه پرحادثه تاریخ ترور شد. آریل شارون متهم شد بدون اطلاع دقیق بگین، ارتش این کشور را به سوی بیروت، پایتخت لبنان، هدایت کرده است. یک سال پس از حمله به لبنان، در ۱۹۸۳ میلادی و زمانی که افکار عمومی جهانیان بواسطه جنایات بیشمار تحت رهبری شارون برآشفته بود، قصاب اسرائیلی از سمت وزارت دفاع برکنار شد و در نهایت مقاومت حزبالله لبنان باعث شد رژیم در سال ۲۰۰۰ مفتضحانه از جنوب لبنان اخراج شود. میگویند مهم است که «در سیاست بینالملل چه آرزویی دارید». بعضی اوقات چیزی که به نظر میرسد یک پیروزی خیره کننده در یک مقطع زمانی باشد، میتواند بذر مشکلات بزرگ را در مسیر پیش رو بکارد. پیروزی هم میتواند تبدیل به کارما شود!
مثلاً زمانی که ایالات متحده، طیفی از مجاهدان افغان را برای تقابل با اتحادجماهیر شوروی تجهیز میکرد، هرگز گمان نمیکرد کمتر از ۲ دهه بعد آنها در شکل القاعده یازده سپتامبر را به عنوان یکی از سیاهترین روزهای تاریخ امریکا رقم بزنند. این همان درسی است که متحد اصلی واشنگتن در خاورمیانه هم به فراگیری آن علاقهای نشان نداده و نمیدهد. نه در حمله به لبنان، نه در ترور سید عباس موسوی فرمانده مقاومت لبنان و نه در به شهادت رساندن سید مقاومت، مجاهد بزرگ سید حسن نصرالله. اگر اشغال لبنان در اوایل دهه هشتاد میلادی، مقاومت لبنان را به جهانیان معرفی کرد، ترور دومین دبیرکل حزبالله لبنان در ۱۹۹۲ توسط ماشین ترور اسرائیلی، با این تصور که با این ترور سازمان سیاسی و نظامی حزبالله از هم فرو میپاشد سید حسن نصرالله را مبدل به یک کابوس سه دههای برای صهیونیستها کرد. مبارز و سیاستمداری که در میدان مبارزه جنگ ۳۳ روزه سیمای شکست ناپذیری اسرائیل را نابود کرد و اولین شکست جنگی را به رژیم صهیونیستی وارد آورد و در میدان سیاسی هم او بود که کارزار منازعه را تعیین میکرد.
سال ۲۰۰۰ بسیار برای اسرائیل فاجعه بار بوده است، در این سال اسرائیل بعد از سالها درگیری با حزبالله و مردم لبنان سرانجام ناگزیر به عقبنشینی از جنوب لبنان شد، این پیروزی به رهبری نصرالله محقق شد، در همان سال نصرالله سخنرانی معروف خود را در روستای بنت جبیل ایراد کرد، که به سخنرانی خانه عنکبوت معروف شد: «به شماای ملت ما در فلسطین میگویم این اسرائیلی که میبینید، که سلاح هستهای و نیرومندترین سلاح پدافند هوایی در منطقه را دارد، به خداوند سوگند که از خانه عنکبوت هم سستتر است.» این فریاد رسای سید مقاومت خبر از معادلهای جدید در منطقه میداد.
نصرالله حتی بعد از آزادی لبنان به نماد وحشتی واقعی برای اسرائیلیها تبدیل شده بود، فرماندهای که صهیونیستهای مناطق شمال فلسطین اشغالی را سالها در نزدیکی پناهگاهها قرار داده بود. حتی امروز که دیگر در میان ما نیست دهها هزار شهرک نشین شمالی فراتر از هجوم به پناهگاه، از ۸ اکتبر ۲۰۲۳ آواره شدهاند. سید حسن نصرالله روزگاری در جریان جنگ ۳۳ روزه ۲۰۰۶ خطاب به آنها گفت: شهرک نشینان صهیونیست کار بسیار خوبی کردند که به درون پناهگاهها رفتند، من هم به آنها نصیحت میکنم تا در پناهگاهها باقی بمانند.
نصرالله موفق شد خود را به بخشی از عوامل نگرانی اسرائیل تبدیل کند، در ۲۰ سال گذشته کارشناسان اسرائیلی درباره او گفتهاند در مراسم عید اسرائیلیها وقتی میخواهند تعطیلات را سپری کنند از خود میپرسند به شمال برویم یا به بلندیهای جولان سفر کنیم، آری یا خیر؟ آیا ممکن است نصرالله موشکهای کاتیوشا را شلیک کند؟ و کسی که میخواهد خدمت در ارتش را به پایان برساند میپرسد آیا به خدمت نیروی ذخیره دعوت خواهم شد؟ چرا که این نصرالله است، که تصمیم میگیرد چه زمانی دردسر درست کند؟
صهیونیستها مطابق معمول سرود پیروزی سر داده و از حذف سید حسن نصرالله شادمانی میکنند. اما مستی پس از خوشحالی که پرید آنگاه با زمین واقعیت روبهرو خواهند شد. آیا ترور نصرالله، اسرائیل را به ۱۹۸۲ بازمی گرداند؟ پاسخ مغرضترین کارشناسان هم به این سؤال منفی است. نصرالله، اسرائیل را در مسیر شکست قرار داد و تاریخ را برای همیشه دگرگون کرد. گاهی وقتها پیروزی مقدمهای برای ناامیدی و پلی به سوی شکست است. درسی که صهیونیستها با هزینهای گزاف در آینده شاید فرا بگیرند.