به گزارش مجله خبری نگار، هر کس اهدافی در زندگی دارد و متناسب با رسیدن به آن اهداف است که رضایتی از زندگی پیدا میکند. بیشتر این اهداف و نتایج توسط جامعه و رسانهها در ذهن ما تحکیم میشوند، مواردی مثل موفقیت شغلی، درآمد بالا، موفقیتهای پیدرپی، انگار زندگی مسابقهای است که بدون هیچ توقفی مدام باید از یک مرحله سراغ مرحله بعدی برویم و جلوی دستاوردهایی را که به ما القا شده تیک بزنیم. اما آیا چنین چیزی درست است؟ سه نویسنده در کنار «زندگی خود را چگونه میسنجید»؟ سراغ این موضوع حساس رفتهاند تا به مخاطب برای رسیدن به تعریف تازهای از موفقیت و ایجاد تعادل بین کار و زندگی کمک کنند. با معرفی این کتاب همراه ما باشید.
در بسیاری از جنبههای زندگی ما تعاریف اشتباهی وجود دارد؛ برای همین وقتی به دستاوردی میرسیم احساس رضایت کافی نداریم، چون از اول تعریف مناسبی نداشتیم. بهطور مثال با مطالعه این کتاب متوجه میشویم آنچه باعث رضایت شغلی میشود فقط پول و درآمد بالا نیست و خیلی وقتها انگیزه از هر چیزی مهم است. مثالش اینکه سختکوشترین آدمها در بهثمر رساندن خیلی از کارها، افرادی هستند که در سازمانهای مردم نهاد فعالند و بدون دریافت پولی کارها را انجام میدهند. چون زندگیشان را با اهدافی پیوند زدهاند که بهراحتی تمام نمیشود. آنها همیشه انگیزه برای کمک به آدمهای بعدی را دارند و بعد از هر تلاش حال خوبی دارند که به آنها ثابت میکند موثر هستند.
نیازهای ما در محیط کار دو دسته هستند، بهداشتی و انگیزشی. بهداشتی شامل شرایط عمومی محیط کار، سیاستهای شرکت، امنیت شغلی و... میشوند. شغلی که همه شرایطش خوب باشد، اما فرصت پیشرفت نداشته باشد مناسب فرد نیست. چون انگیزهای در آن دیده نمیشود و رشدی محقق نمیشود. انگیزه شغلی ناشی از کاری است که با نیازهای ذهنی ما مثل معنادار بودن کار و در راستای اهداف زندگیمان بودنش تناسب داشته باشد. اینجاست که میفهمیم چهقدر مهم است شغل هر فرد در مسیر نگاهش به زندگی باشد. با مطالعه این کتاب به استانداردهای تازهای از عوامل انگیزشی برای شغل پی میبریم که فارغ از جنبههای مالی هستند.
کتاب به مخاطب نشان میدهد که در هر کار شناخت، مسئولیتپذیری، مواجهه با چالشها و رشد شخصی زمینه افزایش انگیزه هستند. تعادل بین این عوامل انگیزشی، با عوامل بهداشتی مثل درآمد، شرایط محیط کار و... عامل رضایت شغلی میشوند و فرد را به سمت دنیای بهتری میبرد که در آن شغل سربار زندگی نیست و فشار روحی و نگرانی به زندگی وارد نمیکند. همچنین کتاب منابع تازهای برای ما در هر کسب و کار معرفی میکنند که فراتر از منابع معمولی است که میشناختیم، منابعی مثل روابط خانوادگی، سلامت فردی و... منابعی که هم در خدمت شغل هستند و هم از سمت شغل تهدید میشوند و، چون منابع ما محدود هستند همیشه باید بهیاد داشته باشیم که اولویتبندی اهمیت زیادی دارد. در یک کلام مطالعه این کتاب از زوایای مختلف مخاطب را به سمت ایجاد این تعادل بهنفع دور شدن از تعاریف غلط دیروز و بهتر شدن زندگی هدایت میکند.