به گزارش مجله خبری نگار،محیا دهقانی در تلویزیون با سریال «پایتخت ۴» و در سینما با فیلم «ماجرای نیمروز»، به شهرت رسید و به چهره شناختهشدهای نزد مخاطبان تبدیل شد. او سپس با بازی در فیلمهایی مانند «لیلاج»، «چند میگیری گریه کنی ۲» و «لب خط» مسیرش را در سینما ادامه داد و در سریالهای تلویزیونی «همبازی»، «همسایه»، «خودخواسته» و «نجلا ۲» نیز ایفای نقش کرد که از میان آنها «نجلا ۲» بیشتر دیده شد. این بازیگر مدتی است که با جدیدترین سریال کارنامهاش یعنی «مستوران ۲» ساخته سیدعلی هاشمی به تلویزیون بازگشته است. این مجموعه به دلیل فضای تاریخی آن و ویژگیهای کاراکتر «ماه منیر»، فرصت متفاوتی برای دهقانی محسوب میشود. درباره این تجربه جدید، با محیا دهقانی گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
این سریال بعد از «نجلا ۲» پیشنهاد شد و من خیلی خسته بودم، به همین دلیل ترجیح دادم مدتی سرکار نباشم. زمانی هم که متوجه شدم کار تاریخی است، تصمیم گرفتم این پیشنهاد را رد کنم، اما وقتی فیلم نامه را خواندم و با کارگردان و تهیهکننده بسیار باسواد آن صحبت کردم، نظرم کلا تغییر کرد و همان جا قرارداد بستم. «ماه منیر» ابتدا دختر پادشاه بود، اما بنابر صحبتهایی که داشتیم این کاراکتر از حالت نمیگویم «تیپ»، از «نیمه شخصیت» به «شخصیت» کامل تبدیل شد. محتوای سریال هم همراستای خط فکری خودم بود، این که سریالی درباره کهن الگوها و ادبیات غنی ما ساخته میشد، برای بازیگر اتفاق هیجانانگیزی است.
خط قصه ما بسیار ساده و کلاسیک برگزار شده، از همان شروع که میگوید «یکی بود یکی نبود» یا راوی که در سریال وجود دارد، این کار را برای مخاطب ساده میکند. آقای حنیف با جادویی که در قلمشان وجود دارد، ادبیات قصه را ساده کردند. جالب است بدانید روزی که برای اکران مردمی سریال رفتم، دیدم بچههای زیر ۱۵ سال هم از کار استقبال کردند و سریال را دوست دارند، این بسیار جذاب است. سازنده قصد داشته زنگولههایی به صدا دربیاید و به ویژه نسل جدید جذب این سریال شوند، چون ما سالهاست که از ادبیاتمان فاصله گرفتیم. فکر میکنم این اتفاق برای «مستوران» افتاده. پیچ و خم یا نامفهومی در این مجموعه وجود ندارد، دایره لغات ادبی آن گسترده است و سریال پر از اشعار زیبای ادبی است. وقتی ابتدای سریال خانم ثریا قاسمی دوبیتی میخوانند، مغز با ابیات آشنا میشود، این آشنایی در ناخودآگاه مخاطب اتفاق میافتد و خیلی اتفاق خوشیمنی است.
ایده خودم بود. من بازیگری هستم که میگویم بازیگر باید روی همه چیز تسلط داشته باشد. اولین چیزی که در بازیگری آموزش میدهند، بیان است، بعد بدن، سپس حس، تحلیل و همین طور به مراتب پایین میرود. برای بازیگر خوب نیست که بیان را فراموش کند و این طور نیست که بازی من سوار بر صدا باشد، نه این غلط است. کار ما هم مثل یک مجسمهساز است که باید هر زاویه کارش را به زیبایی خودش بتراشد و تراشهاش را به نمایش بگذارد.
هم این بُعد وجود دارد، هم این که «محیا دهقانی» که بازیگر است، لحن محیا دهقانی را دارد، اما وقتی در کاراکترهای مختلف قرار بگیرد، باید «محیا دهقانی» فراموش شود، این اتفاق چطور رخ میدهد؟ با دقت به همین جزئیاتی که بازیگر باید به آن توجه کند. بازیگر نه فقط به کاراکتر خودش، بلکه به همه شخصیتهایی که در فیلم نامه وجود دارند، باید توجه کند. شخصیتها باید نوعی یکدستی را به وجود بیاورند. نه تنها من، بلکه همه بازیگران سریال تلاش کردند که یکدست به این آوا برسیم. مثل یک گروه سرود میماند، وقتی یک نفر فالش بزند، همه چیز خراب میشود، حتی بهترین آوازخوان هم حضور داشته باشد، اما یک نفر فالش بخواند همه ریتم به هم میخورد. این تعادل و بالانس به کنترل و مدیریت کارگردان برمیگردد.
خیر، قبول ندارم. ما باید اول یک اثر را به صورت کامل ببینیم، بعد شروع کنیم به انتقاد کردن، چون انتقاد نصفه و نیمه که نمیشود. از قسمت اول «مستوران ۲» تا به حال، هر کاراکتر با یک رویکرد جدید، دغدغه و گرهافکنی وارد ماجرا میشود و هرچه پیش میرویم، این گرهافکنی به گرهگشایی ختم میشود. این طور نیست که یک حلقه تکرار داشته باشیم، ما اصلا حرف تکراری نداریم، هر قسمت حرف جدید و نگاه جدیدی دارد و این کاملا در سریال واضح است. این که من از زاویه نگاه خودم نظر بدهم، خیلی متفاوت است با این که بگوییم همه دارند میگویند! این «همه» برای من قابل هضم نیست.
بله این طور نیست که بگوییم موج واکنشهای منفی به راه افتاده، اما وقتی در نظرات مخاطبان به ویژه در صفحه اختصاصی سریال مطرح میشود، قابل تامل است.
دنیای مجازی اسمش روی خودش است، دنیای مجازی! باید دنیای واقعی را محوریت قرار بدهیم و ببینیم نظرات مثلا به صورت تلفنی پرسیده میشود یا از طریق میدانی. میدانیم که در فضای مجازی خیلی چیزها فیک و ربات است و بسیاری از اتفاقات تحت تاثیر مسائل دیگری است، یعنی نمیتوانیم دنیای مجازی را مرجعمان قرار بدهیم.
شاید، چون فصل اول پخش شده و مخاطب «مستوران ۲» را با آن فصل مقایسه میکند، این موضوع بیشتر به چشمش آمده است.
حالا من خودم میخواهم فصل یک را نقد کنم! نقدم این است که خیلی طولانی بود، مثلا میتوانست در ۱۰ قسمت کار تمام شود. موضوع دغدغه و کینه زنی بود که بچهدار نمیشود، انتقام از خانواده «لطفعلی»، گم شدن این شخصیت و پیدا شدن او، خط ماجرا بود، اما در فصل دوم این طور نیست. در این فصل شروعی که اتفاق میافتد و ادامهاش کلی ماجرا دارد. میگویید خیلی کُند پیش میرود، اما نه کُند نیست. بعضی جاها دیالوگمحور و بعضی مواقع تصویرمحور است، گاهی دیالوگ خیلی اثربخش و مهم است و بعضی اوقات تصویر، ما هر دو را داریم.
بله قرار هست، اما به شرط این که مخاطب با فصل دوم همذاتپنداری کند و فصل سه رقم بخورد. این سریال قابلیت دارد در فصل سه، چهار، پنج و شش هم ساخته شود، نه به این دلیل که فقط اثری را بسازید و از جنبه سرگرمی به آن نگاه کنید، همان طور که میگویید قصه هزار و یک شب، یعنی به اندازه هزار و یک شب میتوانید داستان بگویید و اتفاقات قشنگی را رقم بزنید، «مستوران» هم میتواند این طور باشد.