کد مطلب: ۵۵۲۱۶۲
۰۷ دی ۱۴۰۲ - ۰۶:۵۵

معامله‌ای برای فروش خاک اوکراین در ناتو!

بررسی‌ها نشان می‌دهد روسیه و غرب یک‌بار دیگر به معامله بر سر اوکراین نزدیک شده‌اند

به گزارش مجله خبری نگار/فرهیختگان: در زمستان ۲۰۲۳ جنگ در اوکراین مانند یک خرس به خواب رفته است. ارتش‌های روسیه و اوکراین به بهانه بارش برف و عدم امکان تحرک با وسایل نقلیه یا یورش‌های پیاده، جنگ را متوقف کرده‌اند. در معدود زد و خوردها، گاهی روسیه چند پهپاد به خاک اوکراین پرتاب می‌کند و مواقعی نیز اوکراینی‌ها با هدف قرار دادن ناوگان دریایی روس‌ها در دریای سیاه از خجالت مسکو درمی‌آیند.

شاید به همین دلیل بود که مسکو هفته گذشته با بگو و بخند، پیام‌های آشکار و نهانی برای غرب ارسال کرد. ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه، سه‌شنبه گذشته به‌طور علنی از آمادگی خود برای مذاکره بر سر آینده اوکراین خبر داد. این موضع‌گیری در شرایطی که حضور روس‌ها حتی در کمربند جنوبی منتهی به شبه‌جزیره کریمه تکمیل نشده است، نشان می‌دهد مسکو برخلاف گفته‌های قبلی قصد یا توان پیش‌روی بیشتر را در خاک اوکراین ندارد. پنج روز پس از پیام آشکار پوتین به غرب در ۱۹ دسامبر، نیویورک‌تایمز در گزارشی به تاریخ ۲ دی (۲۳ دسامبر) اعلام کرد رئیس‌جمهور روسیه از کانال‌های دیپلماتیک گفته آماده انجام یک «معامله» است. با وجود اظهارات صریح او به این خبر نمی‌توان خدشه‌ای وارد کرد. این موضوع پیشینه‌ای نیز در طرف غربی دارد. استیان ینسن، رئیس دفتر دبیرکل ناتو در تابستان به‌صراحت اعلام کرده بود یک راه‌حل برای اوکراین واگذاری خاکش به روسیه است تا با پایان جنگ، شرایط برای عضویت این کشور در ناتو فراهم شود.

سخنان زمستانه پوتین به‌نوعی پذیرش پیشنهاد تابستانه ناتو است. مسکو و واشنگتن در آستانه معامله‌ای قرار دارند که احتمالا بر مبنای آن، یک‌پنجم خاک اوکراین از دست می‌رود.

«مدل گرجستان» هدف ارضی جنگ اوکراین

روسیه با توجه به سابقه قبلی و گردش قطعی اوکراین به‌سمت غرب تلاش داشت آنچه را که می‌تواند از خاک این کشور در چنگ خود نگه دارد، اشغال کند. نمونه برجسته و نقطه آغاز چنین رویه‌ای در برخورد روس‌ها با از دست دادن سرزمین‌های تحت‌نفوذشان، گرجستان است. گرجستان در سال ۲۰۰۳ شاهد وقوع انقلابی رنگی با مدیریت غرب شد که «انقلاب گل رز» نام گرفت. دولت غربگرای برآمده از این تحول که به کودتای خیابانی نیز شباهت داشت، فرآیند عضویت در سازمان نظامی ناتو را دنبال کرد. این تحرکات در سال ۲۰۰۸ به حمله روسیه به خاک گرجستان انجامید. روس‌ها در این جنگ کوتاه‌مدت، دو منطقه «اوستیای شمالی» و «آبخازیا» را به‌طور رسمی از خاک این کشور جدا و به‌صورت جمهوری‌های مستقل و کشور‌های جدیدی معرفی کردند؛ هرچند این دو منطقه پیش از این نیز به‌شکل خودمختار در قالب کشور گرجستان وجود داشتند.

روس‌ها در اوکراین ابتدا تلاش کردند مسیر متفاوت‌تری را درپیش بگیرند. انقلاب رنگی اوکراین با نام «انقلاب نارنجی» در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ باعث روی کار آمدن غربگرایان شد، اما در انتخابات سال ۲۰۱۰، روسگرایان بار دیگر به قدرت بازگشتند. کودتا علیه دولت ویکتور یانکوویچ، رئیس‌جمهور وقت اوکراین در سال ۲۰۱۴، اما روس‌ها را در اوکراین نیز به «مدل گرجستان» رساند. مدلی که در آن با مسجل شدن سقوط یک دولت به‌دست نیرو‌های غربی، روس‌ها بخش‌هایی از آن را برای خود بازیابی می‌کنند. در وهله اول شبه‌جزیره کریمه به‌سرعت در همان سال اشغال و بلافاصله به خاک روسیه ملحق شد. با وجود این، جنگ در منطقه دونباس شامل دو استان لوهانسک و دونتسک به‌سادگی پیش نرفت و تنها یک‌سوم تا نیمی از این دو استان در دستان شبه‌نظامیان روس‌تبار باقی ماند.

روس‌ها با حمله سال ۲۰۲۲ خود به اوکراین موفق شدند ضمن اشغال بخش‌های بیشتری از دونباس، قسمت‌هایی از دو استان دیگر شامل زاپروژیا و خرسون را نیز به چنگ آورند. امروزه روس‌ها استان کریمه را به‌طور کامل و چهار استان دیگر را به‌شکل نسبی در اشغال خود دارند. به‌نظر می‌رسد روس‌ها کج دار و مریز موفق شده‌اند «مدل گرجستان» را در سناریویی حداقلی محقق کنند.

سناریو‌های ارضی در جنگ ۲۰۲۲

سه سناریو درباره محدوده اشغالی روسیه در پایان جنگ وجود داشت؛ نخستین سناریو محدوده پنج استان شامل کریمه، لوهانسک، دونتسک، زاپروژیا و خرسون را دربر می‌گرفت. این سناریو معادل ۲۲ درصد خاک اوکراین است. نقاط اصلی این سناریو، دستیابی به منطقه دونباس و ایجاد دسترسی زمینی به شبه‌جزیره کریمه است. سناریوی دوم، اشغال کامل نیمه جنوبی اوکراین است. این محدوده با منطقه نووروسیا که سرزمینی تاریخی به‌شمار می‌رود، منطبق است. تاریخ این منطقه به قرن هیجدهم بازمی‌گردد، هنگامی که روس‌ها به جنوب اوکراین نفوذ کردند و آن را از دستان امپراتوری عثمانی و قبایل تاتار متحدش خارج ساختند. روس‌ها در این ناحیه دست به ساخت شهر‌ها و شهرک‌های استعماری زدند. دولت وقت روسیه شهروندانش را به مهاجرت و سکونت در این منطقه دعوت کرد و به این مستعمره جدید نووروسیا یا روسیه جدید گفت. این محدوده علاوه‌بر پنج استان کنونی، چهار استان دیگر شامل خارکف، دنیپروفسک، میکولایف و اودسا را نیز شامل می‌شود. مساحت این ۹ استان برابر با ۴۲ درصد وسعت خاک اوکراین است.

سناریوی سوم که یک سناریوی حداکثری به‌حساب می‌آید، علاوه‌بر نووروسیا، شامل دستیابی به سرزمین موسوم به مالوروسیا در شمال اوکراین نیز می‌شود. مالوروسیا در برخی نقشه‌ها شش استان کروهراد، چرکاسی، چرنیهیو، سومی، پولتاوا و کی‌یف را دربرمی‌گیرد. اهمیت بالای این منطقه به‌دلیل دربرگرفتن کی‌یف به‌عنوان پایتخت اوکراین است. مجموع وسعت این شش استان معادل ۲۶ درصد خاک اوکراین است. باید توجه داشت این سناریو‌ها پلکانی هستند و سناریوی حداکثری شامل هر دو سناریوی قبلی خود است. به‌عبارت دیگر در سناریوی حداکثری روسیه با اشغال دو منطقه‌ای که نام آن‌ها نووروسیا (۴۲ درصد) و مالوروسیا (۲۶ درصد) است، درمجموع ۶۸ درصد یا دوسوم خاک اوکراین را اشغال می‌کند.

تا پیش از این دستیابی روسیه به سناریوی دوم یا میانی که شامل دستیابی به نووروسیا می‌شد، محتمل بود، اما به‌نظر می‌رسد روس‌ها با توجه به شدت فشار‌های جنگ و فرسایشی شدن آن، قصد دارد در سناریوی نخست متوقف شوند. روسیه در وضعیتی که توجه غرب به‌دلیل وقوع جنگ طوفان الاقصی به‌سمت غرب آسیا معطوف شده، می‌توانست به اوکراین ضعیف و طرد شده بتازد، اما ترجیح داد یا نتوانست یک‌متر به جلو برود. گفته می‌شود یک دلیل عمده آن بارش شدید برف در خطوط نبرد بوده، اما به‌نظر می‌رسد دلایل دیگری نیز ازجمله فرسودگی شدید ارتش روسیه داشته باشد.

سی‌ان‌ان در یکی از آخرین ارزیابی‌های قابل‌اتکا طی گزارشی در ۱۳ دسامبر افشا کرد ارزیابی اطلاعاتی ارائه‌شده به کنگره نشان می‌دهد روسیه ۸۷ درصد از کل نیرو‌های زمینی فعال خود را که پیش از جنگ گردآورده بود، از دست داده است. براساس این ارزیابی از ۳۶۰ هزار سربازی که در بخش زمینی حمله حضور داشتند، ۳۱۵ هزار نفر به‌دلیل کشته یا زخمی شدن از میدان نبرد خارج شده‌اند. براساس ارزیابی، ۲۲۰۰ نمونه از ۳۵۰۰ تانک تدارک دیده‌شده برای نبرد نیز از بین رفته‌اند.

«فرهیختگان» پیش از این در گزارشی با عنوان «ناتو با اشغال ۲۲ درصد خاک اوکراین مشکلی ندارد» ضمن بررسی اینکه «۳ سناریوی پیش روی اوکراین چیست؟» آورده بود روسیه درصورتی‌که اوکراین به عضویت ناتو- حداقل در کوتاه‌مدت- در نیاید به این محدوده رضایت خواهد داد، البته در شرایطی که غرب نیز قادر به تداوم نبرد و تعمیق فرسایش روسیه نباشد. به‌نظر می‌رسد اوکراین امروز به سناریوی نخست نزدیک‌تر است.

چه چیز به کمک روسیه آمد؟

طوفان الاقصی یک اقدام لازم توسط مقاومت غزه بود که پیامد‌های مثبت ناخواسته‌ای برای روسیه داشت. با وقوع این جنگ توجه جهان از اوکراین به فلسطین‌اشغالی معطوف شد. به‌دنبال آن، تمرکز دیپلماتیک، نظامی و امنیتی از شرق اروپا به غرب آسیا منتقل شد. اگر این اتفاق رخ نداده بود، روس‌ها در اوکراین همچنان با تهاجمات پی‌درپی زمینی روبه‌رو بودند. نکته حائز اهمیت دیگر پایان بخشیدن به حملات متعدد پهپادی به داخل روسیه است. اگر طوفان الاقصی نبود، چه‌بسا همچنان حملات پیاپی پهپادی علیه خاک اصلی روسیه ادامه می‌یافت. غرب نگران از بهره‌برداری روسیه از فضای ایجادشده درپی طوفان الاقصی که می‌توانست به تقویت توان محور مقاومت برای حمله به پایگاه‌های آمریکا در منطقه منجر شود، سعی کرد با توقف حملات به خاک اصلی روسیه، بیش از این مسکو را تحریک نکند. البته نباید از نظر دور داشت که جنگ اوکراین با تضعیف توجه غرب به رژیم، در کاهش توانایی‌های تل‌آویو موثر بود. اگر جنگ اوکراین نبود، غرب نسبت به حملات یمن در دریای سرخ نگرانی کمتری داشت، تسلیحات و مهمات بیشتری برای کمک به رژیم در اختیار داشت و می‌توانست از همراهی چین و روسیه با خود در قضیه فلسطین بهره بگیرد.

با اشغال یک‌پنجم اوکراین روسیه امپراتوری می‌ماند؟

دولت‌هایی که به‌جای یک ملت بر چندین ملت حکومت می‌کنند، با لفظ تاریخی امپراتوری خطاب می‌شوند. یک هدف عمده روسیه از اشغال خاک اوکراین، تلاش برای حفظ شکل و شمایل امپراتوری است. روس‌ها به‌دنبال پیامد‌های جنگ‌جهانی اول فروپاشیدند، اما با به‌کارگیری ایدئولوژی «کمونیسم» مجددا موفق شدند بار دیگر سرزمین‌های پیرامونی‌شان را به خود سنجاق کنند. با برچیده شدن دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ بلوک شرق یا نیمه شرقی اروپا را از دست دادند، اما همچنان با وجود شوروی و جمهوری‌هایش یک امپراتوری تلقی می‌شدند. پس از فروپاشی این سازه در سال ۱۹۹۱، روس‌ها همچنان از طریق تسلط نصفه‌و‌نیمه بر جمهوری‌های استقلال‌یافته حالت امپراتوری کشورشان را حفظ کردند، اما پس از قضایای اوکراین و رویگردانی جمهوری‌های استقلال‌یافته‌ای مانند ارمنستان یا قزاقستان از روسیه، دیگر این کشور با وجود قدرتمندی‌اش یک امپراتوری نبود.

گام برداشتن در مسیر ادغام بلاروس و تثبیت نقاط اشغال‌شده در اوکراین تلاش‌هایی برای حفظ امپراتوری روس‌هاست، اما به‌نظر نمی‌رسد موفقیت‌آمیز باشد. این تنها روس‌ها نیستند که امپراتوری خود را از دست داده‌اند. فروپاشی ویژگی‌های امپراتوری یکی از روند‌هایی است که در تکثر قدرت ریشه دارد. در این روند حتی نسبت قدرت و فضای بازیگری مردم دربرابر دولت‌ها، در قیاس با گذشته افزایش می‌یابد، هرچند دولت‌ها همچنان قدرتمندتر خواهند بود. برای روس‌ها پایان امپراتوری، اما با سرعت بیشتری رخ داد که عامل آن را می‌تواند غرور دانست. به‌عنوان نمونه مقامات دولت روسیه، وجود ملت و کشور اوکراین را منکر هستند. این درحالی است که ملت و کشور اوکراین در تاریخ و روی نقشه وجود دارند. مسکو پیش از این حتی وجود قزاقستان را نیز تعجب‌برانگیز خوانده بود.

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر