مرداب| درامی خوشساخت و پرطرفدار
«مرداب» از برزو نیکنژاد که از بقیه سریالها زودتر پخش شده با یک جین بازیگر خوب و نامآشنا، داستانی پلیسی و گیرا و البته لوکیشنهای تماشایی توانسته تا اینجای کار حسابی مخاطبان را جذب کند. گرههای خوب داستان، شخصیتهای دوستداشتنی، تنوع خرده داستانها که هر کدام جذاب هستند و خطهای داستانی که به موازات هم بهخوبی جلو میروند باعث میشود مخاطب پای سریال بنشیند تا گره از معماها باز شود.
دفتر یادداشت| کمدی متفاوت
کیارش اسدیزاده کارگردان «دفتر یادداشت» را با مجموعه متوسط «کرگدن» بهیاد میآوریم که نه فاجعه بود نه دستاوردی محسوب میشد. باورش سخت است که او یک کمدی جنایی جالب مثل «دفتر یادداشت» را بسازد. اما او امسال پرکار بوده و علاوه بر این کمدی، سریال «هفت» را هم برای یک پلتفرم دیگر ساخت. دفتر یادداشت بیشتر از اتکاء به نبوغ عطاران و نمک ذاتی معجونی، روی داستان سرپا و پیشرونده و البته طراحی صحنه بینظیری استوار است که کار را فراتر از یک سریال، به شدت سینمایی کرده. هرچند در خنداندن مخاطب در برخی سکانسها موفق نیست.
هفت| کمتر از حد انتظار
شروع سریال «هفت» مخاطب را جذب میکند، یک دادگاه جنجالی که قرار است چند جوان را محاکمه کند. با فلشبکهایی میفهمیم چند دانشجو که تصمیم گرفتند کسب وکاری راه بیندازند وارد ماجرایی جنجالی شدهاند که پشتپردهاش قاچاقچیهای بزرگی هستند و با قتل رفیق آن جوانان ماجرا ابعاد بیشتری پیدا کرده. اما سریال بعد از قسمت اول در سراشیبی میرود. نه تیم جذاب بازیگران جوان سریال میتواند اثر را نجات دهد، نه بازیگران مطرحی که در حد یکی دو سکانس کوتاه ظاهر میشوند و بعد هم خبری ازشان نمیشود و نه ژستهای اثر که تلاش کرده شبیه مجموعههای خارجی باشد. سریال شکستخورده است، چون داستان ندارد و ایدههایش هم در اجرا شکست خورده است. بهطور مثال سکانسهای اکشن و انفجار برای مخاطبی که سریالهای خارجی را تماشا کرده شبیه شوخی است.
نیسان آبی ۲| مگه نسخه اولش موفق بود؟
بهطور معمول سریالهایی وارد فضای تازه میشوند که در نسخه اول موفق باشند، مثل «زخم کاری» که بهرغم موفقیت اولیه، در سریال دوم با شکست جدی مواجه شد. اما اینکه چرا براساس سریالی مثل «نیسان آبی» که فصل اولش مخاطب زیادی نداشت و حتی به نوعی زودتر از حدانتظار هم تمام شد سریال دیگری ساخته شده عجیب است. اما در کل به چنین مجموعههایی نمیتوان عنوان «فصل دوم» اتلاق کرد. چون هیچکدام از ویژگیهای یک مجموعه منسجم را ندارد.
شریک جرم| شروعی توفانی و امیدوارکننده
مازیار میری که با مجموعههای موفقی مثل «گاو صندوق» در تلویزیون، «سعادت آباد» و «کتاب قانون» در سینما شناخته میشد در نمایش خانگی «خسوف» را ساخت، یک ملودرام عاشقانه بدون بازیگران معروف که در حد خودش موفق و خوش ساخت بود. اما چون بدون هیاهو ساخته شده بود و بازیگر مطرحی هم نداشت چندان که حقش بود دیده نشد. میری با این تجربهها حالا سراغ یک داستان جنایی رفته که در شروع هم خوب و ملتهب از کار درآمده. «شریک جرم» داستان وکیلی است که با وقوع یک جنایت در دفترش مورد اتهام و شکایت است برای همین میخواهد تلاش کند معمای آن جنایت را حل کند. اگر قسمت اول را ملاک قرار دهیم میتوانیم به ادامه این سریال امیدوار باشیم.
داوینچیز| فرمولی که دیگر جواب نمیدهد
افشین هاشمی بازیگر خوبی است، اما در مقام کارگردان چندان موفق نبوده. «شبکه مخفی زنان» بهرغم حاشیههایی که میتوانست به بیشتر دیده شدنش کمک کند یک شکست تمام عیار از او بود. حالا هاشمی با «داوینچیز» برگشته. هر دو مجموعه نشان میدهد هاشمی رگخواب مخاطب را در کمدی نمیشناسد. وقتی در سینمای ما آثاری مثل «فسیل»، «شهر هرت» و... پرفروش میشوند یعنی جنسی از کمدی میتواند موفق باشد که آثار هاشمی هیچکدام از مولفههای آن را ندارد. داوینچیز نه مثل «مگه تمام عمر چند تا بهاره»؟ برای مخاطب خاص ساخته شده، نه برای مخاطب عمومی. «شاهگوش» و «ابله» از کارگردانان بزرگی مثل میرباقری و تبریزی نمونههای شکست خورده این جنس کمدی بودند که هاشمی نسخه ضعیفتری از آن را ارائه کرده است.
شما بین این مجموعهها کدام را تماشا کردید و پسندیدید؟
خبرنگار: زهراسادات سعیدی