به گزارش مجله خبری نگار،بهزاد قربانی، در آستانه ۱۸ مهر (۱۰ اکتبر) روز جهانی بهداشت روان، گفت: بهداشت روان بخش مهمی از بهداشت عمومی است که متأسفانه در زندگی مدرن امروز بیش از پیش مغفول مانده است و از آنجا که بهداشت روان مقولهای کمّی و قابل بیان در قالب اعداد نیست، پرداختن به آن دشوارتر است.
وی افزود: در بهداشت روان، همانند بهداشت جسم، سه سطح پیشگیری، درمان و بازتوانی یا توانبخشی داریم. آنچه در سطح یک بهداشت روان، یعنی پیشگیری، مهم است، تغییر سبک زندگی است. اگر مواجهه با عوامل استرسزای بیمورد شغلی و خانوادگی کاهش پیدا کند، کیفیت زندگی و بهداشت روان ارتقا پیدا میکند. البته تغییر سبک زندگی مقولهای سهل و ممتنع است، یعنی در سطح نظری بهآسانی به آن پرداخته میشود، اما در عمل، امری دشوار است.
این روانپزشک درباره سطح دوم بهداشت روان، یعنی درمان، بیان کرد: در این سطح ابتدا باید این باور و دانش وجود داشته باشد که چیزی به نام بیماری اعصاب و روان وجود دارد. بهرغم تلاشها برای فرهنگسازی و آموزش، هنوز بیماران با عبارت اختلالات روانپزشکی مشکل دارند و آن را نمیپذیرند و گاه مجبوریم از اصطلاح بیماری عصبی یا حتی اصطلاح نادرست بیماری روحی استفاده کنیم تا بیمار را قانع کنیم درمان را بپذیرد. در حالی که همانطور که تمام اعضا و جوارح بدن ممکن است دچار بیماری و اختلال شود، روان آدمی نیز ممکن است دچار مشکل شود و در قالب اختلالاتی، چون افسردگی، اضطراب فراگیر، حملات پنیک، وسواس و یا اختلالات سایکوتیک و توهم و هذیان بروز یابد و این اختلالات و بیماریها نیز همانند بیماریهای جسمی نیازمند درمان است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه ابنسینا درباره سطح سوم بهداشت روان، یعنی بازتوانی، افزود: این سطح از بهداشت روان مختص بیمارانی است که نیاز به پیگیریها و مراقبتهای طولانیتر دارند. در این سطح نیز روانپزشکان و روانشناسان با یک مشکل بزرگ مواجهاند؛ بیمار متقاضی قطع دارو است و اصرار میکند که درمان هرچه زودتر تمام شود. در حالی که ما این بازتوانی یا توانبخشی را در بیماریهای جسمی هم داریم. مثلاً در فشار خون، دیابت یا اختلالات عملکرد تیروئید، آیا داروی بیمار لزوماً کم یا قطع میشود.
وی افزود: متأسفانه بیماران اصرار دارند داروهای روانپزشکی را هرچه زودتر قطع کنند. البته، این طبیعی است که ما تمایل به مصرف دارو نداشته باشیم، اما باید در نظر داشته باشیم که اختلالات روانپزشکی عوارض و آثار منفی جدی و فراگیری بر زندگی ما دارند و در واقع، منافع مصرف دارو بسیار بیشتر از عوارض آن است و نباید بر قطع مصرف دارو به قیمت عود بیماری اصرار کنیم.
این روانپزشک درباره بهداشت روان در زوجهای نابارور توضیح داد: همین سه سطح بهداشت روان در زوجهای نابارور هم وجود دارد. در سطح اول، یعنی پیشگیری، باید به این زوجها آموزش دهیم که سبک زندگی خود را متناسب با مشکلی که دارند، تغییر دهند. در واقع گام اول پذیرش این مشکل در روابط بین فردی است و باید به سازگاری با خود و جامعه پیرامون خود برسند تا بتوانند راحتتر زندگی کنند. بسیار مهم است که ناباروری را یک استیگما یا انگ و برچسب اجتماعی ندانیم و این باور در جامعه و زوجهای نابارور شکل بگیرد که ناباروری یک مشکل پزشکی است و نباید باعث طرد و انزوا شود.
وی افزود: در عین حال، زوجهای نابارور نباید از مکانیزم انکار برای مواجهه با مشکل خود استفاده کنند، زیرا انکار یک سازوکار دفاعی مخرب و نوروتیک است و به سلامت روان آسیب میزند. ما باید بیاموزیم که در مواجهه با مشکلات از سازوکار دفاعی مفید و مؤثر، یعنی سازگاری و تطبیق، استفاده کنیم و این مهارت را فرابگیریم که مشکلات را بپذیریم و با آنها مدارا کنیم.
قربانی درباره سطوح دوم و سوم بهداشت روان در زوجهای نابارور گفت: اگر در زوجهای نابارور متوجه وجود اختلالات روانپزشکی، مانند افسردگی، اضطراب یا اختلالات سایکوتیک شویم، همانند دیگر افراد باید درمان مناسب را برای آنها انجام دهیم. در سطح بازتوانی یا توانبخشی هم باید آنها را توجیه کنیم که لازم است درمان را پیگیری کنند، مراجعات دورهای منظم را طبق نظر پزشک خود انجام دهند و روند درمان و بازتوانی را قطع نکنند.
وی با تأکید بر لزوم ادامه درمان اختلالات روانپزشکی در زنان باردار، بیان کرد: در دوره بارداری درمان و توانبخشی اختلالات روانی اهمیتی مضاعف مییابد، زیرا هم سلامت مادر مهم است، هم سلامت جنین و ما باید مراقبتها و داروهای مناسب و با کمترین عوارض برای مادر و جنین را تجویز کنیم. متأسفانه گاهی مادر باردار گمان میکند اگر داروی مناسب تجویزی را قطع کند، مانع آثار منفی دارو بر جنین میشود و اینگونه از جنین خود محافظت میکند. در حالی که افسردگی، اضطراب فراگیر و دیگر اختلالات روانی با تغییراتی که در بیوشیمی خون ایجاد میکنند، صدمات بیشتری به جنین وارد میکنند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه ابنسینا در پایان خاطرنشان کرد: برای ترویج و ارتقا بهداشت روان ابتدا باید این واقعیت را آموزش دهیم که بر پیکره و جسم انسان، روان حاکم است و اگرچه قابل دیدن و قابل سنجش با معیارهای کمّی نیست، اما بخش مهمی از سلامت ماست، آثار آن در لحظه لحظه زندگی مشهود است و اختلالات آن میتواند باعث آسیب به سلامت جسم شود.