به گزارش مجله خبری نگار، مهین قدیری؛ نامی آشنا برای دنبال کنندگان اخبار حوادث در ایران است، زنی که شاید بتوان او را اولین قاتل زنجیرهای زن در ایران نامید. مهین متولد ۱۳۵۶ و مادر دو دختر خردسال بود که دختر کوچکترش از معلولیت جسمانی رنج میبرد، او پس از اعتراف به قتل چندین زن و یک مرد در شهر قزوین، عاقبت در آذر ۸۹ به دار مجازات آویخته شد. ۱۰ سال پس از اعدام مهین، ابراهیم شیبانی در فیلم «طلاخون»، داستان «ناهید» را روایت میکند، داستانی برگرفته از زندگی واقعی این زن. فیلم محصول ۱۳۹۹ است و از هفته گذشته در پلتفرمهای داخلی به صورت آنلاین به اکران درآمد، اما پیش از این محمدحسین حیدری نیز در سال ۹۶ مستند «مهین» را از زندگی قادری روی پرده نقرهای برد، مستندی که در جشنوارههای مختلف با استقبال مخاطبان مواجه شد و جایزه دومین فیلم برتر از نگاه تماشاگران جشنواره سینما حقیقت را از آن خود کرد.
در سینمای ایران آثار متعددی با الهام از حوادث واقعی ساخته شده که بعضا با حواشی مختلفی هم دست و پنجه نرم کرده اند، مانند «خشم و هیاهو»ی هومن سیدی در سال ۹۴ که داستانی شبیه آن چه بر ناصر محمدخانی و شهلا جاهد گذشت، روایت میکرد. داستانی که البته دستخوش تغییرات زیاد بود یا فیلم سینمایی «عنکبوت» ساخته ایرج زاد که روایت کننده قتلهای سعید حنایی در دهه ۸۰ بود.
معمولا در بسیاری از آثار سینمایی که در ژانر جنایی و پلیسی قرار میگیرند و داستان فیلم ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است، مخاطب پا به پای کارآگاهان به دنبال سرنخی از قاتل میگردد و روش حل معما یا خلق صحنههای اکشن و پلیسی، برگ برنده فیلم است، اما در آثاری که برگرفته از رمانهای مشهور یا ماجراهای واقعی است، از همان ابتدا فرجام فیلم برای مخاطب مشخص است. قرار نیست ذهن مخاطب درگیر پیدا کردن حلقه مفقود شده باشد، آن چه باید تماشاگر را بر صندلی اش میخکوب کند، سرانجام داستان نیست بلکه روایت ابعاد پنهان از حادثهای تلخ است، واکاوی و بیان مگوها و انگیزههایی است که حالا پس از گذشت سالها از یک ماجرای واقعی فیلمساز دنبال به تصویر کشیدن آن است. کاری که شیبانی در چهارمین اثر خود سعی داشته انجام دهد. او بر خلاف بسیاری از آثار این ژانر به سراغ مقتول، روشهای هراس انگیز قتل یا حتی ماجراجوییهای افسر پرونده نمیرود. آن چه او در «طلاخون» روایت میکند، صرفا داستان قاتل است، آن هم نه داستان قتلهایی که مرتکب شده بلکه روایتگر لایه دیگری از سرگذشت قاتل است، یعنی زندگی معمولی و خانوادگی او.
یک تناقض عجیب!
اما شیبانی آن چنان در این روایت غرق میشود که این حجم از معمولی یا خوب بودن آن هم برای یک قاتل زن را غیرقابل باور میکند. داستان به گونهای پیش میرود که اتهام چندین فقره قتل نه تنها برای «حنانه» بلکه برای مخاطب هم بهت آور است، چرا که مخاطب فقط یک بُعد «ناهید» را دیده است. رجوع کنید به سکانسی که «ناهید» با شوهر سابق خود که درگیر اعتیاد است بر سر مال نامشروعی که محمود به خانه آورده گلاویز میشود، در حالی که خود برای سرقت چند النگو حاضر است آدم بکشد! آن هم قتلهای برنامه ریزی شده و بازی با احساسات مادرانه قربانیان در اماکن مذهبی!
در سکانسی دیگر میبینیم که ناهید حاضر نیست برای تامین مایحتاج و مشکلات معیشتی، تن به خواستههای غیرمشروع یک مرد طلبکار دهد، اما در این راه از کشتن زنان بی گناه ابایی ندارد! شاید صرفا سرقت طلاها، انگیزه او برای کشتن این زنان نیست، شاید این زنان برای او یادآور مادرش هستند، مادری که با وجود مکنت، دستگیری مادی و معنوی کافی را از او دریغ کرده است. با این حال «ناهید» که حاضر به پذیرش کمکهای اندک مادرش هم نیست، با انگیزه مادی تصمیم به قتل زن جوانی میگیرد که کارمند یک صندوق قرض الحسنه است، پس این انگیزه نیز زیر سوال میرود! با همه اینها سعی میکند، مادر خوبی برای دخترانش باشد، حواسش به درمان و تحصیل دخترانش هست، حتی از اصول تربیتی به راحتی نمیگذرد، به عنوان مثال در سکانس جشن تولد، برای دختر خردسالش رژ لب میزند، ولی تاکید میکند، فقط امشب اجازه این کار را دارد! و برایشان با خونی که ریخته است، کادوی تولد میگیرد!
شاید گفته شود، کارگردان یک درام روان شناسانه ارائه کرده و تلاش دارد بگوید چگونه یک مادر فداکار میتواند تبدیل به یک جانی شود که اگر این چنین هم باشد باید نمره ضعیفی به شیبانی داد، چرا که او فقط روایتگر زندگی مادرانه «ناهید» بود، کارگردان میتوانست با افزودن صحنههای قتل یا حداقل پرده برداری از انگیزههای او، این تناقض را بهتر نشان دهد. مخاطب در «طلاخون» بر خلاف نام فیلم، هیچ اثری از خون، خشونت و صحنههای قتل نمیبیند. شاید همان نام اول اثر، یعنی «خورشید» برای این فیلم نامه با مسماتر بود.
مخاطب حتی کوچکترین اثری هم از فعالیتهای پلیس برای شناسایی قاتل نمیبیند، بالاخره چندین زن در یک شهر نه چندان بزرگ کشته شده اند و اخبارش مورد توجه رسانهها قرار گرفته است، مردم درباره قتلها صحبت میکنند، اما ماجراجویی پلیس در هیچ جای فیلم نشان داده نمیشود، تا این که ناگهان شبانه و درست در میانه جشن تولد وارد خانه میشوند و «ناهید» را به اتهام چندین فقره قتل بازداشت میکنند.
حتی در صحنههای بازجویی نیز روایت تازه و ناگفتهای از ماجرای واقعی یا انگیزه قاتل بیان نمیشود. «ناهید»، مخاطب و حتی افسر پرونده صرفا نگران فرزندان قاتل هستند و در سکانسهای بازجویی، داستان حول «حنانه» و خواهر معلولش میچرخد.
با این حال شیبانی در این اثر سینمایی به خوبی نشان میدهد که کارگردان قابلی در بازی گرفتن از بازیگران جوان است. معرفی بهار قاسمی در نقش «ناهید» و بازی برجسته بازیگر خردسال فیلم یعنی ترنم کرمانیان از نقاط قوت فیلم محسوب میشود. شهاب حسینی شناخته شدهترین بازیگر فیلم است، او پیش از این نیز با شیبانی در «زهر عسل» همکاری داشت، فیلمی که اتفاقا در ژانر جنایی تعریف میشود، اما نکته جالب توجه برای مخاطب شبکه نمایش خانگی، دیدن دوباره شهاب حسینی با کت چرمی و در نقش افسر آگاهی بود، کاراکتری که به تازگی در سریال «پوست شیر» دیده ایم!
منبع: خراسان