به گزارش مجله خبری نگار، «آنها مرا دوست داشتند» فیلم تازه محمدرضا رحمانی، در هسته مرکزی خود، یک بحران اجتماعی را برای خود برگزیده و توانسته است برای مخاطب تصاویری که آشنا هستند، اما جملگی از توجه به آن اکراه دارند، به نمایش بگذارد. اما در لایههای زیرین، نقد جدی و صریح از طبقهای است که اعیان و مسوول اند، اما به دلیل فساد و رانت خواری، هم جامعه را دچار تباهی کرده اند و هم در اطراف خود، جزیره نارضایتی را به وجود آورده اند. بر همین اساس، شورش و عصیان در چنین طبقه ای، دلچسب و دوست داشتنی است.
قصه این فیلم، درباره یک زوج جوان به نامها پدرام سالاری (امیرحسین آرمان) و مهشید (مهسا اسماعیلی) است که کودکان دچار یک بیماری نادر شده است. آنها به وسیله این بیماری، به یک نکته تکان دهنده پی میبرند و برای یافتن حقیقت، به جاهایی میروند که با زندگی و زمانه آنان، به شدت در تضاد است. پدرام، یک آقازاده است و پدرش از افراد ذی نفوذ شهر.
دغدغه اصلی فیلمساز در «آنها مرا دوست داشتند»، به شیوه برخورد صاحب منصبان با بیت المال مربوط میشود. در حقیقت میخواهد بگوید که جامعه در ترازویی قرار دارد که اگر کفهای به نفع طبقهای سنگین شود، کفه دیگر به طبقه فرودست است، سبک و خالی و بی چیز میشود. در نتیجه، عصیان گری در برابر طبقهای که مدعی عدالت و اعتقاد است، از خود همان طبقه آغاز میشود.
«مه گل» فرزند خردسال این زوج جوان، گرانیگاه رسیدن به تعادل در جامعهای است دچار معلولیت جامعه شناسانه شده است. حراست از آن و پایداری در حفظ او، میتواند روزنههای برابری را در جامعه باز کند.
بازیهای ناتورالیستی بازیگران، فیلم را از حس و حال کلیشه جدا و فضاهای جذابی را ایجاد میکند. امیرحسین آرمان بر نقش خود مسلط است، شهرام قائدی، نیز. لیلا بلوکات هم در نقشی متفاوت از آنچه از او سراغ داریم، توانسته است بر دشواریهای نمایاندن یک شخصیت قائق آید. رحمانی در فیلم «گاهی» که پیشترها کار کرده بود، نشان داده است که اهل تجربه کردن در فضاهای متفاوت و خلق ساحتهای تازه است. او در فیلم جدیدش هم توانسته است تا حدودی این اتمسفر را به وجود آورد.
«آنها مرا دوست داشتند» حدیث قهرمانهایی است که این روزها میتوانند برخلاف تجربههای موجود، در جاهایی ظهور کنند که مردمان به شدت نسبت به آنان سوءظن دارند.