به گزارش مجله خبری نگار/ایران: از منظر ایالات متحده امریکا برجام قرار بود «یک سکو» برای خواستههای بعدی امریکا باشد؛ سکویی که در قالب برجامهای ۲، ۳ و... به حل مکعب روبیک و شبکه مشکلات امریکا با ایران منجر شود. خروج امریکا از برجام و ایجاد کارزار فشار حداکثری، جهت تسهیلگری برای همین مسأله و اخذ امتیازات بیشتر از ایران طراحی شده بود. ۱۲ پیش شرط پمپئو وزیر خارجه وقت امریکا هیچگاه از سوی ایران مورد ارزیابی هم قرار نگرفت و در نهایت دولت بعدی این کشور رسماً از شکست مفتضحانه این راهبرد برای تسلیم ایران و امضای توافقات دیگر بهمنظور عقبنشینی از مجموعه مؤلفههای قدرت تهران خبر داد.
دولت جو بایدن به صراحت اعلام کرد مذاکرات احیای برجام را با هدف دستیابی به «توافق گستردهتر و عمیقتر» پیگیری میکند تا با محدودیتهای مادام العمر در صنعت هستهای ایران و همچنین تعهد به مذاکرات فرابرجامی و آتی، راه ناتمام باراک اوباما و دونالد ترامپ را تمام کند؛ خواستهای که در چندین دور مذاکرات احیای برجام همواره پیگیری میشد، اما با عدم همراهی کشورهای عضو برجام، این کشور نتوانست در قالب مذاکرات وین تعهداتی فرابرجامی و گسترده به ایران تحمیل نماید.
همزمان با چانهزنیها در میدان مذاکره، ایران با پیش بردن پرونده خنثیسازی تحریمها هر بار رکوردزنی در افزایش حجم تجارت خارجی با همسایگان، افزایش فروش نفت و جداسازی مسأله اقتصاد از مذاکرات را رقم میزد. این مسأله که به افزایش قدرت چانهزنی ایران در نشستهای وین تبدیل شده بود باعث شد رسانههای بیگانه نیز به آن اعتراف کنند. حدود سه هفته قبل نشریه فوربس در یادداشتی به قلم آریل کوهن عضو ارشد شورای آتلانتیک با اذعان به اینکه راهبرد ایران کارساز شده و درآمدهای خارجی متکی به انرژی ایران همچنان در حال رشد بوده و ایران بخش انرژی خود را در برابر تحریمها مقاوم کرده است به همین مسأله اذعان کرد.
از همینرو بود که ایالات متحده همواره با تعیین ضربالاجلهایی تلاش داشت تا خواستههای غیرقانونی که رسماً تهی شدن ایران از منابع قدرت را پیگیری میکرد به تیم مذاکره کننده ایرانی تحمیل نماید و از ارائه تضامین لازم برای انجام تعهدات خود شانه خالی نماید. اشاره مستقیم به اجرای «پلن بی» به عنوان تنبیه ایران به دلیل عدم کرنش در مقابل این خواستههای خطرناک از جمله مسائلی بود که مسئولان امریکا در طول مذاکرات بارها از آن سخن گفتهاند و البته در ماههای اخیر دیگر سخنی از آن نمیگویند. چرا که امریکا اکنون «پلن بی» را به اجرا گذاشته است و از تعلیق مذاکرات سخن میگوید. در این پلن، امریکا با تمرکز روی ایجاد ناامنی و آشوب در ایران دال مرکزی سناریوی خود را اغتشاشات قرار داد و مدلولهای سیاسی، اقتصادی، رسانهای و حقوق بشری را روی آن سوار کرد که در ادامه به آن پرداخته میشود.
ماهها بود که ایالات متحده امریکا تلاش داشت تا با مرتبط کردن بحران اوکراین به ایران بهانهای جدید برای افزایش سطح تنشها و مشروع کردن فشارها به تهران را نهادینه کند. از آنجا که بحران اوکراین برای اروپاییها حیثیتی بوده و بهطور مستقیم با آینده اروپا و بحران انرژی در قاره سبز ارتباط دارد، این مسأله ظرفیت همگرا شدن امریکا و اروپا را علیه ایران داشته و از همین جهت توسط کاخ سفید پیگیری شد. اروپاییها که در طول مذاکرات رفع تحریم بارها به مشروع بودن خواستههای تهران و ضرورت احترام امریکا به این مطالبات اقرار داشتند از زمان مطرح شدن ادعاهای غیرمستند امریکا در خصوص استفاده از پهپاد ایرانی در جنگ اوکراین از رویکرد نسبتاً سازنده و میانجیگرانه در طول گفتگوها بهتدریج فاصله گرفتند. عدم اثبات استفاده از پهپاد ایرانی همزمان با آغاز اغتشاشات در ایران البته باعث شد تا کمکم از تکرار حرفهای بدون استناد طرف غربی کاسته شده و آشوبها به محوریت و دال مرکزی هجمه برنامهریزی شده تبدیل گردد و در چند محور طراحی شده فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران سازماندهی و اجرا شود.
با کمرنگ شدن مسأله پهپادها و بیاعتبار شدن بهانه هستهای، مسأله حقوق بشر و حقوق زنان جدیدترین بهانه برای ایجاد یک اجماع در دستور کار قرار گرفت. هرچند این بهانهتراشی و سیاسیکاری از سوی بسیاری از کشورهای مختلف از جمله قدرتهای آسیایی مردود اعلام شد، اما کشورهای غربی با استفاده از ابزارهایی مانند شورای حقوق بشر تلاش دارند تا به آن رنگ و بوی انسانی دهند. جالب آنکه در قطعنامه اخیر شورای حقوق بشر، آلمان که خود از پیشتازان نقض حقوق بشر ایرانیان و پشتیبانی از جنایت استفاده از سلاح شیمیایی علیه مردم ایران بوده پیشقدم شده است. جاوید رحمان که به عنوان گزارشگر حقوق بشری معرفی میشود نیز در گزارشهای جعلی همین خط خبری را پیگیری میکند. این گزارشگر اجارهای با سانسور جنایت تروریستها در شاهچراغ، ایذه، اصفهان، مشهد و دیگر شهرها مدعی برخورد نیروهای امنیتی با مردم معترض شده و از برخورد با قاتلان شهدای هفتههای اخیر روایتسازی وارونه میکند.
تبدیل مسأله حقوق بشر به یک بازی سیاسی باعث شد روز گذشته سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان با اشاره به شهادت ۵ فلسطینی به ضرب گلوله نظامیان صهیونیست در کرانه باختری تنها در کمتر از ۲۴ ساعت از این استاندارد دوگانه و بیتوجهی نهادهای حقوق بشری به نسلکشی صهیونیستها انتقاد نماید.
سران کشورهای غربی نیز برای تکمیل این پروژه خود مستقیماً به فضاسازی روی آوردند. حمایت رسمی جو بایدن از اغتشاشگران، اعلام وقفه در مذاکرات هستهای برای حمایت از آشوبگران، اعلام قطع روابط پارلمانی اروپا با ایران، دیدار مکرون با گروههای اپوزیسیون و حتی نشر خبرهای فیک مانند حکم اعدام ۱۵۰۰۰ ایرانی توسط جاستین ترودو نخستوزیر کانادا از نمونههای واضح این موضوع است. در پی همین ادعاها، کشورهای مختلف غربی به وضع تحریمهای اقتصادی علیه کشورمان نیز پرداخته و دلیل آن را حمایت از آشوبها عنوان کردهاند.
همه این موارد از سناریوی حقوق بشری تا تحریم اقتصادی و فشار سیاسی در حالی است که ضلع چهارم این مسأله یعنی جنگ رسانهای ابتدا با رسانههای فارسی زبان سعودی و انگلیسی پشتیبانی شد و پس از تبدیل شدن آن رسانهها به سخنگوی گروهکهای تروریستی و تجزیه طلب، رسانههای امریکایی مانند سیانان و نیویورک تایمز به کمک آمدند.
هدف از همه این برنامهریزیها را میتوان در سخنان امانوئل مکرون دید. جایی که رئیس جمهور فرانسه چند روز قبل از تصویب قطعنامه ضدایرانی در شورای حکام با حمایت از اغتشاشگران مدعی میشود احیای برجام نزدیک نیست و برای رسیدگی به این مسأله باید به سمت «چهارچوبی جدید» حرکت کرد. «چهارچوب جدید» همان رؤیای مکعب روبیک برای غربیهاست که میخواهد تغییر رفتار در همه ابعاد قدرت را به تهران تحمیل نماید و از ایران باج بگیرد.