به گزارش مجله خبری نگار، فیلمهای علمی-تخیلی چند دهه قبل، تصویر جالبی از عمق نفوذ فناوری در جامعه ارائه میکردند؛ تصویری مخوف که در آن ماشینها بر همه شئون زندگی ما تسلط دارند. اینروزها تصویری از سه جوان تایلندی منتشر شده که ادعا میشود کلیهشان را برای خرید جدیدترین نسخه آیفون فروختهاند.
هرچند منابع معتبری اقدام به انتشار این تصویر کردهاند، اما درباره اصالتش گمانهزنی و تردیدهایی وجود دارد. عدهای اصل تصویر را زیرسوال میبرند و عدهای میگویند تصویر بهصورت نمادین گرفته شدهاست. داستان این عکس هرچه باشد فرقی ندارد، این اتفاق به اشکال مختلف در همه دنیا میافتد. در کشور ما با جوانانی سروکار داریم که تمام پساندازشان را خرج خرید آیفون میکنند، اما پولی برای خرید شارژ تلفنهمراهشان ندارند. گاهی یک مغازهدار یا فعال ساده اقتصادی را میبینیم که درگیر مشکلات زیادی است، اما اعتبار کار و حرفهاش را در داشتن آیفون میبیند.
راستش اینروزها داشتن یک گوشی خوب در نظر برخی از ما، بیشتر از هرچیزی به آدم هویت و تشخص میدهد. داستان درباره نفوذ فناوری نیست، درباره مصرفگرایی بیمحاباست. با یک گوشی هوشمند ساده هیچکس از قافله فناوری، اخبار، شبکههای اجتماعی و... عقب نمیماند، اما اعتبار و وجهه اجتماعی هم کسب نمیکند.
از طرفی نسخه جدید آیفون را که داشتهباشی انگار طبقه اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیات را ارتقا دادهای. آیفون که داشته باشی راحت میتوانی جلوی هر آینهای ژست بگیری و عکس بیندازی، طوریکه گوشیات دیدهشود. وقتی هویت خودمان را از بیشتر جهات به یک کالا -که البته در ویژه و خوب بودنش هیچ بحثی نیست- گره میزنیم و میخواهیم به هر قیمتی از قافله عقب نمانیم، نداشتن آیفون میشود یک اضطراب، میشود جاماندن از دیگران در یک مسابقه عجیب، میشود نبود اعتمادبهنفس در برخی جوانان و آنقدر داستان جدی میشود که بدون کلیه میشود زندگی کرد؛ اما بدون آیفون جدید نه! به همین دلیل چیزهایی را تهیه میکنیم نه برای اینکه لازم داریم یا حالمان با آن وسیله خوب است و گاهی اصلا از داشتن چیزی لذت نمیبریم بلکه از نداشتنش عذاب میکشیم و برای کاهش حس بدمان است که مصرفگرا میشویم.
همان بلایی که در ورزش، در رستوران و کافه رفتن، در سفر رفتن و... سرمان آمدهاست. قبلا رستوران میرفتیم که یک غذای خوب بخوریم و گپ بزنیم، حالا میرویم که عکس بگیریم، چون این رفتار به ما تحمیل شده و اگر انجامش ندهیم انگار چیزی در زندگیمان کم است. انگار محکومیم به اینکه ورزش کنیم نه برای سلامتی و تناسب اندام بلکه، چون یک استاندارد قطعی و بدون تردید از تناسب اندام در دنیا و ازطریق شبکههای اجتماعی به همه القا شده که اگر مثل آن نباشیم بازندهایم.
قصه این عکس هرچه باشد، واقعیت اصلی را نمیشود نادیده گرفت؛ اگر اسیر نگاه دیگران و استانداردهای تعریفشده باشیم و اگر هویت خودمان را پیدا نکنیم، هر موج نویی، هر مُد جدیدی و هر محصول تازهای ولولهای به جان ما میاندازد که آرامش ما را برهم میزند.
منبع: خراسان